• : تعریف: as a result; therefore; accordingly. • مشابه: accordingly, therefore, thus
- I couldn't sleep last night and consequently was tired all day today.
[ترجمه گوگل] دیشب نتونستم بخوابم و در نتیجه امروز تمام روز خسته بودم [ترجمه ترگمان] دیشب نمی توانستم بخوابم و در نتیجه تمام روز را خسته بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The soldiers were not prepared for another attack; consequently, they were unable to adequately defend themselves.
[ترجمه گوگل] سربازان برای حمله دیگری آماده نبودند در نتیجه، آنها قادر به دفاع کافی از خود نبودند [ترجمه ترگمان] سربازان برای حمله دیگری آماده نبودند؛ در نتیجه نتوانستند به اندازه کافی از خود دفاع کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Consequently we are in the position to. . .
[ترجمه گوگل]در نتیجه ما در موقعیتی هستیم که [ترجمه ترگمان]در نتیجه ما در موقعیتی قرار داریم که … [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Mr Foster has never been to China. Consequently / Hence he knows very little about it.
[ترجمه گوگل]آقای فاستر هرگز به چین نرفته است در نتیجه / از این رو او بسیار کمی در مورد آن می داند [ترجمه ترگمان]آقای فاستر هرگز به چین نرفته است در نتیجه، در این باره خیلی کم می داند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. My car broke down and consequently I was late.
[ترجمه یسنا] ماشینم خراب شد و در نتیجه دیر کردم
|
[ترجمه مریم] ماشینم خراب شد، به همین خاطر دیر رسیدم
[ترجمه گوگل]ماشینم خراب شد و در نتیجه دیر رسیدم [ترجمه ترگمان]ماشین من خراب شد و در نتیجه دیر کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They had children and were consequently tied to the school holidays.
[ترجمه گوگل]آنها بچه داشتند و در نتیجه با تعطیلات مدرسه گره خوردند [ترجمه ترگمان]آن ها فرزند داشتند و در نتیجه به تعطیلات مدرسه محدود شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She failed her exams and was consequently unable to start her studies at college.
[ترجمه محمد مهدی] او در امتحاناتش مردود شد ، بنابراین نتوانست تحصیل در کالج را شروع کند
|
[ترجمه گوگل]او در امتحانات خود مردود شد و در نتیجه نتوانست تحصیلات خود را در کالج شروع کند [ترجمه ترگمان]او در امتحانات موفق نشد و در نتیجه نتوانست مطالعات خود را در کالج آغاز کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The molecules are absorbed into the bloodstream and consequently affect the organs.
[ترجمه گوگل]مولکول ها در جریان خون جذب می شوند و در نتیجه اندام ها را تحت تأثیر قرار می دهند [ترجمه ترگمان]مولکول ها به جریان خون جذب می شوند و در نتیجه بر اندام ها تاثیر می گذارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She was a bright and eager student and, consequently, did well in school.
[ترجمه گوگل]او دانش آموزی باهوش و مشتاق بود و در نتیجه در مدرسه خوب عمل کرد [ترجمه ترگمان]او یک دانشجوی باهوش و مشتاق بود و در نتیجه در مدرسه موفق به نظر می رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Consequently, the widescale sanatorium service was doomed, an enormously cost effective benefit for both developing and developed countries.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، خدمات آسایشگاهی در مقیاس وسیع محکوم به فنا شد که یک مزیت بسیار مقرون به صرفه برای کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته بود [ترجمه ترگمان]در نتیجه، خدمات آسایشگاه widescale محکوم به فنا بود و سود بسیار زیادی برای کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Consequently, he ruled, the Education Ministry had been perfectly within its rights to ban the book.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، او حکم داد که وزارت آموزش و پرورش کاملاً در حقوق خود برای ممنوع کردن کتاب بوده است [ترجمه ترگمان]در نتیجه، او حکم داد که وزارت آموزش و پرورش به طور کامل در حقوق خود برای تحریم این کتاب عمل کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Consequently, management performance is defined as a need to know whether money was spent wisely.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، عملکرد مدیریت به عنوان نیاز به دانستن اینکه آیا پول عاقلانه خرج شده است یا خیر، تعریف می شود [ترجمه ترگمان]در نتیجه عملکرد مدیریت به صورت نیاز به دانستن اینکه آیا پول عاقلانه خرج می شود، تعریف می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Consequently, she had to exist on an average income of ￡26 per week from an evening waitressing job.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، او باید با درآمد متوسط 26 پوند در هفته از یک شغل پیشخدمت عصرانه زندگی می کرد [ترجمه ترگمان]در نتیجه، او باید در یک درآمد متوسط ۲۶ پوند در هفته از یک کار شبانه evening، وجود داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Both companies consequently emphasized providing leadership, developing subordinates, and maintaining long-term partnerships with clients.
[ترجمه گوگل]در نتیجه هر دو شرکت بر ارائه رهبری، توسعه زیردستان و حفظ شراکت بلندمدت با مشتریان تاکید کردند [ترجمه ترگمان]در نتیجه هر دو شرکت بر ارائه رهبری، توسعه زیردستان و حفظ مشارکت های بلند مدت با مشتریان تاکید کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Consequently he could see making car-purchasing a joint effort as an expression of love.
[ترجمه گوگل]در نتیجه می‌توانست خرید ماشین را به عنوان یک تلاش مشترک به عنوان ابراز عشق ببیند [ترجمه ترگمان]در نتیجه او می توانست یک تلاش مشترک را به عنوان ابراز عشق ببیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Less apparent on Mercedes' stand - and consequently ignored by most show visitors - was a prototype 190 electric car.
[ترجمه گوگل]در غرفه مرسدس - و در نتیجه توسط اکثر بازدیدکنندگان نمایشگاه نادیده گرفته شد - نمونه اولیه ماشین الکتریکی 190 بود [ترجمه ترگمان]در جایگاه مرسدس ظاهر شد - و در نتیجه توسط اکثر بازدیدکنندگان نادیده گرفته شد - یک نمونه نمونه از ۱۹۰ ماشین برقی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[ریاضیات] درنتیجه، بنابراین
انگلیسی به انگلیسی
• as a result, therefore
پیشنهاد کاربران
از آنجایی"اهمیت" معنای دیگر consequenceاست، علاوه بر معانی بالا consequently با more بکار برده می شود به معنی "از همه مهم تر". he got sick, more consequently, he lost the exam.
تبعاً
به تبع آن، نتیجتاً
as a result
consequence ::::: نتیجه ، نتیجه ی consequent :::: حاصل consequent on :::: ناشی از ، حاصل از concequently ::: درنتیجه subsequent :::: بعدی subsequently::::: بعدا
