consecration

/ˌkɑːnsəˈkreɪʃn̩//ˌkɒnsɪˈkreɪʃn̩/

معنی: تخصیص، وقف، تقدیس، تبرک
معانی دیگر: مراسم تقدیس و تبرک، مقدس سازی، (در مورد مطران ها و غیره) انتصاب (که معمولا با مراسم کلیسایی همراه است)، (حرف بزرگ) بخشی از عشای ربانی که طی آن نان و شراب مقدس اعلام می شوند

جمله های نمونه

1. the consecration of bishops
مراسم انتصاب مطران ها

2. However, the form of the horns of consecration did not originate with Crete.
[ترجمه گوگل]با این حال، شکل شاخ های تقدیس از کرت سرچشمه نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، شکل بوق of از کرت نشات نگرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The newly elected prelate still needed ecclesiastical consecration before he could exercise his pastoral functions.
[ترجمه گوگل]پیشوای تازه منتخب قبل از اینکه بتواند وظایف شبانی خود را انجام دهد، هنوز نیاز به تقدیس کلیسایی داشت
[ترجمه ترگمان]اسقف تازه برگزیده، پیش از آنکه بتواند وظایف شبانی خود را انجام دهد، به وقف کلیسا نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Consecration now scales with attack power and spell power.
[ترجمه گوگل]تقدیس در حال حاضر با قدرت حمله و قدرت طلسم مقیاس می شود
[ترجمه ترگمان]consecration با قدرت حمله می کنند و قدرت جادویی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And thou shalt take the ram of the consecration seethe his flesh in the holy place.
[ترجمه گوگل]و قوچ تقدیس را بگیر تا گوشت او را در مکان مقدس بجوشانی
[ترجمه ترگمان]و اگر آن تکه گوشت را از جای مقدسی که در جای مقدس است فرو خواهید برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Will the consecration pay off my mortgages?
[ترجمه گوگل]آیا تقدیس وام مسکن من را پرداخت می کند؟
[ترجمه ترگمان]Will از گرو دهندگان من رو تامین می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Easter Monday is generally regarded as an unofficial consecration of Spring.
[ترجمه گوگل]دوشنبه عید پاک به طور کلی به عنوان تقدیس غیر رسمی بهار در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]دوشنبه عید پاک به طور کلی به عنوان یک تبریک غیررسمی از بهار تلقی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ceremony consecration to the ministry.
[ترجمه گوگل]مراسم تقدیم به وزارت
[ترجمه ترگمان]مراسم اختصاص داده شده به این وزارتخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Such is the origin of the legal consecration of the establishment of the Benedictines of the Perpetual Adoration of the Holy Sacrament at Paris.
[ترجمه گوگل]منشأ تقدیس قانونی تأسیس بندیکتین های پرستش دائمی مقدسات مقدس در پاریس چنین است
[ترجمه ترگمان]چنین است که بنیان قانونی موسسه بنه دیک تین های پرستش ابدی سن ساک رمان در پاریس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is a day of national consecration.
[ترجمه گوگل]این روز تقدیس ملی است
[ترجمه ترگمان]این یک روز از وقف ملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you do add Consecration or healing, your mana drop down lower.
[ترجمه گوگل]اگر تقدیس یا شفا را اضافه کنید، مانای شما پایین تر می آید
[ترجمه ترگمان]اگر Consecration یا درمان اضافه کنید، mana کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. " What we did had a consecration of its own.
[ترجمه گوگل]«کاری که ما انجام دادیم برای خودش تقدیس داشت
[ترجمه ترگمان]کاری که ما انجام دادیم به خاطر خودش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I felt the consecration of its loneliness: my eyes feasted on the outline and sweep.
[ترجمه گوگل]تقدیس تنهایی اش را احساس کردم: چشمانم به طرح کلی و جارو کردن می خندید
[ترجمه ترگمان]the تنهایی آن را احساس کردم: چشمانم از روی خطوط و sweep لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But dogs were not only sacrificed during consecration ceremonies.
[ترجمه گوگل]اما سگ ها فقط در مراسم تقدیس قربانی نمی شدند
[ترجمه ترگمان]اما سگ ها نه تنها در طی مراسم تقدیس شده قربانی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The cardinal attended the consecration of the church.
[ترجمه گوگل]کاردینال در مراسم تقدیس کلیسا شرکت کرد
[ترجمه ترگمان]کاردینال به تقدیس این کلیسا پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخصیص (اسم)
dedication, allotment, devotion, appropriation, attribution, designation, consecration

وقف (اسم)
devotion, consecration, apanage, appanage

تقدیس (اسم)
veneration, consecration, canonization, sanctification, edification

تبرک (اسم)
consecration

انگلیسی به انگلیسی

• sanctification; dedication, devotion (to a cause or purpose)

پیشنهاد کاربران

۱. وقف. تخصیص. اختصاص ۲. تبرک. تقدیس ۳. {کشیش. اسقف و غیره} مراسم انتصاب
مثال:
I dedicate to you what is in my belly, in consecration
من آنچه که در شکم خود دارم در تخصیصِ {خدمت به تو} وقف تو کردم. {آیه اشاره به نذر مادر حضرت مریم دارد}
( هزاره ) : [مال، زندگی] وقف، تخصیص، اختصاص
[کلیسا] تبرک، تقدیس
( مذهب ) [اسقف و غیره ] ارتسام

بپرس