conscientious

/ˌkɑːnʃiˈenʃəs//ˌkɒnʃɪˈenʃəs/

معنی: باوجدان، وظیفه شناس
معانی دیگر: وجدانی، امانت آمیز، شرافت آمیز، راست و درست، درستکار، امین و شریف، خوش کار، خوب کار، دارای وجدان کار، دقیق، موشکاف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: conscientiously (adv.), conscientiousness (n.)
(1) تعریف: done in accordance with one's conscience; scrupulous.
مترادف: ethical, moral, principled, scrupulous
متضاد: unconscionable
مشابه: dutiful, honest, just, punctilious, right, right-minded, righteous, upright

- Donating her time to this cause was only one of her many conscientious acts.
[ترجمه A.R] صرف زمانش به این هدف یکی از فعالیت های درست کارانه اش بود
|
[ترجمه گوگل] اهدای وقت خود به این هدف تنها یکی از بسیاری از اقدامات وجدانی او بود
[ترجمه ترگمان] برای این کار، وقت خود را صرف این کار می کرد، فقط یکی از کاره ای conscientious بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: precise; meticulous; careful.
مترادف: careful, meticulous, painstaking, precise, punctilious, scrupulous
متضاد: casual
مشابه: accurate, attentive, close, exact, fastidious, mindful, observant, regardful, rigorous, thorough, thoughtful

- His conscientious work consistently received high marks.
[ترجمه گوگل] کار وظیفه شناسانه او مرتباً نمرات بالایی دریافت می کرد
[ترجمه ترگمان] کار صادقانه او به طور پیوسته نمره بالایی دریافت می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a conscientious reader
خواننده ی موشکاف

2. a most conscientious piece of work
اثری بسیار خوش ساخت

3. he is very conscientious in his work
او در کارش بسیار با وجدان است.

4. We are generally very conscientious about our work.
[ترجمه گوگل]ما به طور کلی در مورد کار خود بسیار وظیفه شناس هستیم
[ترجمه ترگمان]ما به طور کلی درباره کار خود با وجدان صحبت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The conscientious researcher is careful to avoid up the pole and omission.
[ترجمه گوگل]محقق وظیفه شناس مراقب است که از بالا رفتن قطب و حذف اجتناب کند
[ترجمه ترگمان]محقق با وجدان مراقب است که از بالا بردن قطب و حذف کردن اجتناب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A conscientious teacher may feel inclined to take work home.
[ترجمه گوگل]یک معلم وظیفه شناس ممکن است تمایل داشته باشد که کار را به خانه ببرد
[ترجمه ترگمان]یک معلم با وجدان ممکن است احساس کند که در خانه کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is very conscientious in the performance of his duties.
[ترجمه گوگل]او در انجام وظایف خود بسیار وظیفه شناس است
[ترجمه ترگمان]در اجرای وظایف خود بسیار با وجدان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was thorough and conscientious, rather than brilliant.
[ترجمه گوگل]او دقیق و با وجدان بود، نه درخشان
[ترجمه ترگمان]او به قدری با وجدان و با وجدان بود تا با استعداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was quiet, conscientious, a bit of a plodder.
[ترجمه مرسلی] او آرام، باوجدان و کمی کندرو ( آهسته ) بود.
|
[ترجمه گوگل]او ساکت، با وجدان، کمی تندرو بود
[ترجمه ترگمان]او ساکت و با وجدان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is a conscientious man and knows his job.
[ترجمه پیرایه] او مرد باوجدانی است که کارش را بلد است.
|
[ترجمه گوگل]او فردی وظیفه شناس است و کار خود را بلد است
[ترجمه ترگمان]او مرد با وجدان است و کارش را می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conscientious parents, and there were some, viewed the situation with dismay.
[ترجمه مرسلی] والدین با وجدان، و بعضی ها هم بودند، با ترس و ناامیدی نظارگر وضعیت بودند.
|
[ترجمه گوگل]والدین وظیفه شناس، و عده ای هم بودند، با ناراحتی به این وضعیت نگاه کردند
[ترجمه ترگمان]والدین وجدانی، و برخی از آن ها، وضعیت را با ترس بررسی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jenny is a conscientious manager, very popular with her colleagues.
[ترجمه پیرایه] جنی مدیر وظیفه شناسی است که نزد همکارانش بسیار محبوبیت دارد.
|
[ترجمه گوگل]جنی یک مدیر وظیفه شناس است که در بین همکارانش بسیار محبوب است
[ترجمه ترگمان]جنی یک مدیر وظیفه شناس و بسیار محبوب با همکارانش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We have no conscientious objections or anything of that kind.
[ترجمه مرسلی] ما از لحاظ وجدانی هیچ اعتراض یا هیچ چیزی از این نوع نداریم.
|
[ترجمه گوگل]ما هیچ مخالفت وجدانی یا چیزی از این دست نداریم
[ترجمه ترگمان]ما هیچ اعتراض وجدانی یا هیچ چیز از این قبیل نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If Lois had to shout in her conscientious efforts, Paul had turned out to be naturally brilliant around hearing aids.
[ترجمه گوگل]اگر لوئیس مجبور بود در تلاش‌های وجدانی‌اش فریاد بزند، پل به طور طبیعی در مورد سمعک‌ها درخشان بود
[ترجمه ترگمان]اگر \"ل - - وی - - ی - - س\" مجبور بود با conscientious سر و کار داشته باشه، \"پائول\" به طور طبیعی برای شنیدن ایدز خیلی باهوش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Did it make him less sensitive, less conscientious, less capable, less caring, less able, less tough?
[ترجمه armin] آیا این مسئله باعث شده حساسیت کمتری داشته باشد ، از وظیفه شناسی کمتری برخوردار باشد ، از توانایی کمتری برخوردار باشد ، از دقت کمتری برخوردار باشد ، از قدرت کمتری برخوردار باشد؟
|
[ترجمه مرسلی] آیا آن باعث شد که او حساسیت ، وجدان ، توانایی، مراقبت، صلاحیت وسخت گیری کمتری داشته باشد؟
|
[ترجمه مرسلی] آیا آن موضوع باعث شد که او حساسیت کمتر، وظیفه شناسی کمتر، توانایی کمتر، مراقبت کمتر ، صلاحیت کمتر و جدیت کمتری داشته باشد؟
|
[ترجمه گوگل]آیا او را کمتر حساس، کمتر وظیفه شناس، کمتر توانا، کمتر مراقب، کمتر توانا، کمتر سرسخت کرده است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این باعث می شد که او کم تر حساس، با وجدان کم تر، کم تر قادر به مراقبت کم تر، کم تر یا کم تر باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باوجدان (صفت)
conscientious, conscionable

وظیفه شناس (صفت)
loyal, conscientious, dutiful, duteous

انگلیسی به انگلیسی

• wanting to do what is right; careful
someone who is conscientious always does their work properly.

پیشنهاد کاربران

مواظب، مراقب، مواظبت داشتن
ریزبین
conscientious ( adj ) ( kɑnʃiˈɛnʃəs ) =taking care to do things carefully and correctly, e. g. a conscientious teacher. conscientiously ( adv ) , conscientiousness ( n )
conscientious
آگاهانه
مقید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conscientize
✅️ اسم ( noun ) : conscience / conscientiousness
✅️ صفت ( adjective ) : conscientious
✅️ قید ( adverb ) : conscientiously
دقیق ، کوشا، مصمم
با وجدان
وظیفه شناس
conscientious ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: وجدان مند
تعریف: فرد تابع وجدان
1. با وجدان
2. کسی که کارهاش رو خیلی خوب انجام میده
conscientious ( adj ) = diligent ( adj )
به معناهای: کوشا، سخت کوش، موشکاف، ساعی
وظیفه شناس، با وجدان
ساعی, کوشا
هوشیار
وظیفه شناس
با پشتکار. با جدیت
با وجدان - وظیفه شناس - وجدانی
پایبند چیزی بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس