connubial

/kəˈnjuːbɪəl//kəˈnjuːbɪəl/

معنی: وابسته به زناشویی
معانی دیگر: نکاحی، زفافی، زن و شوهری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: connubially (adv.), connubiality (n.)
• : تعریف: relating to marriage or the matrimonial state; conjugal.
مشابه: conjugal

- living in connubial harmony
[ترجمه گوگل] زندگی در هماهنگی صمیمی
[ترجمه ترگمان] با هماهنگی connubial زندگی می کردند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. connubial rites
مراسم زناشویی

2. That night, in the connubial bedroom, she sat up against a stack of pillows, nursing the baby.
[ترجمه گوگل]آن شب، در اتاق خواب صمیمی، او مقابل یک دسته بالش نشسته بود و به نوزاد شیر می داد
[ترجمه ترگمان]آن شب در اتاق خواب connubial روی یک دسته بالش ها نشسته بود و بچه را پرستاری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. David came back to sleep in the connubial room.
[ترجمه گوگل]دیوید برگشت تا در اتاق صومعه بخوابد
[ترجمه ترگمان]دیوید دوباره به خواب رفت و در اتاق connubial خوابید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Here was the connubial complement to Miss Havisham's wedding feast but without the cobwebs.
[ترجمه گوگل]اینجا مکمل صمیمی جشن عروسی خانم هاویشم بود اما بدون تار عنکبوت
[ترجمه ترگمان]در اینجا the به جشن عروسی دوشیزه Havisham بود، اما بدون تار عنکبوت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Connubial: Relating to marriage or the married state; conjugal.
[ترجمه گوگل]همنوایی: مربوط به ازدواج یا حالت ازدواج زناشویی
[ترجمه ترگمان]connubial: ازدواج به ازدواج یا ازدواج زناشویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The desolateness overcame all his connubial fears - he called loudly for his wife and children.
[ترجمه گوگل]مهجوریت بر همه ترس‌های صمیمی او غلبه کرد - او با صدای بلند همسر و فرزندانش را صدا زد
[ترجمه ترگمان]The بر همه ترس های connubial غلبه کرد - او با صدای بلند برای همسر و فرزندانش صدا زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her absence had brought about danger to Edward's connubial happiness.
[ترجمه گوگل]غیبت او خطری برای خوشبختی صمیمی ادوارد ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]غیبت او به خاطر سعادت connubial ادوارد به خطر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had brought about danger to Edward's connubial happiness.
[ترجمه گوگل]او خطری برای خوشبختی صمیمی ادوارد ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]او خطر خوشبختی ادوارد را به ارمغان اورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hogan told me he had tasted the joys of connubial bliss.
[ترجمه گوگل]هوگان به من گفت که لذت خوشبختی صمیمانه را چشیده است
[ترجمه ترگمان]هوگان به من گفت که مزه سعادت connubial را چشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The and advances the problems that are needed in the determination the connubial loyalty agreement.
[ترجمه گوگل]و مشکلاتی را که در تعیین توافق نامه وفاداری صمیمی مورد نیاز است را پیش می برد
[ترجمه ترگمان]چالش ها و مشکلاتی که در تعیین قرارداد وفاداری connubial مورد نیاز هستند را پیشرفت و پیشرفت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. AMERICA is the country, said Alexis de Tocqueville, where the bonds of marriage are most respected and the concept of connubial bliss "has its highest and truest expression.
[ترجمه گوگل]الکسیس دو توکویل گفت که آمریکا کشوری است که پیوندهای ازدواج در آن بسیار مورد احترام است و مفهوم سعادت صمیمی «بالاترین و واقعی ترین بیان خود را دارد
[ترجمه ترگمان]آلکسی دو توکویل گفت: \"آمریکا کشوری است که در آن پیوندهای زناشویی مورد احترام هستند و مفهوم\" سعادت connubial \" بالاترین و واقعی ترین عبارت را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Society—family, tribe, caste, church, village, probate court—established and enforced its connubial protocols for the presumed good of everyone, except maybe for the couples themselves.
[ترجمه گوگل]جامعه - خانواده، قبیله، طبقه، کلیسا، دهکده، دادگاه وثیقه - پروتکل های همبستگی خود را برای مصلحت فرضی همه، به جز شاید برای خود زوج ها، ایجاد و اجرا کرد
[ترجمه ترگمان]جامعه - خانواده، قبیله، طبقه، کلیسا، روستا، دادگاه مالیاتی تاسیس شد و پروتکل های connubial را برای خوب فرضی هر کس، به جز شاید برای خود زوج، اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The old shroud is given to a newly married, childless couple to cover the connubial bed.
[ترجمه گوگل]کفن کهنه به زوجی که تازه ازدواج کرده اند و فرزندی ندارند داده می شود تا تخت صیغه را بپوشانند
[ترجمه ترگمان]کفن کهنه به یک زوج تازه، بدون بچه برای پوشاندن تخت connubial داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به زناشویی (صفت)
connubial

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to marriage
connubial means relating to marriage; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Relating to marriage 👰
🔍 مترادف: Marital, matrimonial
✅ مثال: Their connubial bond was celebrated with a grand ceremony

بپرس