1. Very soon 'Third World' came to connote poverty.
[ترجمه گوگل]خیلی زود «جهان سوم» به معنای فقر آمد
[ترجمه ترگمان]خیلی زود جهان سوم یادآور فقر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The word " food " may connote " greed ".
[ترجمه گوگل]کلمه "غذا" ممکن است به معنای "طمع" باشد
[ترجمه ترگمان]کلمه \"غذا\" می تواند دلالت بر حرص و طمع داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The car's name is meant to connote luxury and quality.
[ترجمه گوگل]نام خودرو به معنای تجمل و کیفیت است
[ترجمه ترگمان]نام این ماشین یادآور تجمل و کیفیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. These criteria connote reproductive heterosexuality, and male-, middle-class-dominated employment.
[ترجمه گوگل]این معیارها دگرجنس گرایی باروری و اشتغال تحت سلطه مردان و طبقه متوسط را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این معیارها هم دلالت بر جذب باروری، و اشتغال مردانه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Instead, back-to-back seasons of 6-and 5-6 connote a trend.
[ترجمه گوگل]در عوض، فصل های پشت سر هم 6 و 5-6 حاکی از یک روند است
[ترجمه ترگمان]در عوض فصل های پشت به عقب ۶ و ۵ - ۶ هم نشاندهنده یک گرایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. For some, these Labels also connote sociopolitical orders.
[ترجمه گوگل]برای برخی، این برچسبها به نظمهای سیاسی اجتماعی نیز دلالت دارند
[ترجمه ترگمان]برای برخی، این برچسب ها هم به دستورها sociopolitical هم اشاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. As I have suggested already, they connote intimacy.
[ترجمه گوگل]همانطور که قبلاً گفته ام، آنها به صمیمیت دلالت دارند
[ترجمه ترگمان]همان طور که قبلا هم پیشنهاد کرده ام، آن ها هم می توانند صمیمیت داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Suits do not exactly connote creativity and risk-taking.
[ترجمه گوگل]کت و شلوار دقیقاً به معنای خلاقیت و ریسک پذیری نیست
[ترجمه ترگمان]Suits دقیقا دلالت بر خلاقیت و ریسک پذیری ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Authoritarianism will connote a more encompassing array of nondemocratic practices and control over citizens' political behavior.
[ترجمه گوگل]اقتدارگرایی مجموعه ای فراگیرتر از رویه های غیر دموکراتیک و کنترل رفتار سیاسی شهروندان را در بر خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]Authoritarianism هم یادآور مجموعه ای more از اقدامات nondemocratic و کنترل بر رفتار سیاسی شهروندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. For foreign policy can connote one of a number of different things.
[ترجمه گوگل]زیرا سیاست خارجی می تواند به یکی از چندین چیز مختلف دلالت کند
[ترجمه ترگمان]برای سیاست خارجی می تواند یادآور تعدادی از چیزهای مختلف باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Sounds, for example, are used to connote different localities: city traffic, a pub, a South Sea island.
[ترجمه گوگل]برای مثال از صداها برای اشاره به مکان های مختلف استفاده می شود: ترافیک شهری، میخانه، جزیره دریای جنوبی
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، به عنوان مثال از محلات مختلف استفاده می شود: ترافیک شهر، یک میخانه، یک جزیره دریای جنوبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Anatomising the connote of capitalization rate and arising a view that capitalization rate should be the add of industry fiducial return and opportunity interest and less than industry IRR.
[ترجمه گوگل]تشریح مفهوم نرخ سرمایه و ایجاد دیدگاهی مبنی بر اینکه نرخ سرمایه باید افزوده بازده اعتباری صنعت و بهره فرصت و کمتر از IRR صنعت باشد
[ترجمه ترگمان]توجه به نرخ سرمایه گذاری را افزایش داده و از این نظر ناشی می شود که نرخ سرمایه گذاری باید به اضافه کردن اعتبار صنعت و منافع فرصت و کم تر از IRR صنعت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. But does not necessarily connote dishonesty, insincerity, or trickery.
[ترجمه گوگل]اما لزوماً به معنای عدم صداقت، عدم صداقت یا نیرنگ نیست
[ترجمه ترگمان]اما لزوما نشان دهنده عدم صداقت، عدم خلوص نیت یا حیله گری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Some grammatical rules of English connote much pragmatic information.
[ترجمه گوگل]برخی از قواعد دستوری زبان انگلیسی حاوی اطلاعات عملگرایانه زیادی هستند
[ترجمه ترگمان]برخی قواعد گرامری در زبان انگلیسی هم نشان دهنده اطلاعات واقع گرایانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The guy will never hold it up by the handles or the straps, which would connote familiarity with the bag.
[ترجمه گوگل]مرد هرگز آن را با دستگیره یا بند نگه نمی دارد، که به معنای آشنایی با کیف است
[ترجمه ترگمان]مرد هرگز آن را با دسته یا بندها نگه نخواهد داشت که هم نشان دهنده آشنایی با کیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید