connotative

/ˈkɒnotetəv//ˈkɒnotetəv/

معنی: دلالت کننده، در ضمن
معانی دیگر: اشاره ضمنی کننده

جمله های نمونه

1. denotative and connotative meanings.
[ترجمه گوگل]معانی دلالتی و دلالتی
[ترجمه ترگمان]معانی denotative و connotative
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The abundance content and connotative meaning of Tarkovsky's movie view is very helpful for us.
[ترجمه گوگل]محتوای فراوان و معنای مفهومی دیدگاه فیلم تارکوفسکی برای ما بسیار مفید است
[ترجمه ترگمان]فراوانی و مفهوم کلی برای نمایش فیلم Tarkovsky برای ما بسیار مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Romantic fanciful thoughts and connotative and elegant idiosyncrasy unfold rich an tender feeling.
[ترجمه گوگل]افکار فانتزی عاشقانه و تداعی های خاص و ظریف حسی لطیف را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]افکار خیالی رمانتیک و ویژگی های شخصی ظریف و ظریف، احساسات لطیف و لطیفی را آشکار می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The third part is to explore the cultural connotative meaning of Chinese color words.
[ترجمه گوگل]بخش سوم، بررسی معنای مفهومی فرهنگی کلمات رنگی چینی است
[ترجمه ترگمان]بخش سوم بررسی معنای فرهنگی و فرهنگی لغات رنگ چینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Phraseology meaning includes connotative meaning and denotative meaning.
[ترجمه گوگل]معنای عبارت شناسی شامل معنای دلالتی و معنای دلالتی است
[ترجمه ترگمان]معنای phraseology شامل معانی connotative و معنای denotative است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Connotative meaning, which is the psychological basis of discourse and communication, is of great pragmatical value.
[ترجمه گوگل]معنای مفهومی که مبنای روانشناختی گفتمان و ارتباط است، ارزش عملی زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]مفهوم connotative که اساس روانشناسی گفتمان و ارتباط است ارزش بسیار زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The connotative meaning of words is a significant representation of the cultural features of different nations in lexical semantics.
[ترجمه گوگل]معنای معنایی واژه ها بازنمایی قابل توجهی از ویژگی های فرهنگی ملل مختلف در معناشناسی واژگانی است
[ترجمه ترگمان]مفهوم connotative واژه ها نمایش مهمی از ویژگی های فرهنگی کشورهای مختلف در معناشناسی واژگانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It has abundant thoughts and connotative animadversion, surging tensile force of life, gives profound sociological apocalypse and admonitory thinking on journalism and communication science.
[ترجمه گوگل]دارای افکار فراوان و انحراف مفهومی، نیروی کششی فزاینده زندگی، آخرالزمان عمیق جامعه‌شناختی و تفکر پند آمیز درباره روزنامه‌نگاری و علوم ارتباطات است
[ترجمه ترگمان]این کتاب افکار فراوانی دارد و connotative animadversion، نیروی کششی پر شور زندگی، مکاشفه عمیق جامعه شناختی و تفکر برای تفکر در مورد روزنامه نگاری و علوم ارتباطی را به چالش می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The connotative development of colleges and universities mainly contain the principle, mechanism and campus cultural environment.
[ترجمه گوگل]توسعه مفهومی کالج ها و دانشگاه ها عمدتاً شامل اصل، مکانیسم و ​​محیط فرهنگی دانشگاه است
[ترجمه ترگمان]توسعه connotative دانشگاه ها و دانشگاه ها عمدتا شامل اصل، مکانیسم و محیط فرهنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The suppression of colour made it possible to control the aesthetic qualities of the picture and helped to structure its connotative meaning.
[ترجمه گوگل]سرکوب رنگ امکان کنترل کیفیت های زیبایی شناختی تصویر را فراهم کرد و به ساختار معنایی آن کمک کرد
[ترجمه ترگمان]سرکوب رنگ امکان کنترل کیفیت های زیبایی شناختی تصویر را فراهم ساخت و به ساختار مفهومی آن کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are two aspects of word meaning: referential meaning and connotative meaning.
[ترجمه گوگل]معنای کلمه دو جنبه دارد: معنای ارجاعی و معنای معنایی
[ترجمه ترگمان]دو جنبه از معنای کلمه وجود دارد: معنی ارجاعی و معنی connotative
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The key homonymous word is generally one or two, but it(they) can express plenty of significance, especially the connotative ones.
[ترجمه گوگل]کلمه کلیدی همنام به طور کلی یک یا دو است، اما می تواند اهمیت زیادی را بیان کند، به ویژه موارد دلالتی
[ترجمه ترگمان]واژه homonymous به طور کلی یک یا دو است، اما آن (آن ها)می توانند اهمیت زیادی، به خصوص the را بیان کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As for product form, it is the spiritual carrier, which not only conveys the functional value of itself, but also the connotative spirit.
[ترجمه گوگل]در مورد شکل محصول، این حامل معنوی است که نه تنها ارزش کارکردی خود را منتقل می کند، بلکه روح مفهومی را نیز بیان می کند
[ترجمه ترگمان]همانند شکل محصول، این حامل معنوی است که نه تنها ارزش عملکردی خود را منتقل می کند بلکه روح connotative نیز را منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلالت کننده (صفت)
connotative, indicative, indicant

در ضمن (صفت)
connotative

انگلیسی به انگلیسی

• hinting, implicational, suggestive

پیشنهاد کاربران

معانی ثانویه یا فرعی یک کلمه در دیکشنری.
مثال: در دیکشنری آکسفورد معانی ثانویه برای کلمه spring ( بهار ) به ترتیب چشمه، فنر، شاداب بودن و پریدن ناگهانی آورده شده است.
ثانویه
ضمنی

بپرس