1. His bluff exterior belied a connoisseur of antiques.
[ترجمه گوگل]بلوف بیرونی او یک خبره عتیقه جات را تکذیب می کرد
[ترجمه ترگمان]این bluff که از آن بیرون آمده بود، یک خبره antiques بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Only the real connoisseur could tell the difference between these two wines.
[ترجمه گوگل]فقط یک خبره واقعی می تواند تفاوت بین این دو شراب را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]تنها کارشناس خبره می توانست تفاوت میان این دو نوع شراب را تعریف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I'm no connoisseur but I know a good champagne when I taste one.
[ترجمه گوگل]من خبره نیستم اما وقتی یک شامپاین خوب را می چشم می شناسم
[ترجمه ترگمان]من اهل خبره نیستم اما من یه شامپاین خوب می شناسم وقتی که مزه اش رو بچشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Sarah tells me you're something of an art connoisseur.
[ترجمه گوگل]سارا به من می گوید که تو یک هنرشناس هستی
[ترجمه ترگمان]سارا بهم گفت که تو یه متخصص art
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He is the connoisseur who can discriminate between two equally fine wines.
[ترجمه گوگل]او خبره ای است که می تواند بین دو شراب به همان اندازه خوب تمایز قائل شود
[ترجمه ترگمان]او the است که می تواند بین دو نوع شراب به همان اندازه تمیز باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Fry was a connoisseur of Renaissance art.
7. On weekends, this connoisseur of contemporary language stations himself on the couch, clicker in hand, riding the on-air waves.
[ترجمه گوگل]آخر هفتهها، این خبره زبان معاصر خودش را روی کاناپه مینشیند، صدای کلیک در دست، سوار بر امواج روی هوا
[ترجمه ترگمان]در اواخر هفته، این خبره از دست دادن ایستگاه های زبان معاصر خود بر روی مبل، clicker در دست، و بر روی امواج هوا موج می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I grew up a connoisseur of pavilions and winter gardens and miniature golf courses.
[ترجمه گوگل]من با خبره آلاچیق ها و باغ های زمستانی و زمین های گلف مینیاتوری بزرگ شدم
[ترجمه ترگمان]من در موزه و باغ های زمستانی و زمین های گلف مینیاتوری بزرگ شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Peter Mitchell was delightfully informal, a connoisseur of the unexpected and unconventional.
[ترجمه گوگل]پیتر میچل به طرز لذتبخشی غیررسمی بود و از چیزهای غیرمنتظره و غیرمتعارف خبره بود
[ترجمه ترگمان]پیتر می چل یک جور خودمانی غیر رسمی و غیر معمول و غیر معمول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Lord Burlington was a great collector and connoisseur of paintings.
[ترجمه گوگل]لرد برلینگتون یک مجموعه دار و خبره بزرگ نقاشی بود
[ترجمه ترگمان]لرد Burlington استاد بزرگ و خبره نقاشی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He was a connoisseur of beans.
12. One need only be a connoisseur.
13. The wine would have delighted a connoisseur.
[ترجمه گوگل]شراب یک خبره را خوشحال می کرد
[ترجمه ترگمان]شراب بسیار مایل بود که در این شراب خبره باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I soon became a connoisseur of wood smoke.
[ترجمه گوگل]خیلی زود به دود چوب خبره شدم
[ترجمه ترگمان]به زودی توده ای از دود چوب به چشمم خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. A connoisseur of politics can savor the machinations of a Neville Chamberlain or Winston Churchill.
[ترجمه گوگل]یک خبره سیاست می تواند از دسیسه های نویل چمبرلین یا وینستون چرچیل لذت ببرد
[ترجمه ترگمان]یک متخصص علوم سیاسی می تواند توطئه های یک نویل Chamberlain یا وینستون چرچیل را دوست داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید