connectivity

/kənekˈtɪvəti//ˌkɒnekˈtɪvɪti/

معنی: اتصال
معانی دیگر: اتصال

جمله های نمونه

1. The ISPs also offer value-added services beyond Internet connectivity.
[ترجمه گوگل]ISP ها همچنین خدمات ارزش افزوده ای فراتر از اتصال به اینترنت ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]ISP ها همچنین خدمات ارزش افزوده فراتر از اتصال اینترنت ارایه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is also reportedly the first Unix connectivity product built as an integrated service of the NetWare server.
[ترجمه گوگل]همچنین گزارش شده است که این اولین محصول اتصال یونیکس است که به عنوان یک سرویس یکپارچه از سرور NetWare ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]همچنین گفته می شود که اولین محصول اتصال یونیکس به عنوان یک سرویس یکپارچه از سرور NetWare ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In addition to detaching synapses, reduced connectivity also occurs by neuron death in some cortical regions.
[ترجمه گوگل]علاوه بر جداسازی سیناپس ها، کاهش اتصال نیز با مرگ نورون در برخی از نواحی قشری رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر جدا کردن سیناپس ها، کاهش اتصال نیز با مرگ نورون در برخی نواحی قشری رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The last chapter dealt with one type of connectivity which helps to distinguish text from non-text, namely thematic and information structure.
[ترجمه گوگل]فصل آخر به یک نوع اتصال می پردازد که به تمایز متن از غیر متن کمک می کند، یعنی ساختار موضوعی و اطلاعاتی
[ترجمه ترگمان]فصل آخر با یک نوع اتصال سروکار دارد که به تمایز متن از متن non، یعنی ساختار موضوعی و اطلاعات کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Until late 1991 such connectivity was available only to individual national and international research networks.
[ترجمه گوگل]تا اواخر سال 1991 چنین اتصالی فقط برای شبکه های تحقیقاتی ملی و بین المللی در دسترس بود
[ترجمه ترگمان]تا اواخر سال ۱۹۹۱ این اتصال تنها برای شبکه های تحقیقاتی ملی و بین المللی در دسترس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At a high level of connectivity, and a high number of members, the dynamics of mobs takes hold.
[ترجمه گوگل]در سطح بالایی از اتصال، و تعداد زیاد اعضا، پویایی اوباش جا افتاده است
[ترجمه ترگمان]در سطح بالایی از اتصال، و تعداد زیادی از اعضا، پویایی مردم برقرار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Farallon, based in Alameda, develops Internet connectivity software.
[ترجمه گوگل]Farallon، مستقر در Alameda، نرم افزار اتصال به اینترنت را توسعه می دهد
[ترجمه ترگمان]Farallon، مستقر در آلامدا، نرم افزار اتصال اینترنت را توسعه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Now test the connectivity from a Windows client.
[ترجمه گوگل]اکنون اتصال را از یک کلاینت ویندوز تست کنید
[ترجمه ترگمان]حالا اتصال بین یک مشتری ویندوز را آزمایش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The computers have data protection technology, "anywhere" connectivity, and sunlight-readable display options.
[ترجمه گوگل]رایانه ها دارای فناوری حفاظت از داده ها، اتصال "هرجا" و گزینه های نمایشگر قابل خواندن در نور خورشید هستند
[ترجمه ترگمان]کامپیوترها از تکنولوژی حفاظت از داده ها، \"اتصال در هر جایی\"، و گزینه های نمایش خواندن برای نور خورشید برخوردار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Relationship betWeen the molecular connectivity indices and adsorption coefficient (Koc) of nonpolar organic compounds was investigated based on molecular topology.
[ترجمه گوگل]ارتباط بین شاخص های اتصال مولکولی و ضریب جذب (Koc) ترکیبات آلی غیرقطبی بر اساس توپولوژی مولکولی بررسی شد
[ترجمه ترگمان]رابطه بین شاخص های اتصال مولکولی و ضریب جذب (Koc)ترکیبات آلی nonpolar براساس توپولوژی مولکولی بررسی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A twin - screen computer display with web connectivity features prominently in the leather - and - wood - trimmed cabin.
[ترجمه گوگل]یک صفحه نمایش کامپیوتر دوقلو با قابلیت اتصال به وب به طور برجسته در کابین تزئین شده چرمی - و - چوبی به چشم می خورد
[ترجمه ترگمان]یک صفحه کامپیوتر دو صفحه ای با ویژگی های اتصال وب به طور برجسته در کابین چرم و چوب - wood نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Offers complete flexibility by allow connectivity to any standard SQL Database.
[ترجمه گوگل]با امکان اتصال به هر پایگاه داده استاندارد SQL، انعطاف پذیری کامل را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]ارائه انعطاف پذیری کامل با اجازه اتصال به هر پایگاه داده SQL استاندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The network's coverage and connectivity were discussed on base of random placement.
[ترجمه گوگل]پوشش و اتصال شبکه بر اساس قرارگیری تصادفی مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]پوشش و اتصال شبکه بر مبنای قرار گیری تصادفی مورد بحث قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is an architecture for peer-to-peer network connectivity of intelligent appliances, wireless devices, and PCs of all form factors.
[ترجمه گوگل]این یک معماری برای اتصال شبکه همتا به همتا از لوازم هوشمند، دستگاه های بی سیم و رایانه های شخصی با هر شکلی است
[ترجمه ترگمان]معماری یک معماری برای اتصال شبکه همتا به همتا از وسایل هوشمند، دستگاه های بی سیم، و رایانه های شخصی همه عوامل شکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتصال (اسم)
abutment, connection, connector, connectivity, junction, linkage, juncture, union, incorporation, continuity, conjunction, coupling, nexus, conjuncture, contact, connexion

تخصصی

[کامپیوتر] اتصال
[ریاضیات] ارتباط، همبندی، پیوستگی، هموستگی، ربط

انگلیسی به انگلیسی

• extent of the ability of networked computers to communicate together (computers)

پیشنهاد کاربران

هابندایی
( Hābandāyi )
�هابند� ( connect ) و �‍ایی� ( ivity )
• برای واژه های دقیق انگلیسی، نمیشه واژه های مردم پسند و آشنای پرابهام بکار برد؛ شلختگی و نابسامانی که در زبان ما هست دستاورد کوشش های عربزده های دوران قاجار است؛ اون احمق های نادون هر واژه ی انگلیسی که می دیدند بجای جستجو در پارسی، یکراست اون رو از فرهنگ های عربی - انگلیسی می گرفتند؛ غافل از اینکه زبان خودمون بسیار سازگار و همپوش بر انگلیسی ست و مثل آب خوردن از پس همتاسازی بر میاد.
...
[مشاهده متن کامل]

• ازین گذشته، احمقانه است که برای واژگانی که از پیشوند تشکیل شده اند، همتاهای آمیخته و چند واژه ای برابرنهاده بشن؛ چراکه همیشه پیشوندها از واژه ها پویاتر و کارا تر اند.
• ازین رو برای فهم درست بگرت های ( concepts ) انگلیسی که بی ابهام اند، باید از برابرنهاد های دقیق پارسی انجمن، بازدیسان پارسی و فرهنگستان زبان و ادب بهره برد؛ تا با بگرت دیگه ای جابجا شناخته نشن.
• این واژه در دانش و ویستا ( Science ) کاربرد فراوان داره.
واژه ی �هابند� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.

They have a growing demand for high speed connectivity
آنها تقاضای رو به رشدی برای اتصال با سرعت بالا دارند
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : connect
✅️ اسم ( noun ) : connection / connectedness / connective / connectivity / connector
✅️ صفت ( adjective ) : connecting / connected / connective
✅️ قید ( adverb ) : connectedly
قابلیت اتصال
پیوستگی
connectivity ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اتصال‏دهندگی
تعریف: قابلیت ایجاد و حفظ اتصال بین دو یا چند نقطه در سامانۀ مخابراتی
پیوند، ارتباط
ارتباط، اتصال
توانایی کامپیوترها و وسایل الکتریکی در وصل شدن به کامپیوتر یا برنامه های دیگر

بپرس