• : تعریف: tissue in the body, such as fat, cartilage, or bone, that holds together and supports organs and other tissues.
جمله های نمونه
1. Vitamin C helps maintain healthy connective tissue.
[ترجمه گوگل]ویتامین C به حفظ بافت همبند سالم کمک می کند [ترجمه ترگمان]ویتامین C به حفظ بافت ارتباطی سالم کمک می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The surgeon cut through connective tissue to expose the bone.
[ترجمه هاجر] جراح بافت پیوندی رابرش می زند تا از طریق آن، استخوان را خارج کند.
|
[ترجمه گوگل]جراح بافت همبند را برش داد تا استخوان را آشکار کند [ترجمه ترگمان]جراح از طریق بافت پیوندی جدا شد تا استخوان رو لو بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I was tired between synapses and in the connective tissue of organs.
[ترجمه گوگل]بین سیناپس ها و در بافت همبند اندام ها خسته بودم [ترجمه ترگمان]از سیناپس ها و در بافت های ارتباطی اندام ها خسته شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. None had connective tissue disease then or in the follow up period.
[ترجمه گوگل]هیچکدام در آن زمان یا در دوره پیگیری بیماری بافت همبند نداشتند [ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها دارای بیماری بافت ارتباطی و یا در زمان پی گیری نبوده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Macrophage: a large scavenger cell present in connective tissue and in many major organs and tissues.
[ترجمه گوگل]ماکروفاژ: یک سلول جمع کننده بزرگ که در بافت همبند و در بسیاری از اندام ها و بافت های اصلی وجود دارد [ترجمه ترگمان]macrophage: یک سلول بزرگ scavenger در بافت پیوندی و در بسیاری از اندام ها و بافت های مهم وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Most patients affected have been young women with connective tissue disorders who receive aspirin regularly in high dosage.
[ترجمه گوگل]اکثر بیماران مبتلا، زنان جوان مبتلا به اختلالات بافت همبند بوده اند که آسپرین را به طور منظم در دوزهای بالا دریافت می کنند [ترجمه ترگمان]بیشتر بیماران مبتلا به اختلالات بافت ارتباطی هستند که به طور منظم در مقدار زیادی آسپرین دریافت می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The subepithelial connective tissue penetrated the pineal body forming interlobular septum, and separated the pineal body to parenchymal lobules.
[ترجمه گوگل]بافت همبند زیر اپیتلیال به بدن پینه آل نفوذ کرد و سپتوم بین لوبولی را تشکیل داد و بدن پینه آل را به لوبول های پارانشیمی جدا کرد [ترجمه ترگمان]بافت پیوندی subepithelial به بدن pineal نفوذ کرد و septum septum را تشکیل داد و جسد پینه آل را به parenchymal lobules از هم جدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Note the dense pink connective tissue dura at the right.
[ترجمه گوگل]به دورا بافت همبند صورتی متراکم در سمت راست توجه کنید [ترجمه ترگمان]به بافت پیوندی صورتی فشرده در سمت راست دقت کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Mesodermal-type bones, muscles, connective tissue, fulfilling the patient, physical type than the ectodermal thin people get sick more delicate.
[ترجمه گوگل]نوع مزودرمی استخوان ها، ماهیچه ها، بافت همبند، کامل کننده بیمار، نوع فیزیکی نسبت به افراد لاغر اکتودرمی، بیمار ظریف تر می شوند [ترجمه ترگمان]استخوان های نوع بدن، ماهیچه، بافت ارتباطی، رسیدن به بیمار، نوع فیزیکی نسبت به افراد لاغر و لاغر بسیار حساس به نظر می رسند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The loose connective tissue rich in blood vessels located in the subepithelial layer, and most m. . .
[ترجمه گوگل]بافت همبند سست غنی از رگ های خونی واقع در لایه زیر اپیتلیال، و بیشتر م [ترجمه ترگمان]بافت پیوندی سست غنی از رگ های خونی در لایه subepithelial و بیشتر m [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Some argyrophil cells were observed in the connective tissue of lamina propria near epithelium or gland.
[ترجمه گوگل]برخی از سلول های آرژیروفیل در بافت همبند لامینا پروپریا در نزدیکی اپیتلیوم یا غده مشاهده شد [ترجمه ترگمان]برخی از سلول های argyrophil در بافت پیوندی lamina propria در نزدیکی بافت پوششی یا غده مشاهده شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Fat cells developing in areolar connective tissue.
[ترجمه گوگل]رشد سلول های چربی در بافت همبند آرئول [ترجمه ترگمان]سلول های چربی که در بافت پیوندی areolar رشد می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The causes may be due to childbirth, connective tissue disease, increased intra - abdominal pressure or iatrogenic causes.
[ترجمه گوگل]علل ممکن است به دلیل زایمان، بیماری بافت همبند، افزایش فشار داخل شکمی یا علل ایتروژنیک باشد [ترجمه ترگمان]این علل ممکن است ناشی از زایمان، بیماری بافت ارتباطی، افزایش فشار درون شکم و یا دلایل iatrogenic باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Loose ( areolar ) connective tissue - ( in blue ) - surrounding the epithelium of tubules.
[ترجمه گوگل]بافت همبند شل (آرئولار) - (به رنگ آبی) - اطراف اپیتلیوم لوله ها [ترجمه ترگمان]بافت ارتباطی سست (areolar)- (به رنگ آبی)- پیرامون بافت پوششی از لوله های tubules [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[علوم دامی] بافت پیوندی، بافت همبند .
انگلیسی به انگلیسی
• tissue which connects other tissues and organs (consists mainly of collagen, elastin and reticular fibers)
پیشنهاد کاربران
بافت همبند: ( اسم ) بافتی که قسمت اصلی استخوان ها و غضروف ها، رباط ها و تاندون ها را تشکیل می دهد که در آن بخش زیادی از مواد فیبری سلول های بافت را احاطه کرده است.
بافت همبند ( Connective Tissue ) یا بافت پیوندی از انواع مختلفی از سلول ها تشکیل شده و به طور کلی پشتیبانی، محافظت و ساختار کلی بدن را ایجاد می کند. نمونه هایی از بافت همبند شامل غضروف، تاندون ها، لایه ... [مشاهده متن کامل]
های داخلی پوست، استخوان، رباط ها، لنف و بافت چربی هستند. خون نیز به عنوان یک بافت پیوندی در نظر گرفته می شود. بافت های همبند با یک ماتریس احاطه شده یا درون یک ماتریس تعبیه شده اند که این ماتریس می تواند جامد، نیمه جامد یا حتی مایع باشد. به عنوان مثال، خون توسط یک ماتریس مایع و سلول های چربی توسط یک ماتریس نیمه جامد احاطه شده اند. استخوان ها یا بافت های استخوانی حاوی سلول های تخصصی ( استئوسیت ها ) در یک ماتریس خارج سلول هستند که به عملکرد استخوان به عنوان بافت همبند کمک می کنند. رشته های فیبری پروتئین کلاژن اغلب وظیفه تامین استحکام بافت همبند را بر عهده دارد.
بافت پیوند Golden texture بافت زرین طلایی اعتمادقلبی ودرک برتری تفکر قدرت