connecting


همبند، رابط، وصل کننده، پیوستگر

جمله های نمونه

1. connecting
همبند،رابط،وصل کننده،پیوستگر

2. Some kinds of batteries can be recharged by connecting them to a source of direct current.
[ترجمه گوگل]برخی از انواع باتری ها را می توان با اتصال آنها به منبع جریان مستقیم شارژ کرد
[ترجمه ترگمان]برخی از انواع باتری ها می تواند با اتصال آن ها به یک منبع جریان مستقیم شارژ مجدد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Does not bid good-bye forever, our hand connecting rod walks together.
[ترجمه گوگل]برای همیشه خداحافظی نمی کند، شاتون دست ما با هم راه می رود
[ترجمه ترگمان]خداحافظی هم برای همیشه خوب نیست، rod متصل به یکدیگر با هم راه می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The door connecting the two offices is kept locked.
[ترجمه گوگل]دری که دو دفتر را به هم متصل می کند قفل نگه داشته می شود
[ترجمه ترگمان]دری که این دو دفتر را به هم متصل می کند قفل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There's a connecting train service between the airport and the city.
[ترجمه گوگل]یک سرویس قطار ارتباطی بین فرودگاه و شهر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سرویس قطارهای باری بین فرودگاه و شهر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We'd like two rooms with connecting doors .
[ترجمه گوگل]ما دو اتاق با درهای متصل می خواهیم
[ترجمه ترگمان]ما دوتا اتاق با هم داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The two rooms have connecting doors.
[ترجمه گوگل]دو اتاق دارای درهای متصل هستند
[ترجمه ترگمان]دو اتاق به هم متصل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There's a connecting corridor between the buildings.
[ترجمه گوگل]یک راهرو ارتباطی بین ساختمان ها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک راهروی متصل بین ساختمان ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Police are connecting the break-in with other recent thefts in the area.
[ترجمه گوگل]پلیس این سرقت را با دیگر سرقت های اخیر در منطقه مرتبط می کند
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال برقراری ارتباط با دیگر دزدی های اخیر در این ناحیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's a connecting flight at noon.
[ترجمه گوگل]یک پرواز ارتباطی در ظهر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]امروز ظهر یک پرواز ارتباط برقرار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Double rhythms, resounding through the lyric depiction and connecting with each other, indicate the thespian place of mankind and the cognition of the writer to this thespian place.
[ترجمه گوگل]ریتم های مضاعف که در تصویر غزل طنین انداز می شوند و با یکدیگر پیوند می خورند، نشان دهنده جایگاه تسپین انسان و شناخت نویسنده به این مکان تسپین است
[ترجمه ترگمان]ریتم های Double، از طریق نمایش lyric و برقراری ارتباط با یکدیگر، جایگاه thespian بشر و شناخت نویسنده را به این مکان thespian نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My connecting plane didn't depart for another six hours.
[ترجمه گوگل]هواپیمای اتصال من تا شش ساعت دیگر حرکت نکرد
[ترجمه ترگمان]هواپیمای من شش ساعت دیگر حرکت نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We only had 20 minutes to make our connecting flight .
[ترجمه گوگل]ما فقط 20 دقیقه فرصت داشتیم تا پرواز اتصال خود را انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]ما فقط ۲۰ دقیقه وقت داشتیم تا flight رو به هم ربط بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There's a connecting flight at midday.
[ترجمه گوگل]یک پرواز اتصال در ظهر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]امروز ظهر یک پرواز ارتباط برقرار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The chart can then display the links connecting these groups.
[ترجمه گوگل]سپس نمودار می تواند پیوندهای مرتبط کننده این گروه ها را نمایش دهد
[ترجمه ترگمان]سپس نمودار می تواند لینک های اتصال این گروه ها را نمایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• joining, linking, associating

پیشنهاد کاربران

هابندیش
( Hābandish )
�هابند� ( connect ) و �‍یش� ( ing )
• برای واژه های دقیق انگلیسی، نمیشه واژه های مردم پسند و آشنای پرابهام بکار برد؛ شلختگی و نابسامانی که در زبان ما هست دستاورد کوشش های عربزده های دوران قاجار است؛ اون احمق های نادون هر واژه ی انگلیسی که می دیدند بجای جستجو در پارسی، یکراست اون رو از فرهنگ های عربی - انگلیسی می گرفتند؛ غافل از اینکه زبان خودمون بسیار سازگار و همپوش بر انگلیسی ست و مثل آب خوردن از پس همتاسازی بر میاد.
...
[مشاهده متن کامل]

• ازین رو برای فهم درست بگرت های ( concepts ) انگلیسی که بی ابهام اند، باید از برابرنهاد های دقیق پارسی انجمن، بازدیسان پارسی و فرهنگستان زبان و ادب بهره برد؛ تا با بگرت دیگه ای جابجا شناخته نشن.
• این واژه در دانش و ویستا ( Science ) کاربرد فراوان داره.
واژه ی �هابند� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : connect
✅️ اسم ( noun ) : connection / connectedness / connective / connectivity / connector
✅️ صفت ( adjective ) : connecting / connected / connective
✅️ قید ( adverb ) : connectedly
در حال ارتباط - ارتباط یابنده
رابط - ربط دهنده
مرتبط
متصل کننده، پیونددهنده
اتصال، پیوند
درحال اتصال

بپرس