connatural

/kəˈnætʃʌrəl//kəˈnætʃrəl/

معنی: هم جنس، هم خو
معانی دیگر: طبیعی، درونزاد، ذاتی، فطری، سرشتی

جمله های نمونه

1. In the operation of modern companies, as an connatural right of shareholders, the right to know the financial information is being attached with more attention gradually.
[ترجمه گوگل]در عملکرد شرکت های مدرن، به عنوان یک حق فطری سهامداران، حق آگاهی از اطلاعات مالی به تدریج مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]در عملیات شرکت های مدرن، به عنوان یک حق connatural سهامداران، حق دانستن اطلاعات مالی به تدریج با توجه بیشتر مرتبط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The paper holds that conflict is not the connatural attribute or all contents of the relationship.
[ترجمه محمد حاجی] این مقاله اذعان می کند که تضاد ویژگی ذاتی یا تمام محتوای رابطه نیست.
|
[ترجمه گوگل]این مقاله معتقد است که تضاد ویژگی طبیعی یا تمام محتویات رابطه نیست
[ترجمه ترگمان]این مقاله نشان می دهد که تعارض ویژگی connatural یا محتوای رابطه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Certain dialects in modem Chinese are the connatural component of the Ancient Chinese, and many lexicons from the Ancient Chinese are still alive in today's dialects.
[ترجمه گوگل]لهجه های خاصی در چینی مدرن جزء طبیعی چینی باستان هستند و بسیاری از واژگان چینی باستان هنوز در گویش های امروزی زنده هستند
[ترجمه ترگمان]گویش های خاصی در چینی مدرن، جز connatural چینی باستان هستند، و بسیاری از مردم چین باستان هنوز در گویش های امروزی هنوز زنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There're many correspondent synonyms between connatural Korean words and those in ancient Chinese.
[ترجمه محمد حاجی] مترادف های متناظر زیادی بین کلمات کره ای اصیل و کلمات چینی باستان وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]مترادف های متناظر زیادی بین کلمات کره ای طبیعی و کلمات چینی باستان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]خبرنگاران زیادی در رابطه با کلمات کره ای و آن هایی که در زبان چینی باستان وجود دارند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Owing to the connatural high venture characteristic of venture capital, it makes the initial decision-making of investment very important.
[ترجمه گوگل]با توجه به ویژگی های طبیعی سرمایه گذاری خطرپذیر، تصمیم گیری اولیه در مورد سرمایه گذاری را بسیار مهم می کند
[ترجمه ترگمان]به خاطر ویژگی سرمایه گذاری بالای سرمایه گذاری سرمایه، آن تصمیم گیری اولیه را بسیار مهم می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. However the consumers' connatural cognizance towards the international brand image had centralized on internationalization and grand brands.
[ترجمه گوگل]با این حال، شناخت طبیعی مصرف کنندگان نسبت به تصویر برند بین المللی بر بین المللی شدن و برندهای بزرگ متمرکز شده بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، مصرف کنندگان با توجه به تصویر برند بین المللی بر بین المللی سازی و مارک های تجاری متمرکز شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Clutter is connatural condition of signal measuring and processing, which affect the radar's detectability and tracking ability of low-altitude target seriously.
[ترجمه گوگل]Clutter شرایط طبیعی اندازه گیری و پردازش سیگنال است که به طور جدی بر قابلیت تشخیص و ردیابی رادار هدف در ارتفاع پایین تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]کلاتر بر شرایط اندازه گیری و پردازش سیگنال است که بر the رادار و توانایی پی گیری هدف ارتفاع پایین به طور جدی تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The problem is relevant with the connatural limitation of education objective itself.
[ترجمه گوگل]مشکل با محدودیت طبیعی خود هدف آموزشی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]این مشکل با محدودیت connatural اهداف آموزشی مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Due to connatural localization of different method, disagreement of evaluation results is brought forward.
[ترجمه گوگل]به دلیل بومی سازی طبیعی روش های مختلف، اختلاف نظر در نتایج ارزیابی مطرح می شود
[ترجمه ترگمان]با توجه به بومی سازی روش مختلف، مخالفت نتایج ارزیابی به جلو آورده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A continuous predictive model based on time sequence theory and the connatural characteristic of CDMA was presented.
[ترجمه گوگل]یک مدل پیش‌بینی پیوسته بر اساس نظریه توالی زمانی و ویژگی طبیعی CDMA ارائه شد
[ترجمه ترگمان]یک مدل پیش بینی پیوسته مبتنی بر نظریه توالی زمانی و مشخصه connatural CDMA ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This essay discusses the concept, affecting factors, and characters of auditing risk of quality management system and avoiding and controlling methods of connatural auditing risk.
[ترجمه گوگل]این مقاله مفهوم، عوامل مؤثر و ویژگی‌های ریسک حسابرسی سیستم مدیریت کیفیت و روش‌های اجتناب و کنترل ریسک طبیعی حسابرسی را مورد بحث قرار می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بحث در مورد مفهوم، عوامل موثر بر عوامل موثر در حسابرسی سیستم مدیریت کیفیت و اجتناب و کنترل روش های ریسک حسابرسی connatural می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But with the coming of the communication age, the disadvantage of the traditional SCM was discovered because of its connatural structure defect.
[ترجمه گوگل]اما با آمدن عصر ارتباطات، معایب SCM سنتی به دلیل نقص ساختار طبیعی آن کشف شد
[ترجمه ترگمان]اما با ظهور عصر ارتباطی، نقطه ضعف SCM سنتی به دلیل نقص ساختار connatural کشف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, disposing Public Key Infrastructure widely and using CA certificate become more and more difficult because of the connatural limitation of the PKI system and CA certificate.
[ترجمه گوگل]با این حال، از بین بردن زیرساخت کلید عمومی به طور گسترده و استفاده از گواهینامه CA به دلیل محدودیت طبیعی سیستم PKI و گواهینامه CA دشوارتر و دشوارتر می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، دفع زیرساخت کلید عمومی به طور گسترده و استفاده از گواهی نامه CA به دلیل محدودیت connatural سیستم PKI و گواهی نامه CA، دشوارتر و دشوارتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the position of stock market in the government has it connatural limitation .
[ترجمه گوگل]اما جایگاه بورس در دولت دارای محدودیت های طبیعی است
[ترجمه ترگمان]اما موقعیت بازار سهام در دولت این محدودیت را محدود ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هم جنس (صفت)
like, homogeneous, biotype, cognate, consubstantial, connatural

هم خو (صفت)
connatural, congenial, univocal

انگلیسی به انگلیسی

• similar in nature; which exist normally at birth

پیشنهاد کاربران

بپرس