conjuring

جمله های نمونه

1. conjuring trick
چشم بندی،ترفند جادویی،حیله ی شعبده بازی

2. Most of these conjuring tricks depend on sleight of hand.
[ترجمه گوگل]بیشتر این ترفندهای تخیلی به زیرکی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]بیشتر این حقه های conjuring به تردستی و تردستی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The entertainer didn't fool us with his conjuring.
[ترجمه گوگل]مجری با تلقین خود ما را فریب نداد
[ترجمه ترگمان]هنرمند ما رو با افسون اون گول نزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Every day a different chef will be conjuring up delicious dishes in the restaurant.
[ترجمه گوگل]هر روز یک سرآشپز متفاوت غذاهای خوشمزه را در رستوران تداعی می کند
[ترجمه ترگمان]هر روز آشپز دیگری غذاهای خوش مزه را در رستوران نگهداری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He amused the kids with conjuring tricks.
[ترجمه گوگل]او بچه ها را با ترفندهای تخیلی سرگرم می کرد
[ترجمه ترگمان]او بچه ها را با دوز و کلک سرگرم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Paul's very good at conjuring.
[ترجمه گوگل]پل در احضار کردن بسیار خوب است
[ترجمه ترگمان]خیلی خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He did conjuring tricks for the children.
[ترجمه مهیار] اون برای کودکان شعبده بازی کرد
|
[ترجمه گوگل]برای بچه ها ترفندهای تخیلی انجام می داد
[ترجمه ترگمان]او برای بچه ها شعبده بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even quite wealthy individuals confess to conjuring up images of going cold and hungry.
[ترجمه گوگل]حتی افراد کاملاً ثروتمند اعتراف می‌کنند که تصاویری از سرماخوردگی و گرسنگی را خلق کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]حتی افراد ثروتمند هم اعتراف می کنند که تصاویری از سرماخوردگی و گرسنگی کشیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My mind churned with countless plots and schemes, conjuring up acts of untold terror and devastation.
[ترجمه گوگل]ذهن من با توطئه‌ها و نقشه‌های بی‌شماری درگیر شد، و اعمال وحشت و ویرانی ناگفته را به ذهنم خطور کرد
[ترجمه ترگمان]ذهنم با توطئه های بی شمار و طرح های بی شماری مرور شده بود و اقدامات وحشت آوری و ویرانی را ازسر گذرانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I wonder what conjuring tricks he's planning for the cocktail hour.
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که او چه ترفندهای تخیلی برای ساعت کوکتل برنامه ریزی می کند
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چه کلکی در کار است تا یک ساعت صرف مشروب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Saez is a gifted impressionist, conjuring a flickering illusion of other places and cultures.
[ترجمه گوگل]سائز امپرسیونیست با استعدادی است که توهم سوسوزن مکان ها و فرهنگ های دیگر را القا می کند
[ترجمه ترگمان]Saez از impressionist با استعداد استفاده می کنند و از جاه ای دیگر و از جاه ای دیگر کشت و کشت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This season he has shown remarkable consistency, conjuring up a combined total of goals and 32 points.
[ترجمه گوگل]در این فصل او ثبات قابل توجهی از خود نشان داد و مجموع گل ها و 32 امتیاز را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]در این فصل، او سازگاری فوق العاده ای را نشان داد و در مجموع به ۳۲ امتیاز و ۳۲ امتیاز دست یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was like a conjuring trick.
[ترجمه گوگل]مثل یک ترفند تخیلی بود
[ترجمه ترگمان]مثل یک حقه قدیمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The proposed conjuring had never taken place.
[ترجمه گوگل]احضار پیشنهادی هرگز صورت نگرفته بود
[ترجمه ترگمان]The پیشنهاد شده بود که هرگز اتفاق نیفتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Conjuring tricks could be his last chance.
[ترجمه گوگل]ترفندهای احضار می تواند آخرین فرصت او باشد
[ترجمه ترگمان]حقه های کثیف میتونه آخرین فرصت اون باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of performing magic (uk); conjuration, sorcery, magic; summoning of a spirit, invocation

پیشنهاد کاربران

مَصدر to conjure یعنی:
زمزمه کردن ِ اوراد ( جمع ِ وِرد = دعا )
conjuring = پافشاری ( یا به قولی، اصرار و التماس ) برای احضار روح ( یا جن گیری )
شعبده بازی. تردستی. چشم بندی
مثال:
conjuring tricks
ترفندهای شعبده بازی
احضار کردن روح یا جن
یک عرسوک جند زده یا یم جند که داخل بدن انسان میشه و. . .
یک جن که وارد بدن انسان شده است.
به اصطلاح از روی نوشته ی خود نوشته ی فیلم انابل میشه گفت عروسک جن زده
احضار
احضار ( روح، شیطان. . . )
احظار روح

جادوگری، التماس کردن
احضار روح
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس