conjunct

/kənˈdʒʌŋkt//kənˈdʒʌŋkt/

معنی: بهم پیوسته، متحد، متصل
معانی دیگر: همبسته، جفت شده، وابسته، عضو وابسته، همکار، همتا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: conjunctly (adv.)
• : تعریف: combined together; united.

جمله های نمونه

1. Your key planet Saturn is conjunct the New Moon, roadblocks in your way.
[ترجمه گوگل]سیاره کلیدی شما زحل در پیوند با ماه جدید است، موانعی در راه شما
[ترجمه ترگمان]سیاره کلیدی شما زحل با ماه نو، موانع جاده ای در راه شما، همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We have the difference between conjunct music with the and disjunct music and that perhaps adds to the unsettled quality of the beethoven Fifth Symphony.
[ترجمه گوگل]ما تفاوتی بین موسیقی همراه با موسیقی مجزا داریم و این شاید به کیفیت ناپایدار سمفونی پنجم بتهوون می‌افزاید
[ترجمه ترگمان]ما تفاوت بین موسیقی conjunct با موسیقی ناپیوسته و ناپیوسته را داریم و شاید به کیفیت آشفته سمفونی پنجم بتهوون بیفزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So, melodies can be conjunct or disjunct.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ملودی ها می توانند پیوسته یا منفصل باشند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، melodies می توانند با conjunct و یا نا پیوسته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. While this aspect of Jupiter conjunct Neptune will be lovely for people of almost every sign, I worry about it for Cancer, for it is happening in a financial house that also includes speculation.
[ترجمه گوگل]در حالی که این جنبه از مشتری به نپتون به هم پیوسته برای افراد تقریباً هر نشانه ای دوست داشتنی خواهد بود، من نگران آن برای سرطان هستم، زیرا در یک خانه مالی اتفاق می افتد که شامل حدس و گمان نیز می شود
[ترجمه ترگمان]در حالی که این جنبه از مشتری با نپتون، برای افراد تقریبا هر نشانه ای دوست داشتنی خواهد بود، من نگران آن برای سرطان هستم، چرا که در یک خانه مالی اتفاق می افتد که شامل احتکار هم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The similarities shown by conjunct heads will help the automatic identification of nominal coordinate structures in natural language text processing.
[ترجمه گوگل]شباهت های نشان داده شده توسط سرهای پیوندی به شناسایی خودکار ساختارهای مختصات اسمی در پردازش متن زبان طبیعی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]شباهت های نشان داده شده با سره ای conjunct به شناسایی خودکار ساختارهای مختصات اسمی در پردازش متن طبیعی کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. CSCL is the conjunct of the theoretics and method of CSCW and CL. WebCL is the development and applications of CSCL under the Internet circumstances.
[ترجمه گوگل]CSCL ترکیب تئوری ها و روش های CSCW و CL است WebCL توسعه و کاربردهای CSCL تحت شرایط اینترنت است
[ترجمه ترگمان]CSCL همراه با theoretics و method CSCW و CL است WebCL توسعه و کاربرد CSCL تحت شرایط اینترنت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conjunct – Will knockdown one of his 2 most threatening targets for 10 seconds.
[ترجمه گوگل]Conjunct - یکی از 2 هدف خطرناک خود را به مدت 10 ثانیه نابود می کند
[ترجمه ترگمان]conjunct - ویل یکی از دو هدف اصلی خود را به مدت ۱۰ ثانیه با شکست مواجه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm talking Jupiter conjunct Neptune conjunct Chiron all at once, especially toward the end the month.
[ترجمه گوگل]من از مشتری و نپتون به شیرون به یکباره صحبت می کنم، به خصوص در اواخر ماه
[ترجمه ترگمان]من دارم با مشتری و نپتون صحبت می کنم و همه چیز را فورا و به خصوص در اواخر ماه انجام می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With Saturn conjunct the Sun, you will be in realistic mode and very cognizant of your financial responsibilities.
[ترجمه گوگل]با قرار گرفتن زحل با خورشید، شما در حالت واقع بینانه خواهید بود و از مسئولیت های مالی خود بسیار آگاه خواهید بود
[ترجمه ترگمان]با همراهی زحل با خورشید، شما در حالت واقع گرا خواهید بود و از مسئولیت های مالی خود نیز آگاه خواهید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The conjunct point the professionalization of judges and the democratization of judicatory is the jury system.
[ترجمه گوگل]نقطه پیوند حرفه ای شدن قضات و دموکراتیک شدن قوه قضائیه، نظام هیئت منصفه است
[ترجمه ترگمان]The conjunct the قضات و دموکرات سازی جوامع of یک سیستم هیات منصفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To help with this, Jupiter may be conjunct the Sun Ascendant, or Moon adding protectiveness and good fortune, or the chart may be favorably aspected in other way.
[ترجمه گوگل]برای کمک به این امر، مشتری ممکن است با صعود کننده خورشید، یا ماه که محافظت و اقبال خوبی را به آن اضافه می کند، یا نمودار ممکن است به شکل دیگری دارای جنبه مطلوب باشد
[ترجمه ترگمان]برای کمک به این، مشتری ممکن است با the Sun، یا ماه حمایت و ثروت خوب داشته باشد، یا چارت ممکن است به روش دیگری به طور مطلوب تغییر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A used acidic ionic liquid catalyst, which has been deactivated by conjunct polymers, is regenerated by combining the used catalyst, a metal and a Broensted acid to hydrogenate the conjunct polymer.
[ترجمه گوگل]یک کاتالیزور مایع یونی اسیدی مورد استفاده، که توسط پلیمرهای پیوسته غیرفعال شده است، با ترکیب کاتالیزور مورد استفاده، یک فلز و یک اسید برونستد برای هیدروژنه کردن پلیمر پیوندی بازسازی می شود
[ترجمه ترگمان]یک کاتالیزور مایع یونی اسیدی به کار برده شده، که بوسیله پلی مر غیر فعال شده است، با ترکیب کاتالیزور مورد استفاده، یک فلز و یک اسید Broensted برای hydrogenate با پلیمر conjunct ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. VIPs will adore you March thanks to Venus conjunct Uranus.
[ترجمه گوگل]افراد VIP شما را در ماه مارس به لطف زهره که اورانوس را به هم پیوند می دهد، می پرستند
[ترجمه ترگمان]افراد مهم شما را در ماه مارس به لطف ونوس و اورانوس دوست خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Contribution of this dissertation is to comb out the Characteristics of distribution of Jie-yuan and Ju-ren in Jiangxi with a conjunct method of history and statistics.
[ترجمه گوگل]مشارکت این پایان نامه بررسی ویژگی های توزیع جی یوان و جو رن در جیانگشی با یک روش پیوسته تاریخ و آمار است
[ترجمه ترگمان]مشارکت در این رساله، شانه کردن خصوصیات توزیع Jie - یوان و Ju - ren در Jiangxi با روش conjunct تاریخ و آمار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهم پیوسته (صفت)
aggregate, compact, collective, conjunct, indiscrete

متحد (صفت)
conjunct, confederate, federate, allied, united, unified, integrated, married

متصل (صفت)
contiguous, joint, conjunct, connected

تخصصی

[زمین شناسی] همبسته، متصل، جفت شده به یک منفذ لوزی وار گویند که در آن شکاف هایی که از خارج قابل مشاهده هستند، در عرض خط در بین صفحات حاوی لوزی پیوسته می باشند. مقایسه شود با: منفصل، مجزا.

انگلیسی به انگلیسی

• united; connected, conjoined

پیشنهاد کاربران

conjunct ( ریاضی )
واژه مصوب: عطف‏وند
تعریف: هریک از گزاره‏هایی که ترکیب عطفی بر آنها اعمال می شود

بپرس