conical

/ˈkɑːnɪkl̩//ˈkɒnɪkl̩/

معنی: مخروطی، کله قندی
معانی دیگر: وابسته به مخروط

جمله های نمونه

1. We were soon aware of a great conical shape to the north-east.
[ترجمه گوگل]ما به زودی متوجه یک شکل مخروطی بزرگ در شمال شرقی شدیم
[ترجمه ترگمان]به زودی به شکل مخروطی شکلی از شمال شرقی که در سمت شمال قرار داشت آگاه شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The buds are conical or pyramidal in shape.
[ترجمه گوگل]جوانه ها مخروطی یا هرمی شکل هستند
[ترجمه ترگمان]جوانه ها به شکل هرمی یا هرمی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The helm evolved gradually from the conical Norman helmet, ear flaps being added.
[ترجمه گوگل]کلاه ایمنی به تدریج از کلاه کاسکت مخروطی شکل نورمن تکامل یافت و لبه های گوش اضافه شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن کلاه خود به تدریج از کلاهخود Norman conical شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Its round towers and conical turrets peep unexpectedly through the trees on the hills north of Cardiff.
[ترجمه گوگل]برج های گرد و برجک های مخروطی آن به طور غیرمنتظره ای از میان درختان روی تپه های شمال کاردیف چشمک می زنند
[ترجمه ترگمان]برج های گرد و برج های مخروطی شکلی غیر منتظره در میان درختان بالای تپه کاردیف از میان درختان دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now imagine the jar no longer cylindrical but conical, like an ice-cream cone, the wider end at the surface.
[ترجمه گوگل]حالا شیشه را تصور کنید که دیگر استوانه ای نیست، بلکه مخروطی شکل است، مانند یک بستنی که انتهای آن پهن تر است
[ترجمه ترگمان]حال تصور کنید که یک شیشه دیگر استوانه ای است اما مخروطی، مانند یک مخروط کرم یخی، انتهای پهن تر در سطح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There are 3 slightly flattened pointed conical arm spines, of which the middle one is the largest.
[ترجمه گوگل]3 خار بازوی نوک تیز کمی مسطح وجود دارد که خارهای میانی بزرگترین آنهاست
[ترجمه ترگمان]سه ستون فقرات نوک دار و نوک دار وجود دارند که وسط آن ها یکی از آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All Saint's church stands on a conical mound of earth in the village and is an ancient edifice.
[ترجمه گوگل]کلیسای All Saint بر روی تپه ای مخروطی از خاک در روستا قرار دارد و یک بنای باستانی است
[ترجمه ترگمان]تمام کلیساهای سن سن بر روی یک تپه مخروطی شکل از زمین در روستا قرار دارند و یک بنای باستانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are three or four conical pointed arm spines.
[ترجمه گوگل]سه یا چهار خار بازوی نوک تیز مخروطی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سه یا چهار ستون فقرات نوک تیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I really expected to see the black pajamas, conical hats, and the small children scatter and expose the gunner.
[ترجمه گوگل]واقعاً انتظار داشتم پیژامه‌های مشکی، کلاه‌های مخروطی شکل و بچه‌های کوچک را ببینم که تفنگچی را پراکنده و آشکار می‌کنند
[ترجمه ترگمان]واقعا انتظار داشتم که پیژامه سیاه و کلاه های مخروطی ببینم و بچه های کوچک هم پراکنده شوند و توپچی را آشکار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Black pajamas and conical hats piled out of the trucks and hurried purposefully off in all directions while the boss yelled orders.
[ترجمه گوگل]پیژامه‌های مشکی و کلاه‌های مخروطی شکل از کامیون‌ها بیرون آمدند و با عجله به همه جهات رفتند در حالی که رئیس دستور می‌داد
[ترجمه ترگمان]پیژامه به لک و کلاه های مخروطی شکلی از کامیون ها بیرون آمده بود و با عجله از روی عمد با عجله به طرف دیگر حرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Comanche tipis were more squat and conical.
[ترجمه گوگل]نوک کومانش بیشتر حالت چمباتمه و مخروطی داشت
[ترجمه ترگمان]tipis Comanche بلندتر و مخروطی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her head was conical, an extremity too, and so thick with black hair that she almost needed a haircut.
[ترجمه گوگل]سر او مخروطی شکل بود، یک انتهای انتهایی نیز، و آنقدر پر از موهای مشکی بود که تقریباً نیاز به کوتاه کردن مو داشت
[ترجمه ترگمان]سرش به شکل مخروطی شکلی بود و موهای سیاهی داشت که نزدیک بود موهایش را کوتاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They have single, central piers supporting conical roofs.
[ترجمه گوگل]آنها دارای پایه های تک و مرکزی هستند که سقف های مخروطی شکل را نگه می دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها دارای پایه های یگانه و مرکزی هستند که از سقف مخروطی حمایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A conical party hat was now perched on top of the grey stubble, with the elastic stretched under my chin.
[ترجمه گوگل]اکنون یک کلاه مهمانی مخروطی روی ته ریش خاکستری قرار داشت که کش آن زیر چانه ام کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]کلاه مخروطی شکلی داشت که اکنون بالای سر stubble خاکستری قرار داشت، با کش لاستیکی که زیر چانه ام کش امده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخروطی (صفت)
taper, conic, conical

کله قندی (صفت)
conic, conical

تخصصی

[عمران و معماری] درهم آمیخته مخروطی - مزدوج - مخروطی
[برق و الکترونیک] مخروطی
[ریاضیات] مخروطی، به شکل مخروط

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a cone; resembling a cone, having a flat circular bottom whose sides taper into a point at the top
a conical object is shaped like a cone.

پیشنهاد کاربران

بپرس