congruous

/ˈkɒŋɡrʊəs//ˈkɒŋɡrʊəs/

معنی: در خور، منطبق، متجانس
معانی دیگر: مناسب، سازگار، برازنده، متوافق، شایسته، همساز، همنوا، موزون، رجوع شود به: congruent، موافق ,سازگار,درخور,درست تلافی کننده یاجفت شونده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: congruously (adv.), congruousness (n.)
• : تعریف: similar in character or degree; fitting.
متضاد: incongruous
مشابه: incongruous

- His salary is congruous with his responsibilities.
[ترجمه گوگل] حقوق او با مسئولیت هایش همخوانی دارد
[ترجمه ترگمان] حقوقش با مسئولیت های او هماهنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a congruous room to work in
اتاقی مناسب برای کار کردن

2. the congruous sound of music
صدای همنوای موسیقی

3. His actions are congruous with his principles.
[ترجمه گوگل]اعمال او با اصول او همخوانی دارد
[ترجمه ترگمان]رفتار او با اصول و اصول او سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The work is congruous to his character.
[ترجمه گوگل]کار با شخصیت او همخوانی دارد
[ترجمه ترگمان]این اثر به شخصیت او مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Your behaviour is not congruous with your rank.
[ترجمه گوگل]رفتار شما با رتبه شما همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان]رفتار شما با درجه شما هماهنگ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Justice, as a social ideal, is congruous with the realization of communist lofty ideals and relates to the reality of building socialism with Chinese characteristics.
[ترجمه گوگل]عدالت به عنوان یک آرمان اجتماعی با تحقق آرمان های والای کمونیستی همخوانی دارد و با واقعیت ساخت سوسیالیسم با ویژگی های چینی ارتباط دارد
[ترجمه ترگمان]عدالت، به عنوان یک آرمان اجتماعی، با تحقق آرمان های بلند کمونیستی congruous و با واقعیت ساختمان سوسیالیسم با ویژگی های چینی ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The glue, which could hold the organization together, is shared values, beliefs and congruous goals.
[ترجمه گوگل]چسبی که می تواند سازمان را کنار هم نگه دارد، ارزش های مشترک، باورها و اهداف متجانس است
[ترجمه ترگمان]چسب که می تواند سازمان را با هم نگه دارد ارزش های مشترک، اعتقادات و اهداف congruous است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Journalistic media is a propeller to the social transformation and development, with its inborn vocation highly congruous with the concept of the harmonious society building.
[ترجمه گوگل]رسانه های روزنامه نگاری پیشران تحول و توسعه اجتماعی هستند، با حرفه ذاتی خود که بسیار با مفهوم ساختمان جامعه هماهنگ هماهنگ است
[ترجمه ترگمان]رسانه Journalistic یک پروانه است برای تحول اجتماعی و توسعه، با ماموریت ذاتی آن به شدت با مفهوم ساختمان جامعه هماهنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The authors have proved that the two types of definitions are congruous by using limit theory, while discussing the correlation among the subclasses of heavy-tailed distributions.
[ترجمه گوگل]نویسندگان ثابت کرده‌اند که این دو نوع تعاریف با استفاده از تئوری حدی همخوانی دارند، در حالی که در مورد همبستگی بین زیر کلاس‌های توزیع‌های دم سنگین بحث می‌کنند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان ثابت کرده اند که دو نوع تعریف با استفاده از نظریه محدودیت congruous می شوند در حالی که در حال بحث در مورد ارتباط بین توزیع های توزیع های وزنی سنگین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It says major parts of the program use authority already provided by congruous . But Congress, but some pieces require approval, for .
[ترجمه گوگل]می‌گوید بخش‌های عمده برنامه از اختیاراتی استفاده می‌کند که قبلاً توسط Congruous ارائه شده است اما کنگره، اما برخی از قطعات نیاز به تایید، برای
[ترجمه ترگمان]این گزارش می گوید که بخش های اصلی برنامه از قدرتی که قبلا توسط congruous تامین شده است استفاده می کنند اما کنگره، اما برخی از آن ها نیاز به تایید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What could have been the real thoughts of so sad and in congruous a personality, wondered the hundreds of worshipers who filed past the body as it lay in state.
[ترجمه گوگل]صدها عبادت کننده که از کنار جسد در حالی که در حالت خوابیده بود، متعجب بودند که افکار واقعی چنین غمگین و با شخصیتی مشابه چه می توانست باشد
[ترجمه ترگمان]چیزی که می توانست افکار واقعی این چنین غمگین و درهم شکستن شخصیت باشد، صدها تن از پرستش کنندگان را در شگفت بود که در حالی که در ایالت بر زمین افتاده بود، از کنار جنازه عبور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Formation of a sales team is impossible without a common vision, highly congruous value concepts, mutual trust and harmonious personal relations.
[ترجمه گوگل]تشکیل تیم فروش بدون چشم انداز مشترک، مفاهیم ارزشی بسیار هماهنگ، اعتماد متقابل و روابط شخصی هماهنگ غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]تشکیل یک تیم فروش بدون یک دیدگاه مشترک، مفاهیم ارزشی بسیار congruous، اعتماد متقابل و روابط شخصی هماهنگ غیرممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در خور (صفت)
appropriate, apt, fit, meet, proportionate, apposite, befitting, tailored, opportune, assorted, becoming, idoneous, congruous

منطبق (صفت)
coincident, coinciding, congruous

متجانس (صفت)
congruent, homological, congruous

انگلیسی به انگلیسی

• corresponding, agreeing

پیشنهاد کاربران

بپرس