congruent

/ˈkɒŋɡrʊənt//ˈkɒŋɡrʊənt/

معنی: موافق، متجانس
معانی دیگر: همساز، همنوا، متوافق، همایند، همخوان، متشابه، همانند، همسان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: congruently (adv.)
(1) تعریف: in a state of agreement or correspondence.
متضاد: incongruent, incongruous

- His statement is not congruent with the facts.
[ترجمه گوگل] گفته های او با واقعیت همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان] بیانیه او با حقایق همخوانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in geometry, exactly the same in shape and size.
متضاد: incongruent

- two congruent triangles
[ترجمه گوگل] دو مثلث متجانس
[ترجمه ترگمان] دو مثلث congruent
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the sentence was not at all congruent with his crime
حکم (مجازات) دادگاه اصلا با جنایت او متناسب نبود.

2. The measures are congruent with the changes in management policy.
[ترجمه فیضی.A] این اقدامات با تغییرات در سیاست موافق هستند. ( متجانسند )
|
[ترجمه گوگل]این اقدامات با تغییرات در سیاست های مدیریتی مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]این اقدامات با تغییرات در سیاست مدیریت همخوانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All of these are congruent triangles.
[ترجمه گوگل]همه اینها مثلثهای متجانس هستند
[ترجمه ترگمان]تمام اینها triangles متجانس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yet their values are not congruent.
[ترجمه گوگل]با این حال ارزش های آنها همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، ارزش های آن ها متجانس نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This partisanship is reinforced when parents' preferences are congruent with the influences to be identified below.
[ترجمه گوگل]این جانبداری زمانی تقویت می شود که ترجیحات والدین با تأثیراتی که در زیر مشخص می شود مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این تعصب زمانی تقویت می شود که ترجیحات والدین با تاثیراتی که در زیر شناسایی می شوند، سازگاری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The retreat design was also congruent with the power styles of Tom Rice and the consultant.
[ترجمه گوگل]طراحی عقب نشینی نیز با سبک های قدرت تام رایس و مشاور مطابقت داشت
[ترجمه ترگمان]طرح عقب نشینی هم با سبک های قدرت تام رایس و مشاور همخوانی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The inequality of the exchange is congruent with the inequality of the status.
[ترجمه گوگل]نابرابری مبادله با نابرابری وضعیت مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]نابرابری در این مبادله با نابرابری وضعیت همخوانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moreover, female well-being was defined in terms congruent with both women's reproductive function and ideal feminine behaviour.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بهزیستی زنانه در شرایطی همخوان با عملکرد تولیدمثلی زنان و رفتار زنانه ایده آل تعریف شد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، خوب بودن ماده به صورت متجانس با کارکرد تولید مثل زنانه و رفتار زنانه ایده آل تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And there are many areas of congruent interests.
[ترجمه گوگل]و زمینه های بسیاری از علایق متجانس وجود دارد
[ترجمه ترگمان]و مناطق زیادی از منافع congruent وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For a congruent patellofemoral articulation, the patella must track centrally in the trochlear groove.
[ترجمه گوگل]برای یک مفصل کشکک فمورال هماهنگ، کشکک باید به طور مرکزی در شیار تروکلئر دنبال شود
[ترجمه ترگمان]برای مفصل بندی patellofemoral congruent، the باید به صورت متمرکز در شیار trochlear قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But not all practices are congruent.
[ترجمه گوگل]اما همه شیوه ها با هم هماهنگ نیستند
[ترجمه ترگمان]اما همه روش ها متجانس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this paper, the component feature of congruent number square of the second power was presented, especially in combination principle of its series extensive diagonal lines.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، ویژگی مؤلفه مربع اعداد متجانس توان دوم به ویژه در اصل ترکیبی خطوط مورب گسترده سری آن ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، ویژگی جزیی مربع congruent قدرت دوم، به خصوص در اصل ترکیبی خطوط مورب گسترده آن ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Non - Congruent - all - polyethylene were inserted into a validated finite element model of a proximal tibia.
[ترجمه گوگل]پلی اتیلن ناهمگون تماماً در مدل المان محدود معتبر یک تیبیا پروگزیمال قرار داده شد
[ترجمه ترگمان]- - congruent - تمام پلی اتیلن به یک مدل آلمان محدود معتبر از درشت نی مجاور متصل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you want to succeed, you must be congruent.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید موفق شوید، باید هماهنگ باشید
[ترجمه ترگمان]، اگه میخوای موفق بشی تو باید یه حالت طبیعی داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موافق (صفت)
accordant, according, agreeing, compliant, congruent, compatible, concordant, concurrent, consonant, consentaneous, consenting

متجانس (صفت)
congruent, homological, congruous

تخصصی

[عمران و معماری] همنهشت
[زمین شناسی] همنهشت
[ریاضیات] همنهشت
[آب و خاک] همنهشت، متناجنس

انگلیسی به انگلیسی

• identical (geometry); corresponding, harmonious, in agreement
if two things are congruent, there is a similarity or correspondence between them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. مناسب. متناسب. سازگار ۲. هم ارز. هم نهشت. مساوی. معادل
مثال:
The sentence was not at all congruent with his crime.
رای {دادگاه} اصلا با جرم او متناسب نبود.
معادل پیشنهادی برای ریاضیات: هم آیند
من اومدم اینجا برای این کلمه در ریاضیات معادل ( ( هم آیند ) ) رو به جای کلمه ی مبهم و دوست نداشتنی ( ( هم نهشت ) ) پیشنهاد بدم، اما دیدم آبادیس خودش کارش درسته و از قبل در قسمت ( ( معانی دیگر ) ) هم همین معادل ( همایند ) پیشنهاد شده.
...
[مشاهده متن کامل]

( نمیدونم قسمت ( ( معانی دیگر ) ) در آبادیس از چه فرهنگی هست؟ اگر کسی از دوستان میدونه ممنون میشم به بنده هم بگه. )
توضیح معادل پیشنهادی ( ( هم آیند ) ) در قالب یک مثال:
اگر با یک ساعت، مدت ۱۵ ساعت را اندازه بگیریم و با ساعتی دیگر مدت ۳ ساعت را اندازه بگیریم، هرچند که موقعیت نهایی عقربه ها عینا یکی می شود، اما واضح است که نمی توانیم بگوییم: ۱۵ مساوی ۳ است!
بنابراین برای اینکه به نحوی این ( ( برابری دو موقعیت با وجود یک دور ) ) را نشان بدهیم در عوض به این موضوع توجه می کنیم که این عقربه ها ولو اینکه از نظر میزان جابجایی مساوی نباشند، اما در نهایت ( ( عینا هم موقعیت شده اند و به موقعیت هم آمده اند ) ) ، پس می گوییم ( ( ۱۵ و ۳ هم آیند هم در یک ساعت ۱۲ ساعته هستند ) ) . پس مفهوم تساوی و هم آیندی دو مفهوم بسیار شبیه به هم اما متفاوت در ریاضیات هستند.
از نظر نمادهای ریاضی:
۱۵ = ۳ ( غلط )
۱۵ = ۳ ( با یک ساعت ۱۲ ساعته ) ( صحیح )
نکته: برای هم آیندی در ریاضیات به جای علامت مساوی ( که دو خط موازی هست ) از سه خط موازی استفاده می شود تا با مساوی اشتباه گرفته نشود. ( چراکه همانطور که در بالا توضیح داده شد این دو مفهوم به رغم نزدیکی، با هم متفاوت هستند. )
من اینجا عمدا از آن نماد سه خطه استفاده نکردم چون ممکن هست ویرایشگر آبادیس آن علامت را پشتیبانی نکند. ( ≡ )

A L C Y O N E U S جناب شما دقیقا برعکسش رو گفتین
این کلمه به معنی سازگاری بین دو یا چند چیزه
تعریف اکسفورد:
In agreement or harmony
مناسب
همخوانی
congruent ( ریاضی )
واژه مصوب: هم نهشت 1
تعریف: مربوط به همنهشتی
کانگ رواِنت
نا متجانس و ناسازگار - دو چیزی که با هم نمیخونن Congruent هستن
Does callaghan work ?
It’s a very Irish last name, so it might be culturally incongruent and surprise people if you’re very clearly NOT Irish.
If one thing congruent with another thing, they are similar or fit togheder well.
در توافق یا هماهنگی
با چیزی کنار آمدن
با چیزی Match شدن
یکپارچه
یکنواخت
هم نهشت. نامی که در تدریس ریاضیات براى Congruent Triangles در کتاب هاى درسی ایران استفاده می شود.

بپرس