congruency


معنی: موافقت، تناسب، تجانس
معانی دیگر: congruence : موافقت

جمله های نمونه

1. affective congruency
همخوانی عاطفی

2. A branch - congruency power method is presented, based on improved Newton - Raphson power flow algorithm.
[ترجمه گوگل]یک روش توان شاخه - همخوانی بر اساس الگوریتم جریان توان نیوتن - رافسون بهبود یافته ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش توان branch - congruency براساس الگوریتم جریان توان نیوتن - رافسون اصلاح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Phase Congruency Model avoids the hypothesis of the edge type in advance, and is invariant by contrast.
[ترجمه گوگل]مدل تطابق فاز از فرضیه نوع لبه پیشاپیش اجتناب می‌کند و در مقابل تغییر ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]مدل congruency فازی از فرضیه نوع لبه در پیشرفت اجتناب می کند و نسبت به کنتراست ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A background processing method based on phase congruency is put forward. The experiments show the method is resultful .
[ترجمه گوگل]یک روش پردازش پس زمینه بر اساس همخوانی فاز ارائه شده است آزمایش‌ها نشان می‌دهند که روش نتیجه‌بخش است
[ترجمه ترگمان]یک روش پردازش پس زمینه براساس congruency فازی ایجاد می شود آزمایش ها نشان می دهند که این روش resultful است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To investigate mood congruency memory of depressed people in concept - driven process.
[ترجمه گوگل]بررسی حافظه همخوانی خلقی افراد افسرده در فرآیند مفهوم محور
[ترجمه ترگمان]برای بررسی وضعیت روحی افراد افسرده در فرآیند concept
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After learning about Alternatives to Survival - Congruency in life, do you see and find more ways in dealing with things in life in general?
[ترجمه گوگل]آیا پس از یادگیری در مورد گزینه های جایگزین برای بقا - همخوانی در زندگی، آیا راه های بیشتری برای برخورد با مسائل در زندگی به طور کلی می بینید و پیدا می کنید؟
[ترجمه ترگمان]بعد از یادگیری شیوه های جایگزین بقا در زندگی، آیا متوجه می شوید و راه های دیگری برای مقابله با چیزها در زندگی به طور کلی پیدا می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Experimental results prove that extracted features using phase congruency is invariant to image illuminance (or contrast) and noise.
[ترجمه گوگل]نتایج تجربی ثابت می‌کند که ویژگی‌های استخراج‌شده با استفاده از تطابق فاز نسبت به روشنایی (یا کنتراست) تصویر و نویز متغیر است
[ترجمه ترگمان]نتایج تجربی ثابت می کند که ویژگی های استخراج شده با استفاده از congruency فازی نسبت به illuminance تصویر (یا کنتراست)و نویز ثابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Based on these excellent characteristics of Phase Congruency Model, we use it to detect the edge of natural image.
[ترجمه گوگل]بر اساس این ویژگی های عالی مدل هماهنگی فاز، ما از آن برای تشخیص لبه تصویر طبیعی استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]براساس این ویژگی های عالی مدل congruency فازی، ما از آن برای تشخیص لبه تصویر طبیعی استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Phase Congruency Model avoids the hypothesis of the edge type in ad.
[ترجمه گوگل]مدل تطابق فاز از فرضیه نوع لبه در آگهی اجتناب می کند
[ترجمه ترگمان]مدل congruency فازی از فرضیه نوع لبه در تبلیغ اجتناب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A high precision method based on the phase congruency features was presented in this paper for automated evaluating sub-pixel band-to-band registration accuracy of satellite multispectral imagery.
[ترجمه گوگل]یک روش با دقت بالا بر اساس ویژگی‌های همخوانی فاز در این مقاله برای ارزیابی خودکار دقت ثبت باند به باند زیر پیکسل تصاویر چند طیفی ماهواره‌ای ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]روش دقت بالا براساس ویژگی های congruency فازی در این مقاله برای ارزیابی خودکار دقت ثبت تک پیکسل در باند - ماهواره ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We hypothesized that congruency will affect stimulus evaluation and compatibility affect response selection.
[ترجمه گوگل]ما فرض کردیم که همخوانی بر ارزیابی محرک و سازگاری بر انتخاب پاسخ تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]ما فرض کردیم که congruency بر ارزیابی محرک و سازگاری تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Postoperative joint congruency was classified into four grades.
[ترجمه گوگل]همخوانی مفصل بعد از عمل به چهار درجه طبقه بندی شد
[ترجمه ترگمان]congruency مشترک postoperative به چهار کلاس طبقه بندی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mood congruency memory of depressed people in concept - driven tests may be associated with cognitive process.
[ترجمه گوگل]حافظه سازگاری خلقی افراد افسرده در آزمون های مفهومی ممکن است با فرآیند شناختی مرتبط باشد
[ترجمه ترگمان]حافظه congruency ذهنی از افراد افسرده در آزمون های مبتنی بر مفهوم، ممکن است با فرآیند شناختی مرتبط باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The weaving of the secondary story line throughout the primary message becomes audible, as does vocal variety, congruency, construction and all the other elements of a good speech.
[ترجمه گوگل]بافته شدن خط داستانی ثانویه در سراسر پیام اولیه شنیدنی می شود، همانطور که تنوع آوازی، همخوانی، ساخت و سایر عناصر یک سخنرانی خوب شنیدنی می شود
[ترجمه ترگمان]بافندگی از خط داستان دوم در سراسر پیام اصلی قابل شنیدن است، مانند تنوع، ساخت صوتی، ساخت وساز و تمام عناصر دیگر یک سخنرانی خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موافقت (اسم)
consent, assent, accord, accordance, agreement, covenant, contract, treaty, pact, concurrence, compliance, concord, compact, approbation, entente, congruence, assentation, concordance, congruency, congruity

تناسب (اسم)
analogy, symmetry, coordination, scale, proportion, appropriateness, proportionality, congruence, concinnity, propriety, commensurability, congruency

تجانس (اسم)
congruence, congruency, congruity

تخصصی

[ریاضیات] تساوی، همنهشتی، هم ارزی

انگلیسی به انگلیسی

• state of agreement, accord

پیشنهاد کاربران

۱. تشابه. توافق. سازگاری ۲. هم نهشتی. هم ارزی. انطباق. تساوی
مثال:
There isn’t any affective congruency between this couple.
بین این زوج هیچ سازگاری عاطفی وجود ندارد.
هم خوانی
همراهی
رضایت
موافقت
تجانس

بپرس