congruence

/ˈkɒnɡruːəns//ˈkɒŋɡruənt/

معنی: موافقت، تناسب، تجانس
معانی دیگر: همسازی، هم نوایی، وفاق، همایندی، همخوانی، تشابه، همانندی، congruency : موافقت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: congruency (n.)
• : تعریف: the state of being congruent; agreement.
متضاد: conflict
مشابه: accord, agreement, unity

جمله های نمونه

1. quadratic congruence
هم نهشتی درجه ی دوم

2. there is no congruence between his dignified bearings and his silly writings
بین رفتار موقرانه و نوشته های احمقانه ی او هیچ تشابهی وجود ندارد.

3. Integrity is congruence between what you know, what you profess, and what you do. Nathaniel Branden
[ترجمه گوگل]صداقت عبارت است از تطابق بین آنچه می دانید، آنچه اظهار می کنید و آنچه انجام می دهید ناتانیل براندن
[ترجمه ترگمان]انسجام شخصیت مهم است که آنچه را که می دانید، است و آنچه را که شما ادعا می کنید ناتانیل Branden
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The limits of congruence between culture and structure are established in columns I and of the table.
[ترجمه گوگل]حدود تطابق بین فرهنگ و ساختار در ستون I و جدول مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]محدودیت همخوانی بین فرهنگ و ساختار در ستون های اول و جدول ایجاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lerup, L. "Environmental and Behavioral Congruence as a Measure of Goodness in Public Space: The Case of Stockholm. " Ekistics 34 (197.
[ترجمه گوگل]Lerup, L "همخوانی محیطی و رفتاری به عنوان معیار خوبی در فضای عمومی: مورد استکهلم " Ekistics 34 (197
[ترجمه ترگمان]lerup، L، Environmental و رفتاری به عنوان معیاری از Goodness در فضای عمومی: مورد استکهلم (۱۹۷)۳۴ (۱۹۷)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The existence of congruence relation between them was proved by constructing the corresponding algebraic system respectively.
[ترجمه گوگل]وجود رابطه همخوانی بین آنها به ترتیب با ساختن سیستم جبری مربوطه ثابت شد
[ترجمه ترگمان]وجود رابطه همخوانی بین آن ها به ترتیب با ساخت سیستم جبری مربوطه اثبات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In this paper notation of a strongly ordered congruence on an ordered semigroup S is introduced.
[ترجمه گوگل]در این مقاله نمادی از همخوانی شدیداً مرتب بر روی یک نیمه گروه مرتب S معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله نشان از یک همخوانی قوی با سفارش داده شده به an S ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To investigate the self - consistency and congruence of the nursing staff.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی خودسازگاری و همخوانی کارکنان پرستاری
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد خود همخوانی و همخوانی کارکنان پرستاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To study the relationships of self-consistency and congruence and coping styles among college students, and to provide evidence for improving undergraduates' self consistency and congruence.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه روابط خودسازگاری و تطابق و سبک های مقابله ای در بین دانشجویان و ارائه شواهدی برای بهبود خودسازگاری و همخوانی دانشجویان کارشناسی
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه روابط خود - سازگاری و همخوانی و سبک های مقابله ای در میان دانشجویان کالج، و ارائه مدرک برای بهبود سازگاری و همخوانی دانشجویان کارشناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Diophantine equation; prime; integer solution; Legendre symbol; congruence.
[ترجمه گوگل]معادله دیوفانتین; نخست راه حل عدد صحیح؛ نماد افسانه؛ تجانس
[ترجمه ترگمان]معادله Diophantine؛ اولیه؛ راه حل عددی؛ نماد لژاندر، همخوانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In a BCI-algebra, a congruence relation is defined by using its intrinsic ideal, thus the intrinsic quotient algebra of the BCI -algebra is obtained.
[ترجمه گوگل]در یک جبر BCI، یک رابطه همخوانی با استفاده از ایده آل ذاتی آن تعریف می شود، بنابراین جبر ضریب ذاتی جبر BCI به دست می آید
[ترجمه ترگمان]در یک جبر BCI، یک رابطه همخوانی با استفاده از ایده آل ذاتی آن تعریف می شود، در نتیجه جبرهای پردازه جبری جبر پردازه ای بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such ideal state can be titled as goal congruence, which refers to a firm's striving to achieve a common set of objectives.
[ترجمه گوگل]چنین حالت ایده آلی را می توان تطابق هدف نامید که به تلاش یک شرکت برای دستیابی به مجموعه ای از اهداف مشترک اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]چنین حالت ایده آل را می توان با عنوان همخوانی هدف معرفی کرد که به تلاش یک شرکت برای رسیدن به یک مجموعه اهداف مشترک اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Based on the congruence non-repetition and ergodicity of chaos, the method will avoid the local optimal solution and find satisfactory globe optimal solution.
[ترجمه گوگل]بر اساس عدم تطابق تکراری و ارگودیکی هرج و مرج، این روش از راه حل بهینه محلی اجتناب می کند و راه حل بهینه کره رضایت بخش را پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]براساس همخوانی همخوانی غیر تکرار و ergodicity هرج و مرج، این روش از راه حل بهینه محلی دوری خواهد کرد و راه حل بهینه و مطلوب جهان را پیدا خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The semiring congruence on a class of generalized regular semiring S was studied.
[ترجمه گوگل]همخوانی semiring در یک کلاس از S semiring منظم تعمیم یافته مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]همخوانی semiring در یک کلاس از semiring عادی S مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I must say that this push for congruence in all areas turned out beautifully.
[ترجمه گوگل]باید بگویم که این فشار برای هماهنگی در همه زمینه ها به زیبایی انجام شد
[ترجمه ترگمان]باید بگویم که این فشار برای همخوانی در همه زمینه ها به زیبایی آشکار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موافقت (اسم)
consent, assent, accord, accordance, agreement, covenant, contract, treaty, pact, concurrence, compliance, concord, compact, approbation, entente, congruence, assentation, concordance, congruency, congruity

تناسب (اسم)
analogy, symmetry, coordination, scale, proportion, appropriateness, proportionality, congruence, concinnity, propriety, commensurability, congruency

تجانس (اسم)
congruence, congruency, congruity

تخصصی

[ریاضیات] همنهشتی، تطابق، هم ارزی، تساوی، هم باقیماندگی، هم قدری، همسانی، قابلیت انطباق، توافق

انگلیسی به انگلیسی

• state of agreement, accord

پیشنهاد کاربران

سازگاری
همخوان ( روانشناسی )
واژه ای که راجرز در نظریه اش برای توصیف انسان سالم به کار برد، ، ، شخص همخوان
Congruence refers to the state of agreement or harmony between different elements or ideas. It implies that things are in sync or fitting together well.
همخوانی / توافق یا هماهنگی بین عناصر یا ایده های مختلف.
...
[مشاهده متن کامل]

به این معنی است که چیزها با هم هماهنگ یا به خوبی با هم هماهنگ هستند.
**************************************************************************************************
مثال؛
For example, in a discussion about music and lyrics, one might say, “The congruence between the words and the melody creates a powerful emotional impact. ”
In a conversation about teamwork, someone might say, “In order for a team to succeed, there must be congruence among its members. ”
A person discussing fashion might comment, “The outfit is well put together, with congruence between the colors and patterns. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-harmony/
congruence ( بازاریابی )
واژه مصوب: همسازی
تعریف: سازواری محصول با ارزش های فردی مشتری
همنهشت ( هندسه )
همانندی ، همسازی
هماهنگی
همرنگی
همبستگی

بپرس