congregational

/ˌkɑːŋɡrəˈɡeɪʃənəl//ˌkɒŋɡrɪˈɡeɪʃnəl/

وابسته به اعضای کلیسا، گروهی ,دسته ای ,جماعتی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: congregationally (adv.)
(1) تعریف: of or relating to a congregation.

(2) تعریف: (cap.) of or relating to Congregationalism or Congregationalists.

جمله های نمونه

1. Robert Browne - founder of the Congregational Church - is buried here.
[ترجمه گوگل]رابرت براون - بنیانگذار کلیسای جماعت - در اینجا به خاک سپرده شده است
[ترجمه ترگمان]رابرت براون، بنیانگذار کلیسای Congregational - در اینجا دفن شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. About 320 people attended the Congregational Tea and the scheme was officially launched.
[ترجمه گوگل]حدود 320 نفر در چای جماعت شرکت کردند و این طرح رسما راه اندازی شد
[ترجمه ترگمان]در حدود ۳۲۰ نفر در تی پارتی شرکت کردند و این طرح رسما راه اندازی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In 1845 the congregational Baptist church also divided on sectional lines, never to reunite.
[ترجمه گوگل]در سال 1845، کلیسای باپتیست جماعتی نیز بر روی خطوط مقطعی تقسیم شد و هرگز دوباره متحد نشد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۴۵، کلیسای باپتیست congregational به خطوط مقطعی تقسیم شد و هرگز دوباره متحد نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Possibilities, then, for further congregational participation seem possible even under a strict interpretation of the present rubrics.
[ترجمه گوگل]بنابراین، احتمالات برای مشارکت بیشتر در جماعت، حتی تحت تفسیر دقیق روبریک های حاضر، ممکن به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]بنابراین ممکن است امکان مشارکت بیشتر در جامعه حتی با تفسیر دقیق of فعلی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By the Congregational Church he gets off, and walks along the small gravelled cul-de-sac to their old house.
[ترجمه گوگل]در کنار کلیسای جماعت او پیاده می شود و در امتداد بن بست کوچک سنگریزه شده به سمت خانه قدیمی آنها قدم می زند
[ترجمه ترگمان]در کلیسای Congregational پیاده می شود و در امتداد خیابان بن بست gravelled تا خانه قدیمی خود راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Other churches have endeavoured to build effective congregational structures to express both homogeneity and heterogeneity.
[ترجمه گوگل]سایر کلیساها تلاش کرده اند تا ساختارهای جماعتی مؤثری بسازند تا همگنی و هم ناهمگونی را بیان کنند
[ترجمه ترگمان]کلیساهای دیگر تلاش کرده اند تا ساختارهای اجتماعی موثر برای بیان همگنی و ناهماهنگی ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In effect the Latin texts provide for congregational participation, respectively, in the anamnesis, the communion-epiclesis, and the intercessions.
[ترجمه گوگل]در واقع متون لاتین مشارکت جماعتی را به ترتیب در سرگذشت، عشای ربانی و شفاعت فراهم می کنند
[ترجمه ترگمان]در واقع، متون لاتینی به ترتیب برای مشارکت جماعت، در the، آیین تناول عشای ربانی، و the فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unaccompanied congregational singing can be beautiful and satisfying.
[ترجمه گوگل]آواز جماعت بدون همراهی می تواند زیبا و رضایت بخش باشد
[ترجمه ترگمان]آواز جماعت اسلامی می تواند زیبا و رضایت بخش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One of the least frequent is the congregational form so familiar in the West.
[ترجمه گوگل]یکی از کم‌تکرارترین شکل‌های جماعتی است که در غرب بسیار آشناست
[ترجمه ترگمان]یکی از حداقل رایج ترین شکل جماعت تبلیغی در غرب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These two historical psalms would have been for congregational use.
[ترجمه گوگل]این دو مزمور تاریخی برای استفاده جماعت بوده است
[ترجمه ترگمان]این دو دعای تاریخی برای استفاده از نظام نظام به عمل می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At least five years full-time congregational and pastoral ministry experience, preferable in the US or Canada.
[ترجمه گوگل]حداقل پنج سال سابقه خدمت تمام وقت در خدمت جماعت و شبانی، ترجیحاً در ایالات متحده یا کانادا
[ترجمه ترگمان]حداقل پنج سال سابقه خدمت نظام اجتماعی و نظامی، نسبت به آمریکا یا کانادا بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In New England, the Congregational Church was legally established; all residents had to contribute to its support.
[ترجمه گوگل]در نیوانگلند، کلیسای جماعت به طور قانونی تأسیس شد همه ساکنان باید در حمایت از آن سهیم باشند
[ترجمه ترگمان]در نیوانگلند، کلیسای Congregational به طور قانونی تاسیس شده است؛ همه ساکنان باید به حمایت آن کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The main nonconformist groups in England are Methodist, Congregational and Baptist.
[ترجمه گوگل]گروه‌های اصلی ناسازگار در انگلستان متدیست، جماعت و باپتیست هستند
[ترجمه ترگمان]گروه های اصلی nonconformist در انگلستان متدیست، Congregational و باپتیست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An offer has been made and is under consideration by the Congregational Board.
[ترجمه گوگل]پیشنهادی ارائه شده و در حال بررسی در هیئت جماعت است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شده و توسط هیات Congregational مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It affirms strongly its belief in the importance of congregational music in the average parish.
[ترجمه گوگل]این به شدت اعتقاد خود را به اهمیت موسیقی جماعتی در محله متوسط ​​تأیید می کند
[ترجمه ترگمان]این امر به شدت اعتقاد خود به اهمیت موسیقی جماعت را در بخش متوسط تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a congregation, of an assembly for religious worship, of a religious community

پیشنهاد کاربران

وابسته به اعضای کلیسا، گروهی, دسته ای , جماعتی
مثال:
Sunnis do this in a special congregational prayer called tarawih, whilst the Shi'a do their recitation in private.
اهل سنت این را به صورت نماز جماعت خاصی انجام می دهند که به آن تراویح گفته می شود در صورتی که شیعیان اذکارشان را در خلوت انجام می دهند.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : congregate
✅️ اسم ( noun ) : congregation
✅️ صفت ( adjective ) : congregational
✅️ قید ( adverb ) : _
جامع

بپرس