congregate

/ˈkɑːŋɡrəˌɡet//ˈkɒŋɡrɪɡeɪt/

معنی: جمع شدن، اجتماع کردن
معانی دیگر: گرد آمدن، (دور هم) جمع شدن، همایش کردن، گرد آمده، (دور هم) جمع شده، همگانی، اشتراکی، عمومی

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: congregates, congregating, congregated
• : تعریف: to bring or come together to form a group or assembly; gather.
مترادف: assemble, forgather, gather
متضاد: disperse
مشابه: amass, cluster, concentrate, convene, crowd, group, herd, mass, muster, swarm, throng

جمله های نمونه

1. congregate prison
زندان عمومی

2. a host of congregate angles
دسته ای از فرشتگان که دور هم جمع شده بودند.

3. Crowds began to congregate to hear the President's speech.
[ترجمه گوگل]جمعیت برای شنیدن سخنرانی رئیس جمهور شروع به تجمع کردند
[ترجمه ترگمان]مردم جمع شدند تا سخنرانی رئیس جمهور را بشنوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Young people often congregate in the main square in the evenings.
[ترجمه گوگل]جوانان اغلب عصرها در میدان اصلی جمع می شوند
[ترجمه ترگمان]جوانان اغلب عصرها در میدان اصلی جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Marchers were due to congregate at Market Square for an open-air meeting.
[ترجمه گوگل]راهپیمایان قرار بود در میدان بازار برای یک جلسه در فضای باز جمع شوند
[ترجمه ترگمان]Marchers به خاطر جمع شدن در میدان بازار برای یک نشست باز در هوای آزاد بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A few hundred metres off-shore we congregate so that Tor can explain the best way of going ashore.
[ترجمه گوگل]چند صد متر از ساحل دور هم جمع می شویم تا تور بتواند بهترین راه رفتن به ساحل را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]چند صد متر دورتر - ساحل جمع می شویم تا تور بهترین راه رفتن به ساحل را توجیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Other animals pair for life, but never congregate into larger groupings.
[ترجمه گوگل]سایر حیوانات برای زندگی جفت می شوند، اما هرگز در گروه های بزرگتر جمع نمی شوند
[ترجمه ترگمان]حیوانات دیگر برای زندگی جفت گیری می کنند، اما هیچ وقت به گروه بندی های بزرگ جمع نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The slugs obligingly congregate beneath the citrus dome and can be gathered for disposal.
[ترجمه گوگل]راب ها اجباراً در زیر گنبد مرکبات جمع می شوند و می توان آنها را برای دفع جمع آوری کرد
[ترجمه ترگمان]حلزون ها در زیر گنبد مرکبات جمع می شوند و می توانند برای دفع گرد هم آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On Friday evening, teenagers congregate outside the bars on Greene Street.
[ترجمه گوگل]عصر جمعه، نوجوانان بیرون میله های خیابان گرین جمع می شوند
[ترجمه ترگمان]عصر جمعه، نوجوانان در بیرون میله ها در خیابان گرین جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Those that drive down usually congregate around two pubs near the ground.
[ترجمه گوگل]آنهایی که پایین می‌روند معمولاً در اطراف دو میخانه نزدیک زمین جمع می‌شوند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که پایین می روند معمولا در اطراف دو میخانه نزدیک زمین جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They congregate off campus before and after school and during lunch, hoping not to get busted by passing teachers and administrators.
[ترجمه گوگل]آنها قبل و بعد از مدرسه و در طول ناهار در خارج از محوطه دانشگاه جمع می شوند، به این امید که توسط معلمان و مدیران رهگذر مورد حمله قرار نگیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها قبل و بعد از مدرسه و در طی ناهار دور هم جمع می شوند و امیدوارند که با رد معلمان و مدیران از بین بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The underground Catholics tend to congregate in smaller groups, meeting in private homes to take communion.
[ترجمه گوگل]کاتولیک‌های زیرزمینی معمولاً در گروه‌های کوچک‌تر جمع می‌شوند و در خانه‌های شخصی گرد هم می‌آیند
[ترجمه ترگمان]کاتولیک های زیرزمینی تمایل دارند که در گروه های کوچک تر گرد آیند، و در خانه های خصوصی جلسه تشکیل دهند تا مراسم عشا ربانی برگزار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Insects tend to congregate on the underside of leaves.
[ترجمه گوگل]حشرات تمایل دارند در سطح زیرین برگها تجمع کنند
[ترجمه ترگمان]حشرات تمایل دارند در زیر برگ ها جمع شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These days motorists congregate at petrol stations in a seemingly perpetual hunt for fuel.
[ترجمه گوگل]این روزها رانندگان در پمپ بنزین ها در یک شکار دائمی سوخت جمع می شوند
[ترجمه ترگمان]این روزها رانندگان در یک شکار به ظاهر دائمی برای سوخت، در ایستگاه های بنزین جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. All the big game congregate here, and birdlife is particularly prolific.
[ترجمه گوگل]همه شکارهای بزرگ اینجا جمع می شوند و حیات پرندگان به ویژه پربار است
[ترجمه ترگمان]تمام بازی بزرگ در اینجا جمع می شوند و birdlife به طور خاص prolific است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جمع شدن (فعل)
shrink, assemble, aggregate, muster, gather, constringe, flock, backlog, snuggle, retract, congregate, beehive, group, twitch, drift, herd, gang up, nucleate, twitch grass

اجتماع کردن (فعل)
gather, forgather, congregate

انگلیسی به انگلیسی

• collect, assemble, come together
when people congregate, they gather together.

پیشنهاد کاربران

To congregate means to gather in one place
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : congregate
✅️ اسم ( noun ) : congregation
✅️ صفت ( adjective ) : congregational
✅️ قید ( adverb ) : _
گرد هم آمدن
دور هم جمع شدن به صورت گروهی
Young people often congregate in the main square in the evenings.
A crowd congregated around the entrance to the theatre, hoping to catch a glimpse of the stars of the show
گرد آمدن assemble, forgather, gather

بپرس