• (2)تعریف: (pl.) used as an expression of praise and acknowledgment.
- You got a raise? Congratulations!
[ترجمه امین] ارتقاء یافته اید؟ تبریک میگم
|
[ترجمه Mahya] تبریک میگویم
|
[ترجمه ایمان حجتی] ترفیع حقوق گرفتی؟ مبارک باشه ( مربوط به وقتی که کسی به خاطر ارتقا سمت یا به خاطر انجام یه کار مهم از خودش لیاقت نشون میده و رئیسش حقوقش را زیاد میکنه )
|
[ترجمه هادی] افزایش حقوق گرفتی? تبریک می گویم
|
[ترجمه گوگل] افزایش حقوق گرفتی؟ تبریک می گویم! [ترجمه ترگمان] ترفیع گرفتی؟ ! تبریک میگم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. She flashed him a false smile of congratulation.
[ترجمه H87] او با لبخند ساختگی و مصنوعی به مرد تبریک گفت
|
[ترجمه رها مرادیان] او با لبخندی دروغین، به مرد تبریک گفت.
|
[ترجمه گوگل]لبخند دروغین تبریکی به او زد [ترجمه ترگمان]لبخندی مصنوعی به او تبریک گفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Letters of congratulation descended on us like snowflakes.
[ترجمه امیر] نامه های تبریک بر ما فرود آمد مانند دانه های برف
|
[ترجمه هادی] نامه های تبریک مانند دانه های برف بر روی ما فرود آمد
|
[ترجمه گوگل]نامه های تبریک مانند دانه های برف بر سر ما فرود آمد [ترجمه ترگمان]تبریک گفتن به ما مثل دانه های برف روی ما فرود آمد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He sent her a note of congratulation on her election victory.
[ترجمه Fahi] به خاطر پیروزی او در انتخابات یک پیام تبریک برایش فرستاد
|
[ترجمه گوگل]او به مناسبت پیروزی در انتخابات برای او یادداشت تبریک فرستاد [ترجمه ترگمان]به او تبریک گفت که به پیروزی بستگی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We have received many letters of congratulation.
[ترجمه روژان سلیمانی] ما نامه های تبریک زیادی دریافت کرده ایم
|
[ترجمه گوگل]ما نامه های تبریک زیادی دریافت کرده ایم [ترجمه ترگمان]تبریک بسیاری از ایشان را دریافت کرده ایم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The letter arrived in congratulation of my graduation from the university.
[ترجمه گوگل]نامه برای تبریک فارغ التحصیلی من از دانشگاه رسید [ترجمه ترگمان]این نامه به مناسبت فارغ التحصیلی من از دانشگاه رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Amazement and congratulation seemed more in order than reflection.
[ترجمه گوگل]حیرت و تبریک بیشتر از تأمل به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تبریک و تبریک بیشتر از انعکاس تصویر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I had over a thousand letters of congratulation.
[ترجمه ناشناس] من بیش از هزار نامه تبریک داشتم .
|
[ترجمه گوگل]من بیش از هزار نامه تبریک داشتم [ترجمه ترگمان]من بیش از هزار کلمه تبریک گفته بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. More than 300 letters of congratulation had reached him within 10 days of the Croke Park cup final victory.
[ترجمه گوگل]بیش از 300 نامه تبریک طی 10 روز پس از پیروزی در فینال جام کروک پارک به او رسیده بود [ترجمه ترگمان]بیش از ۳۰۰ نامه تبریک در عرض ۱۰ روز از پیروزی نهایی جام Croke به او رسیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His colleagues nearly all wrote letters of glowing congratulation.
[ترجمه گوگل]همکاران او تقریباً همه نامه های تبریک درخشان نوشتند [ترجمه ترگمان]همکاران او تقریبا همه نامه هایی حاکی از تبریک درخشان و تبریک به او نوشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Messages of approval and congratulation poured in from all over the world.
[ترجمه گوگل]پیام های تأیید و تبریک از سراسر جهان سرازیر شد [ترجمه ترگمان]پیام های تبریک و تبریک کریسمس از سراسر دنیا پخش شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Indeed, the Prime Minister sent a message of congratulation to President Christiani when the peace agreement was reached.
[ترجمه گوگل]در واقع، نخست وزیر پیام تبریکی به رئیس جمهور کریستینی هنگام دستیابی به توافق صلح ارسال کرد [ترجمه ترگمان]در حقیقت، نخست وزیر پیام تبریک به رئیس جمهور Christiani را هنگامی که قرارداد صلح به دست آمد، فرستاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Regarding has gives a present the congratulation, Zhou Yumin replied ambiguously.
[ترجمه گوگل]ژو یومین با ابهام پاسخ داد [ترجمه ترگمان]Zhou با ابهام پاسخ داد: با توجه به این موضوع، تبریک می گویم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Gradually the deference and congratulation gave her a mental appreciation of her state.
[ترجمه گوگل]به تدریج احترام و تبریک به او قدردانی ذهنی از وضعیت خود داد [ترجمه ترگمان]به تدریج احترام و تبریک به او تبریک می گفت و به او تبریک می گفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Also send word to your husband please, congratulation he should become father.
[ترجمه گوگل]همچنین لطفاً به شوهرتان پیام بفرستید، تبریک می گویم که او باید پدر شود [ترجمه ترگمان]همچنین به شوهرتان خبر بدهید که به او تبریک بگویند و به او تبریک بگویند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He has received many letters in congratulation of his birthday.
[ترجمه گوگل]او نامه های زیادی برای تبریک تولدش دریافت کرده است [ترجمه ترگمان]تبریک بسیاری از ایشان را در روز تولدش دریافت کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تبریک (اسم)
greeting, congratulation, felicitation
شادباش (اسم)
congratulation, felicitation
تهنیت (اسم)
greeting, salutation, hail, congratulation
انگلیسی به انگلیسی
• act of congratulating; expression of good wishes
پیشنهاد کاربران
دوستان اگه میخواین به کسی تبریک بگین از Congratulations استفاده کنین و به s انتهاش توجه کنین چون Congratulation معمولا برای اشاره به تبریکاتی که به یک شخص گفته شده استفاده میشه نه مستقیم برای تبریک گفتن
Congratulation; به معنی تبریک گفتن برایه کاری هستش. . مثلا تو یه مسابقه برنده میشین و برای تبریک بهتون این کلمه رو میگن. . بعضی وقتا بعضیا میگن کنگرجولیشن و کنگرچولیشن ، چ یا ج هیچ فرقی نداره و هر دو درست ... [مشاهده متن کامل]
هستن و اگر خواستین راحت تر بگین میتونین از کلمه congrats ( کانگرتس ) استفاده کنین که یجورایی مخففش حساب میشه ولی به معنی تبریک خالی هست. .