conglomerate

/kənˈɡlɑːmərət//kənˈɡlɒməreɪt/

معنی: اختلاط، جوش سنگ، کلوخه شده، گرد شدن
معانی دیگر: به هم فشردن و به شکل گوی درآوردن، هم فشرده کردن یا شدن، همجوش کردن یا شدن، گندله شدن، گرد آمدن، (متشکل از مواد یا بخش های متفاوت که به صورت توده واحدی درآمده باشد) مرکب، آمیزه، گروه تولیدی، فرآورگان (مجموعه ی صنعتی یا تجارتی بزرگی که از چند شرکت و واحد تولیدی در زمینه های مختلف تشکیل شده است)، مجتمع، توده، کپه، (زمین شناسی) جوش سنگ (سنگ موزائیک مانند متشکل از سنگ ریزه های گوناگونی که با هم متحجر شده اند - conglomeratic و conglomreitic هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a mass of various components, esp. stony material composed of various kinds of rock.

(2) تعریف: a company made up of several smaller companies engaged in diverse or unrelated areas of industry.
صفت ( adjective )
• : تعریف: consisting of various elements clustered together.
مشابه: concrete
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: conglomerates, conglomerating, conglomerated
• : تعریف: to gather (various components) into a single body or mass.
مشابه: consolidate, mass
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: conglomeratic (conglomeritic) (adj.)
• : تعریف: to collect and adhere in a body or mass.
مشابه: mass

جمله های نمونه

1. people conglomerate around his statue
مردم دور مجسمه ی او جمع شدند.

2. a pharmaceutical conglomerate
یک مجتمع تولید دارو

3. english is a conglomerate language
انگلیسی زبانی متنوع است.

4. An American conglomerate holds a major share in the company.
[ترجمه گوگل]یک کنگلومرا آمریکایی سهم عمده ای در این شرکت دارد
[ترجمه ترگمان]یک شرکت تولیدی آمریکایی سهم عمده ای در این شرکت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The chemical companies had amalgamated into a vast conglomerate.
[ترجمه گوگل]شرکت های شیمیایی در یک مجتمع بزرگ ادغام شده بودند
[ترجمه ترگمان]شرکت های شیمیایی amalgamated را تبدیل به یک مجتمع تولیدی عظیمی کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fiat is Italy's largest industrial conglomerate.
[ترجمه گوگل]فیات بزرگترین شرکت صنعتی ایتالیا است
[ترجمه ترگمان]فیات بزرگ ترین شرکت بزرگ صنعتی ایتالیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The conglomerate dismembered the business.
[ترجمه گوگل]کنگلومرا کسب و کار را متلاشی کرد
[ترجمه ترگمان]مجتمع تولیدی کار را مختل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The conglomerate really hit its stride in the third quarter.
[ترجمه گوگل]این کنگلومرا واقعاً در سه ماهه سوم پیشرفت کرد
[ترجمه ترگمان]مجتمع تولیدی در طبقه سوم به راه خود ادامه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Yet Pomgol was little more than a conglomerate made up of other relevant state departments.
[ترجمه گوگل]با این حال پومگول چیزی بیش از یک مجموعه متشکل از سایر ادارات دولتی مربوطه بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، Pomgol کمی بیش از یک شرکت بزرگ بود که از سایر بخش های دولتی مربوطه تشکیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His bedside locker held the conglomerate of offerings, necessities and minor diversions considered indispensable to a brief spell in hospital.
[ترجمه گوگل]کمد کنار تخت او مجموعه ای از هدایا، ملزومات و انحرافات جزئی را در خود جای می داد که برای یک دوره کوتاه در بیمارستان ضروری به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]کمد کنار تختش یک مجتمع تولیدی لوازم را در نظر گرفته بود که برای یک افسون مختصر برای یک افسون مختصر در بیمارستان ضروری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The misuse of inside information within the new conglomerate structure is singled out for specific analysis.
[ترجمه گوگل]سوء استفاده از اطلاعات داخلی در ساختار کنگلومرای جدید برای تجزیه و تحلیل خاص مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]سو استفاده از اطلاعات درون ساختار مجتمع تولیدی جدید برای تحلیل خاص انتخاب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He wanted to have an international entertainment conglomerate, which was MainMan.
[ترجمه گوگل]او می خواست یک شرکت سرگرمی بین المللی داشته باشد که MainMan بود
[ترجمه ترگمان]او می خواست یک شرکت تولیدی بین المللی داشته باشد که از آن بدتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Since 197 the global conglomerate 3M has saved $ 500 million while reducing pollution 50 percent per unit of production.
[ترجمه گوگل]از سال 197، کنگلومرای جهانی 3M 500 میلیون دلار صرفه جویی کرده و در عین حال آلودگی را 50 درصد در هر واحد تولید کاهش داده است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که ۱۹۷ شرکت جهانی ۳ M در حین کاهش آلودگی ۵۰ درصد در هر واحد تولید، ۵۰۰ میلیون دلار ذخیره کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A vast American conglomerate has announced plans to buy the site at a cost of well over a billion dollars.
[ترجمه گوگل]یک شرکت بزرگ آمریکایی اعلام کرده است که قصد دارد این سایت را با هزینه بیش از یک میلیارد دلار خریداری کند
[ترجمه ترگمان]یک شرکت بزرگ آمریکایی طرح هایی را برای خرید این سایت با هزینه بیش از یک میلیارد دلار اعلام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Conglomerate Williams Holdings disappointed the City with the interim dividend unchanged.
[ترجمه گوگل]کنگلومرا ویلیامز هلدینگ، شهر را ناامید کرد و سود سهام موقت را بدون تغییر تغییر داد
[ترجمه ترگمان]شرکت هلدینگ conglomerate ویلیامز این شهر را با سود سهام موقت تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اختلاط (اسم)
integration, synthesis, mix, brew, mixture, melange, intermixture, medley, conglomerate, welter, commixture, macedoine

جوش سنگ (اسم)
conglomerate

کلوخه شده (صفت)
conglomerate, glomerate

گرد شدن (فعل)
conglomerate

تخصصی

[حسابداری] مجتمع
[عمران و معماری] جوش سنگ - کنگلومرا - سنگ جوش - سنگ جوش دانه درشت - سنگ دج
[خاک شناسی] سنگ جوش
[نفت] جوش سنگ
[آب و خاک] جوش سنگ

انگلیسی به انگلیسی

• group or mass formed from diverse elements; large corporation formed by the merge of separate companies; (geology) detrital sedimentary rock that is coarse grained and composed of round fragments cemented together
accumulate, gather; form from diverse elements
a conglomerate is a large business consisting of several different companies.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: A large corporation made up of diverse, often unrelated, businesses 🏢
🔍 مترادف: Corporation
✅ مثال: The conglomerate owns companies in industries ranging from technology to retail.
✔️شرکتهای هلدینگ یا گروه تولیدی
( مجموعه ی صنعتی یا تجارتی بزرگی که از چند شرکت و واحد تولیدی در زمینه های مختلف تشکیل شده است )
e. g.
Daewoo ( /ˈdeɪwuː/ DAY - woo, literally "great universe" and a portmanteau of "dae" meaning great, and the given name of founder and chairman Kim Woo - choong ) also known as the Daewoo Group, was a major South Korean chaebol ( type of conglomerate ) and automobile manufacturer
...
[مشاهده متن کامل]

conglomerate ( اقتصاد )
واژه مصوب: بنگاه چندپیشه
تعریف: کسب وکاری که به چیدمان افقی بنگاه هایی با فعالیت های متفاوت و با مشترکات بسیار کم می پردازد
هلدینگ
Large company that owns amaleer companies
شرکت های بزرگ که در بردارنده شرکت های کوچکتره

mix
mixture
Union
شرکت خوشه ای
کلوخ، گندله، جوش سنگ، مخلوط
یک نوع سنگ به نام کنگلومرا
شرکتهای هلدینگ ( یا گروه تولیدی ) که مالک چندین کسب وکار متفاوت و در حوزه های مختلف می شوند ( مثلا شرکت خودروسازی که شرکت زیرمجموعه تولید شکر داره و یک شرکت زیرمجموعه تولید محصولات بهداشتی آرایشی داره )
آگلومره
گروه تولیدی. مجتمع تجاری یا صنعتی
شرکت های معظم ( البته این معادل کاملا دقیق نیست )
[زمین شناسی]
سنگ جوش خورده ، سنگ جوشه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس