conglobate

/kɑːnˈɡloʊbeɪt//ˈkɒnɡləʊbeɪt/

معنی: گرد کردن، گلوله شدن
معانی دیگر: به هم فشردن و به شکل گوی درآوردن، گلوله کردن، گوی کردن یا شدن، گرد و متراکم کردن یا شدن

مترادف ها

گرد کردن (فعل)
gather, agglomerate, round, round off, conglobate, globe, roll

گلوله شدن (فعل)
conglobate

انگلیسی به انگلیسی

• become a ball
rounded; shaped like a ball

پیشنهاد کاربران

Conglobate /ˈkɒŋɡləʊˌbeɪt/ ( v ) – meaning: to form into a globe or ball
گرد و گلوله کردن یا شدن؛ در هم پیچیدن به شکل دوّار؛ به شکل گوی در آوردن و یا شدن
Example 1 👇
As it cooled, the spinning lump of molten glass slowly conglobated to form a perfect sphere.
...
[مشاهده متن کامل]

توده چرخان شیشه مذاب با سرد شدن به آرامی به هم فشرده شد و یک کره کامل تشکیل داد.
Example 2 👇
The dough will conglobate if you knead it well.
اگر خمیر را خوب ورز دهید به شکل گرد و گلوله در می آید.
Example 3 👇
The particles conglobate under pressure.
ذرات تحت فشار به هم فشرده شده و شکل گوی را به خود می گیرند.

conglobate
منابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/conglobate

بپرس