congener

/ˈkɑːndʒənər//ˈkɒndʒɪnə/

معنی: همنوع
معانی دیگر: همجنس (از نظر نوع یا رده یا جنس یا نژاد)، همگونه، مشابه، متجانس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: congeneric (adj.)
(1) تعریف: one of the same kind as another.

(2) تعریف: an organism in the same genus as another.

جمله های نمونه

1. Television and its congeners have begun to reverse the process that started with the invention of the printing press.
[ترجمه گوگل]تلویزیون و همنوعان آن روندی را که با اختراع ماشین چاپ آغاز شده بود، معکوس کردند
[ترجمه ترگمان]تلویزیون و congeners شروع به معکوس کردن روندی کرده اند که با اختراع چاپ چاپ آغاز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Red wine, for instance, has more congeners than white wine.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال شراب قرمز نسبت به شراب سفید ترکیبات همسان بیشتری دارد
[ترجمه ترگمان]برای مثال شراب قرمز more از شراب سفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The american shopkeeper differs from his European congener.
[ترجمه گوگل]مغازه دار آمریکایی با همزاد اروپایی خود تفاوت دارد
[ترجمه ترگمان]فروشنده آمریکایی با congener اروپایی فرق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This vermian virus and its congener photograph is compared, fundamental close, it is to use the way that affects normal file to realize transmission.
[ترجمه گوگل]این ویروس ورمیان و عکس همزاد آن با هم مقایسه شده است، نزدیک اساسی، استفاده از روشی است که فایل عادی را تحت تأثیر قرار می دهد تا انتقال را متوجه شود
[ترجمه ترگمان]این ویروس vermian و عکس congener آن، در مقایسه با نزدیکی بنیادی، از روشی استفاده می کنند که فایل عادی را برای درک انتقال تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Congener color if tangerine and bright red, green wait with viridescence color.
[ترجمه گوگل]رنگ همسان اگر نارنگی و قرمز روشن است، سبز با رنگ ویریدیسنس منتظر می ماند
[ترجمه ترگمان]رنگ Congener اگر نارنگی و قرمز روشن و سبز با رنگ viridescence باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lard was also used, though its congener, butter, was more frequently employed.
[ترجمه گوگل]از گوشت خوک نیز استفاده می شد، اگرچه همزاد آن، کره، بیشتر مورد استفاده قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان]Lard نیز مورد استفاده قرار می گرفت، هر چند که congener، کره، بیشتر مورد استفاده قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Provided scientific basis and means for congener company modernization management thereby.
[ترجمه گوگل]از این طریق زمینه و ابزار علمی برای مدیریت نوسازی شرکت همزاد فراهم شده است
[ترجمه ترگمان]در صورتی که اساس علمی و ابزار مدیریت مدرن سازی شرکت را فراهم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Here cast product quality crop of good, breed is big, outstanding in congener product.
[ترجمه گوگل]در اینجا محصول با کیفیت محصول ریخته گری از محصول خوب، نژاد بزرگ و برجسته در محصول همسان است
[ترجمه ترگمان]در اینجا محصول محصولی با کیفیت محصول خوب، بزرگ و برجسته در محصول congener وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The newer rate that every month publishs is the place in congener service business is particular.
[ترجمه گوگل]نرخ جدیدتری که هر ماه منتشر می‌شود، جایگاهی است که در کسب و کار خدمات هم‌نوع وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نرخ جدیدتر که هر ماه publishs در تجارت خدمات congener انجام می شود، خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The paper plays an important role in the design of the conveyer system of twin screw grinder and is a reference on design and study of the congener mechanics.
[ترجمه گوگل]این مقاله نقش مهمی در طراحی سیستم نقاله آسیاب دو پیچی دارد و مرجعی برای طراحی و مطالعه مکانیک همگن است
[ترجمه ترگمان]این مقاله نقش مهمی در طراحی سیستم دوگانه of twin ایفا می کند و مرجعی برای طراحی و مطالعه مکانیک کوانتومی می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I think, how can the rank just go up, how can be I just discharged in thereinbefore of other and congener station?
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم، چگونه می توانم رتبه فقط بالا برود، چگونه می توانم در آنجا قبل از ایستگاه های دیگر و همزاد مرخص شوم؟
[ترجمه ترگمان]به نظر من، چگونه ممکن است درجه یک از آن ها بالاتر برود، چگونه من در thereinbefore و congener از اینجا مرخص می شوم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همنوع (اسم)
biotype, congener, fellowman

انگلیسی به انگلیسی

• person or thing which belongs to the same class or kind as another

پیشنهاد کاربران