صفت ( adjective )
مشتقات: confoundedly (adv.), confoundedness (n.)
مشتقات: confoundedly (adv.), confoundedness (n.)
• (1) تعریف: confused; bewildered; befuddled.
• (2) تعریف: (informal) damned (used as a mild expletive).
- The man is a confounded liar!
[ترجمه گوگل] مرد یک دروغگوی گیج است!
[ترجمه ترگمان] این مرد دروغ گو است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این مرد دروغ گو است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید