فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: confirms, confirming, confirmed
مشتقات: confirmable (adj.), confirmingly (adv.)
حالات: confirms, confirming, confirmed
مشتقات: confirmable (adj.), confirmingly (adv.)
• (1) تعریف: to prove or verify; show to be true or correct.
• مترادف: affirm, attest, corroborate, prove, substantiate, validate, verify
• متضاد: contradict, explode, negate, repudiate
• مشابه: authenticate, certify, clinch, establish, evidence, fortify, sustain, vindicate
• مترادف: affirm, attest, corroborate, prove, substantiate, validate, verify
• متضاد: contradict, explode, negate, repudiate
• مشابه: authenticate, certify, clinch, establish, evidence, fortify, sustain, vindicate
- The results appear to confirm the experimenter's theory.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که نتایج نظریه آزمایشگر را تایید می کند
[ترجمه ترگمان] نتایج به نظر می رسد که تئوری آزمونگر را تایید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نتایج به نظر می رسد که تئوری آزمونگر را تایید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do you have any evidence to confirm your statement?
[ترجمه گوگل] آیا مدرکی برای تایید گفته خود دارید؟
[ترجمه ترگمان] مدرکی داری که اظهارنامه ت رو تایید کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مدرکی داری که اظهارنامه ت رو تایید کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to certify formally; validate.
• متضاد: deny, revoke
• مشابه: affirm, approve, authorize, certify, prove, ratify, validate
• متضاد: deny, revoke
• مشابه: affirm, approve, authorize, certify, prove, ratify, validate
- The airline confirmed my seat on the flight.
[ترجمه گوگل] شرکت هواپیمایی صندلی من را در پرواز تایید کرد
[ترجمه ترگمان] خطوط هوایی صندلی مرا در حال پرواز تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خطوط هوایی صندلی مرا در حال پرواز تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The experts confirmed the authenticity of the ancient skeleton.
[ترجمه گوگل] کارشناسان اصالت اسکلت باستانی را تایید کردند
[ترجمه ترگمان] متخصصان صحت اسکلت باستانی را تایید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] متخصصان صحت اسکلت باستانی را تایید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police now confirm that no one was injured during the shooting.
[ترجمه گوگل] پلیس اکنون تأیید می کند که در جریان تیراندازی به کسی آسیب نرسیده است
[ترجمه ترگمان] پلیس در حال حاضر تایید می کند که هیچ کس در حین این تیراندازی زخمی نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلیس در حال حاضر تایید می کند که هیچ کس در حین این تیراندازی زخمی نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to make more confident or more sure of.
• متضاد: demolish
• مشابه: buttress, fortify, reinforce, strengthen, substantiate
• متضاد: demolish
• مشابه: buttress, fortify, reinforce, strengthen, substantiate
- His desperate efforts to convince her only confirmed her in her skepticism.
[ترجمه گوگل] تلاش های مذبوحانه او برای متقاعد کردن او فقط شک و تردید او را تأیید کرد
[ترجمه ترگمان] تلاش های نومیدانه او برای متقاعد کردن او، او را در شکاکیت خود تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تلاش های نومیدانه او برای متقاعد کردن او، او را در شکاکیت خود تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His daughter's responsible decision confirmed his faith in her judgment.
[ترجمه Mehdi naderi] تصمیم متعهدانه دخترش ، ایمان او به قضاوت دخترش را تثبیت کرد .|
[ترجمه گوگل] تصمیم مسئولانه دخترش ایمان او را به قضاوتش تایید کرد[ترجمه ترگمان] تصمیم دختر او، ایمان او را به قضاوت خود تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to perform the religious rite of confirmation for.
- The minister will be confirming the young people this Sunday.
[ترجمه گوگل] وزیر این روز یکشنبه جوانان را تایید می کند
[ترجمه ترگمان] وزیر در روز یکشنبه این جوانان را تایید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وزیر در روز یکشنبه این جوانان را تایید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید