configure

/kənˈfɪɡjər//kənˈfɪɡə/

به طور خاصی قرار دادن یا آراستن، هماراستن، هماراست کردن، به طرز خاصی ساختن، شکل دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: configures, configuring, configured
مشتقات: configured (adj.)
(1) تعریف: to set or arrange the constituent elements of (something) in a particular way so as to have a working combination.

- You will need to configure your new modem.
[ترجمه گوگل] شما باید مودم جدید خود را پیکربندی کنید
[ترجمه ترگمان] باید مودم جدید را پیکربندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to arrange relative to each other.

- He configured the toy soldiers according to an ancient Roman battle plan.
[ترجمه گوگل] او سربازان اسباب بازی را بر اساس نقشه نبرد روم باستان پیکربندی کرد
[ترجمه ترگمان] او سربازان اسباب بازی را طبق نقشه جنگ روم باستان شکل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. How easy was it to configure the software?
[ترجمه گوگل]پیکربندی نرم افزار چقدر آسان بود؟
[ترجمه ترگمان]پیکربندی این نرم افزار چقدر آسان بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Both offer myriad ways to configure automatic searches.
[ترجمه گوگل]هر دو روش های بی شماری را برای پیکربندی جستجوهای خودکار ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها روش های بی شماری برای پیکربندی جستجوهای اتوماتیک ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You can configure your newsreader to sort threads together to follow the progress of a discussion.
[ترجمه گوگل]می توانید خبرخوان خود را طوری پیکربندی کنید که موضوعات را با هم مرتب کند تا پیشرفت یک بحث را دنبال کند
[ترجمه ترگمان]شما می توانید newsreader خود را طوری پیکربندی کنید که با هم نخ ها را دسته بندی کنید تا پیشرفت یک بحث را دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the Mac, you configure the program via the Connection option under Settings.
[ترجمه گوگل]در مک، برنامه را از طریق گزینه Connection در قسمت تنظیمات پیکربندی می کنید
[ترجمه ترگمان]در مک، شما برنامه را از طریق گزینه اتصال تحت تنظیمات پیکربندی می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Additionally, you could configure the product to be conservative or optimistic in its assessments.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، می توانید محصول را طوری پیکربندی کنید که در ارزیابی های خود محافظه کارانه یا خوش بینانه باشد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، شما می توانید محصول را به طور محافظه کارانه یا خوش بینانه در ارزیابی های خود پیکربندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some installed alexipharmic ark, did not configure dishwasher again however.
[ترجمه گوگل]برخی از آرک الکسی فارمیک نصب کردند، اما دوباره ماشین ظرفشویی را پیکربندی نکردند
[ترجمه ترگمان]برخی کشتی alexipharmic نصب شده، با این حال دوباره ماشین ظرفشویی را پیکربندی نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In order to configure gain and optical bandwidth appropriately, a concept of the gain bandwidth product is introduced.
[ترجمه گوگل]به منظور پیکربندی مناسب بهره و پهنای باند نوری، مفهومی از محصول پهنای باند بهره معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]به منظور پیکربندی بهره و پهنای باند نوری به طور مناسب، مفهوم پهنای باند جلب شده معرفی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Configure the settings within the Server Profile using the Server Profile editor.
[ترجمه گوگل]تنظیمات را در پروفایل سرور با استفاده از ویرایشگر پروفایل سرور پیکربندی کنید
[ترجمه ترگمان]تنظیمات درون مجموعه تنظیمات سرور با استفاده از ویرایشگر مجموعه تنظیمات سرور را پیکربندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With the new microdata module you can configure microdata output for basic field types and add microdata output to custom field types.
[ترجمه گوگل]با ماژول میکروداده جدید می توانید خروجی ریزداده را برای انواع فیلد اصلی پیکربندی کنید و خروجی میکروداده را به انواع فیلدهای سفارشی اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]با ماژول microdata جدید می توانید خروجی microdata را برای انواع میدان های پایه پیکربندی کنید و خروجی microdata را به انواع میدان سفارشی اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To configure the VTP version on a Cisco IOS command-based switch, first enter VLAN database mode.
[ترجمه گوگل]برای پیکربندی نسخه VTP روی سوئیچ مبتنی بر فرمان سیسکو IOS، ابتدا وارد حالت پایگاه داده VLAN شوید
[ترجمه ترگمان]برای پیکربندی نسخه VTP یک سوییچ based مبتنی بر فرمان Cisco، ابتدا وارد حالت پایگاه داده VLAN شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. SD card reader and configure the USB interface, user can pass throw in audio line will be it with computers, music, play device to connect.
[ترجمه گوگل]کارت خوان SD و پیکربندی رابط USB، کاربر می تواند عبور پرتاب در خط صوتی خواهد بود آن را با کامپیوتر، موسیقی، پخش دستگاه برای اتصال
[ترجمه ترگمان]خواننده کارت SD یا واسط یواس بی را پیکربندی کنید، کاربر می تواند از طریق کامپیوتر، موسیقی، ابزار نمایش برای اتصال استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Further, IDA allows you to configure the number of data slices, such that a given data object could be carved into four slices with one tolerated failure or 20 slices with eight tolerated failures.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، IDA به شما امکان می دهد تعداد برش های داده را پیکربندی کنید، به طوری که یک شی داده داده شده را می توان به چهار برش با یک شکست قابل تحمل یا 20 برش با هشت شکست قابل تحمل حک کرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، IDA به شما اجازه می دهد تعداد تکه های داده را پیکربندی کنید، به طوری که یک شی داده داده شده می تواند به چهار قسمت با یک شکست تحمل شده یا ۲۰ برش با هشت شکست تحمل شده تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The following information will be used to configure the server components.
[ترجمه گوگل]اطلاعات زیر برای پیکربندی اجزای سرور استفاده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اطلاعات زیر برای پیکربندی اجزای سرور استفاده خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Include and configure fabrication and assembly testpoint report output generators within a self-contained and versatile Output Job Configuration file.
[ترجمه گوگل]مولدهای خروجی گزارش نقطه آزمایش ساخت و مونتاژ را در یک فایل پیکربندی کار خروجی خود شامل و همه کاره قرار دهید و پیکربندی کنید
[ترجمه ترگمان]Include تولید و پیکربندی testpoint تولید گزارش تولید کننده خروجی در یک فایل پیکربندی کاری چند منظوره و چند منظوره را شامل و پیکربندی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] ایجاد پیکربندی

انگلیسی به انگلیسی

• arrange parts to form a particular configuration; assemble a computer system

پیشنهاد کاربران

تنظیم کردن
سرهم کردن
هَمپِیکَریدَن. در فرهنگ ابوالقاسم پرتو.
پیکر بندی کردن
چیدن

پیکرده بندی کردن
نوسازی
برپاسازی، برپا ساختن
شکل گیری، شکل دهی
پیکربندی، تنظیم، شکل دادن
پیکرسازی منظم
مرتب سازی - تنظیم - چیدمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس