confidante

/ˈkɑːnfəˌdænt//ˈkɒnfɪdænt/

معنی: ندیمه، زن رازدار، زن محرم اسرار
معانی دیگر: زن رازدار، زن محرم اسرار

جمله های نمونه

1. You are her closest friend and confidante.
[ترجمه گوگل]شما نزدیک ترین دوست و مورد اعتماد او هستید
[ترجمه ترگمان]تو نزدیک ترین دوست و محرم اسرار او هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Gareth Morgan, his deputy and confidante, waited for him in the large office with windows overlooking the City.
[ترجمه گوگل]گرت مورگان، معاون و معتمد او، در دفتر بزرگی با پنجره های مشرف به شهر منتظر او بود
[ترجمه ترگمان](گرت مورگان)، نماینده و محرم اسرار او، در دفتر بزرگ با پنجره هایی که مشرف به شهر بود، منتظر او بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One former Garcia confidante has testified in court that his old boss handed out millions to government officials who protected his shipments.
[ترجمه گوگل]یکی از محرمان سابق گارسیا در دادگاه شهادت داده است که رئیس قدیمی او میلیون‌ها دلار را به مقامات دولتی که از محموله‌های او محافظت می‌کردند، اهدا کرده است
[ترجمه ترگمان]یک محرم سابق گارسیا در دادگاه شهادت داده است که رئیس سابقش میلیون ها نفر را به مقامات دولتی تحویل داده است که از محموله های خود محافظت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Share a professional concern with a close confidante or intimate Saturday, but come Sunday you must get on your soapbox.
[ترجمه گوگل]یک نگرانی حرفه ای را با یک فرد مورد اعتماد یا صمیمی شنبه در میان بگذارید، اما یکشنبه که می آید باید روی جعبه صابون خود سوار شوید
[ترجمه ترگمان]یک نگرانی حرفه ای را با یک محرم راز و یا یک شنبه صمیمی به اشتراک بگذارید، اما یکشنبه می آید که باید از صابون خود استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Marcel viewed his mother as a confidante and best friend.
[ترجمه گوگل]مارسل به مادرش به عنوان یک دوست صمیمی و محرم نگاه می کرد
[ترجمه ترگمان]مارسل به مادرش به عنوان محرم راز و بهترین دوست نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As confidante to six offspring, all children of the Sixties, she knows whole worlds unfamiliar to me.
[ترجمه گوگل]او به عنوان معتمد شش فرزند، همه بچه های دهه شصت، تمام دنیاهایی را می شناسد که برای من ناآشنا هستند
[ترجمه ترگمان]به عنوان محرم برای شش فرزند، تمام فرزندان of، او همه دنیا را برای من ناآشنا می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Confidante . You and another share a permanent mental bond.
[ترجمه گوگل]محرم شما و دیگری پیوند ذهنی دائمی دارید
[ترجمه ترگمان]confidante تو و یکی دیگه، یه رابطه روانی دائمی برقرار کنین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Denise served as her husband's muse and confidante until their divorce after 23 years of marriage.
[ترجمه گوگل]دنیز تا زمانی که پس از 23 سال زندگی مشترک از یکدیگر جدا شدند، به عنوان موز و معتمد شوهرش خدمت کرد
[ترجمه ترگمان]دنیس تا زمان طلاق پس از ۲۳ سال ازدواج به عنوان محرم و محرم همسرش خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were times when a semi-stranger was a better confidante than a close friend.
[ترجمه گوگل]مواقعی وجود داشت که یک نیمه غریبه نسبت به یک دوست صمیمی محرم بهتری بود
[ترجمه ترگمان]زمان هایی بود که یک غریبه، محرم راز از یک دوست صمیمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She really talked as if I were a woman friend of her own age, her confidante.
[ترجمه گوگل]او واقعاً طوری صحبت می کرد که گویی من یک زن دوست همسن و سال خودش هستم، معتمد او
[ترجمه ترگمان]او واقعا طوری حرف می زد که انگار من یکی از دوستان دوران خود او هستم، محرم رازش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lou was still the goddess of Marchmont Street, his confidante, his regular companion.
[ترجمه گوگل]لو هنوز الهه خیابان مارچمونت، معتمد و همراه همیشگی او بود
[ترجمه ترگمان]لو هنوز الهه Marchmont و محرم رازش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They had a special role in relation to stock-rearing and stock health and as the confidante and sounding board for the farmers' problems.
[ترجمه گوگل]آنها نقش ویژه ای در رابطه با دامداری و سلامتی دام و به عنوان معتمد و مرجع حل مشکلات کشاورزان داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها نقشی ویژه در رابطه با پرورش سهام و سلامت سهام و به عنوان عضو محرم و هییت مدیره برای مشکلات کشاورزان داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was a very considerate person, always patient and in fact was the merchant's confidante
[ترجمه گوگل]او فردی بسیار با ملاحظه، همیشه صبور و در واقع معتمد تاجر بود
[ترجمه ترگمان]او شخص محتاطی بود و همیشه صبور و در حقیقت محرم بازرگان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But it might be easier stick with this one and find a better confidante instead.
[ترجمه گوگل]اما ممکن است راحت‌تر از آن استفاده کنید و به‌جای آن، معتمد بهتری پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]اما ممکن است با این یکی آسان تر باشد و به جای آن یک محرم اسرار بهتر پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ندیمه (اسم)
abigail, maid of honor, favorite, confidante, favourite, maid of honour

زن رازدار (اسم)
confidante

زن محرم اسرار (اسم)
confidante

انگلیسی به انگلیسی

• female confidant, woman in whom secrets are confided, intimate

پیشنهاد کاربران