1. a literary confection
اثر ادبی سرهم بندی شده
2. her hat was a charming confection of feathers, net, and felt
کلاه او آمیزه ی زیبایی بود از پر،پارچه ی توری و نمد.
3. Her hat was an elaborate confection of satin and net.
[ترجمه گوگل]کلاه او شیرینی استادانه ای از ساتن و تور بود
[ترجمه ترگمان]کلاهش یک خمیر confection بود از ساتن و تور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. "Home Alone" is a simple little confection from John Hughes.
[ترجمه گوگل]«تنها در خانه» یک شیرینی ساده از جان هیوز است
[ترجمه ترگمان]\"تنها خانه\"، یک ماده ساده تشکیل شده از جان هیوز می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Good plan-except the result is a pretty dull confection for anyone but ardent Depp and praline fans.
[ترجمه گوگل]طرح خوب - به جز نتیجه، شیرینی بسیار کسل کننده ای برای هر کسی به جز طرفداران پرشور دپ و پرالین است
[ترجمه ترگمان]برنامه خوب - به جز نتیجه، a بسیار خسته کننده برای هر کسی جز دپ و طرفداران سرسخت Depp است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Our snack tin is filled with any confection you can imagine, including a bag with a 1/2 dozen of our Scrumptiously Delicious Gourmet Cookies.
[ترجمه گوگل]قوطی اسنک ما با هر نوع شیرینی که تصور کنید پر شده است، از جمله کیسه ای با 1/2 دوجین از کلوچه های خوشمزه لذیذ ما
[ترجمه ترگمان]یک قوطی اسنک مملو از هر چیزی است که می توانید تصور کنید، از جمله یک کیسه حاوی یک دوجین از Scrumptiously خوش مزه و خوش مزه ما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A confection of sweetened paste, formerly made from the root of the marshmallow plant.
[ترجمه گوگل]شیرینی از خمیر شیرین شده که قبلا از ریشه گیاه گل ختمی تهیه می شد
[ترجمه ترگمان]یک ماده از خمیر sweetened که قبلا از ریشه گیاه مارشملو تشکیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A confection that consists of a piece of fruit, a seed, a nut coated with sugar.
[ترجمه گوگل]شیرینی که از یک تکه میوه، یک دانه، یک آجیل پوشیده شده با شکر تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]یک ماده تشکیل شده از یک تکه میوه، یک دانه، یک مهره که با شکر پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I have no tooth for confection.
[ترجمه گوگل]من دندانی برای شیرینی پزی ندارم
[ترجمه ترگمان] من هیچ دندون برای \"شیرینی\" ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Candy: Sweet sugar - or chocolate - based confection.
[ترجمه گوگل]آب نبات: شیرینی شیرین - یا شکلات - شیرینی
[ترجمه ترگمان]شکلات: مواد غذایی شیرین - یا شکلات - مبتنی بر شکلات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He found himself staring at an extraordinary architectural confection of old and new.
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که به یک ترکیب معماری خارق العاده از قدیم و جدید خیره شده است
[ترجمه ترگمان]او خودش را دید که به معماری عجیب و confection و تازه و تازه نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It stood apart from the billowy confection that Princess Diana wore.
[ترجمه گوگل]جدا از شیرینی بی رنگی بود که پرنسس دایانا می پوشید
[ترجمه ترگمان]از آب confection که شاهزاده خانم دیانا به تن داشت، جدا مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. And, curled about the brim of this confection was the perkiest of green ostrich plumes.
[ترجمه گوگل]و لبههای این شیرینی پیچ خوردهترین پرهای شترمرغ سبز بود
[ترجمه ترگمان]و از لبه این چاه آب، پر از پره ای سبز شترمرغ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید