confab

/ˈkɒnfæb//ˈkɒnfæb/

(عامیانه) مخفف: confabulation

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a confabulation; chat.
مشابه: chat
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: confabs, confabbing, confabbed
• : تعریف: (informal) to have an informal conversation; chat; confabulate.
مشابه: chat

جمله های نمونه

1. Let's confab a bit about that idea.
[ترجمه گوگل]بیایید کمی در مورد آن ایده صحبت کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید کمی در مورد این ایده صحبت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They had a quick confab to decide on a possible design.
[ترجمه گوگل]آنها برای تصمیم گیری در مورد طرح احتمالی، یک کانفیگ سریع داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک تصمیم سریع برای تصمیم گیری در مورد یک طرح ممکن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's a secret confab they don't want me to hear, I suppose.
[ترجمه گوگل]گمان می‌کنم این یک فاحشه مخفی است که آنها نمی‌خواهند من بشنوم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم این یک راز مخفی است که نمی خواهند من بشنوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. the annual movie confab in Cannes.
[ترجمه گوگل]کنفب سالانه فیلم در کن
[ترجمه ترگمان]فیلم سالانه فیلم کن در کان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We would see them confab in that room.
[ترجمه گوگل]ما آنها را در آن اتاق می‌دیدیم
[ترجمه ترگمان] ما اونا رو توی اون اتاق می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The New Yorker catches Summers nodding off again in a confab with officials in Detroit.
[ترجمه گوگل]نیویورکر سامرز را در حال تکان دادن سر دوباره در یک محفل با مقامات در دیترویت می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]نیویورکی، تابستان ها به همراه مقامات دیترویت، دوباره در حال چرت زدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• light conversation, confabulation
chat, confabulate

پیشنهاد کاربران

بپرس