conductive

/kənˈdəktɪv//kənˈdʌktɪv/

معنی: رسانا، برنده
معانی دیگر: هادی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: conductively (adv.)
• : تعریف: having the ability to conduct electricity .

- Copper is used in electrical wires because it is highly conductive.
[ترجمه گوگل] مس در سیم های برق استفاده می شود زیرا رسانایی بالایی دارد
[ترجمه ترگمان] مس در سیم های برق به کار می رود زیرا بسیار رسانا می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Salt water is much more conductive than fresh water is.
[ترجمه گوگل]رسانایی آب نمک بسیار بیشتر از آب شیرین است
[ترجمه ترگمان]آب نمک نسبت به آب شیرین بسیار conductive است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Copper is a highly conductive metal.
[ترجمه گوگل]مس یک فلز بسیار رسانا است
[ترجمه ترگمان]مس یک فلز بسیار رسانا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Copper is a very conductive metal.
[ترجمه گوگل]مس یک فلز بسیار رسانا است
[ترجمه ترگمان]مس یک فلز بسیار رسانا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Aluminium is a conductive metal.
[ترجمه گوگل]آلومینیوم یک فلز رسانا است
[ترجمه ترگمان]آلومینیوم یک فلز رسانا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه s] آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید
|
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So what is this conductive education that the furore is all about?
[ترجمه گوگل]پس این آموزش رسانایی که همه چیز درباره آن خشم است چیست؟
[ترجمه ترگمان]خوب، این تعلیم و تربیت چیست که خشم و اضطراب همه چیز را در بر می گیرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the conductive atmosphere around the fort, General Bradley immediately found out about the plot.
[ترجمه گوگل]در فضای رسانا در اطراف قلعه، ژنرال بردلی بلافاصله متوجه طرح شد
[ترجمه ترگمان]در فضای رسانای اطراف این قلعه، ژنرال بردلی به سرعت در مورد این توطئه پی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At ordinary temperatures the material is quite conductive.
[ترجمه گوگل]در دماهای معمولی مواد کاملا رسانا هستند
[ترجمه ترگمان]در دماهای معمولی، مواد کاملا رسانا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conductive education is also about setting ambitious goals, and then getting children to achieve them because they want a for themselves.
[ترجمه گوگل]آموزش مطلوب همچنین در مورد تعیین اهداف بلندپروازانه و سپس واداشتن کودکان به آنها برای دستیابی به آنها است زیرا آنها برای خود می خواهند
[ترجمه ترگمان]تحصیل Conductive همچنین در حال تنظیم اهداف بلند پروازانه است و سپس کودکان را برای رسیدن به این اهداف به این دلیل که برای خودشان می خواهند، به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So, what kind of a world does conductive education envisage?
[ترجمه گوگل]بنابراین، آموزش هدایتگر چه نوع دنیایی را متصور است؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین، چه نوع از جهان باعث می شود که آموزش رسانایی در نظر گرفته شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So, not only is conductive education theoretically unproven but also practically unsubstantiated.
[ترجمه گوگل]بنابراین، آموزش هدایتی نه تنها از لحاظ نظری اثبات نشده است، بلکه عملاً نیز ثابت نیست
[ترجمه ترگمان]بنابراین، نه تنها آموزش رسانا از لحاظ نظری اثبات نشده بلکه عملا اثبات نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. More importantly, by castigating conductive education he obscures some very important implications that the method has for the West.
[ترجمه گوگل]مهمتر از آن، او با تحقیر آموزش هدایتگر، برخی از پیامدهای بسیار مهمی را که این روش برای غرب دارد، پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه، با آموزش رسانایی، او برخی مفاهیم بسیار مهم را که این روش برای غرب دارد، پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cost of another course of conductive education for Ashley will be about £000.
[ترجمه گوگل]هزینه یک دوره آموزشی دیگر برای اشلی حدود 000 پوند خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هزینه یک دوره آموزشی دیگر برای اشلی حدود ۰۰۰ پوند خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In addition, conductive education does offer higher expectations than those to which special education has aspired.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آموزش هدایتی انتظارات بالاتری نسبت به آنهایی که آموزش ویژه آرزوی آن را دارد، ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آموزش رسانایی، انتظارات بالاتری را نسبت به کسانی که تحصیلات ویژه ای دارند ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hearing checks are essential as conductive hearing impairment is very frequent in young children.
[ترجمه گوگل]بررسی شنوایی ضروری است زیرا اختلال شنوایی انتقالی در کودکان خردسال بسیار شایع است
[ترجمه ترگمان]معاینه شنوایی برای کودکان خردسال امری ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رسانا (صفت)
conductive

برنده (صفت)
cutting, winning, incisive, conductive, trenchant, deferent, dissolvent

تخصصی

[برق و الکترونیک] رسانا، هادی
[زمین شناسی] رسانا ،انتقال گرما از یک جسم جامد بدون تغییر شکل آن.
[نساجی] هادی جریان الکتریسیته

انگلیسی به انگلیسی

• able to transmit, able to transfer (heat, electricity, etc.)

پیشنهاد کاربران

منجر شونده
هدایتی - در مورد افت شنوایی گوش در بحث های پزشکی به ایراد انتقال امواج توسط پرده گوش و استخوانچه ها اطلاق می شود
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conduct
✅️ اسم ( noun ) : conduct / conductance / conduction / conductivity / conductor
✅️ صفت ( adjective ) : conductive
✅️ قید ( adverb ) : conductively
سودمند برای
conductive ( شیمی )
واژه مصوب: رسانشی
تعریف: مربوط به رسانش
موثر
مساعد : conducive, proper, suitable, fit
مُنجر
مُنجر به یادگیری:Conductive to learning
هدایت کننده
دال بر. حاکی از. مشعر بر.

بپرس