1. conducted tour
گردش به همراهی راهنما،جهانگردی هدایت شده
2. he conducted himself like a gentleman
او مثل یک آقا رفتار کرد.
3. he conducted the negotiations with utmost dexterity
او مذاکرات را با نهایت زبردستی انجام داد.
4. an orchestra conducted by a famous person
ارکستری که توسط شخص معروفی هدایت می شود
5. the police conducted a thorough search, quartering and re-quartering the area
ماموران پلیس جستجوی دقیقی را آغاز کردند و آن ناحیه را مورد تجسس مکرر قرار دادند.
6. the secretary conducted her to the door
منشی او را تا دم در مشایعت کرد.
7. according to the investigations conducted by the police . . .
طبق تحقیقاتی که توسط پلیس انجام شده. . .