conductance

/kənˈdʌktəns//kənˈdʌktəns/

معنی: هدایت، رسانایی، انتقال، میزان هدایت، ضریب هدایت، میزان رسانایی، قدرت هدایت
معانی دیگر: (برق و گرما) رسانایی، قابلیت هدایت، ضریب رسانایی، رسانش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the ability of a conductor or medium to transmit electrical current. (Cf. resistance.)

جمله های نمونه

1. In terms of radio propagation, varying electrical conductance in the ionosphere influences either the absorbency or reluctance of radio emissions.
[ترجمه گوگل]از نظر انتشار رادیویی، رسانایی الکتریکی متفاوت در یونوسفر بر جذب یا عدم تمایل انتشارات رادیویی تأثیر می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]از نظر انتشار رادیویی، رسانایی الکتریکی متغیر در the یا the یا بی میلی انتشار امواج رادیویی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. ABSTRACT: OBJECTIVE To study the preparing microemulsion by conductance and pseudo-ternary phase diagram, and to research its phase behavior.
[ترجمه گوگل]چکیده: هدف مطالعه میکروامولسیون تهیه شده با رسانایی و نمودار فاز شبه سه تایی و تحقیق در مورد رفتار فاز آن
[ترجمه ترگمان]چکیده: OBJECTIVE برای مطالعه microemulsion آماده شده توسط conductance و نمودار فاز سه تایی و برای تحقیق رفتار فازی آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The conductance of PMM was discussed based on the effective media theory.
[ترجمه گوگل]هدایت PMM بر اساس نظریه رسانه موثر مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]رسانایی of براساس تئوری رسانه های موثر مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Results: Significant difference in skin conductance response was observed with the high emotionality items eliciting the highest skin conductance response.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: تفاوت معنی‌داری در پاسخ رسانایی پوست با اقلام هیجانی بالا که بالاترین پاسخ رسانایی پوست را برانگیختند مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]نتایج: تفاوت قابل توجه در واکنش رسانایی پوست با موارد emotionality بالا مشاهده شد که بالاترین واکنش conductance پوست را استخراج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The conductance method was employed to study the kinetics of dehydrochlorination (DHC) reaction of chlorinated natural rubber(CNR) under hot air.
[ترجمه گوگل]روش هدایت برای مطالعه سینتیک واکنش کلر زدایی (DHC) لاستیک طبیعی کلردار (CNR) تحت هوای گرم مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]روش رسانایی برای مطالعه سینتیک واکنش لاستیک طبیعی chlorinated (DHC)تحت هوای گرم به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was a positive correlation between stomatal conductance and transpiration rate in various organs, while the coefficient of correlation in non-leaf green organs was lower than that in leaf blade.
[ترجمه گوگل]بین هدایت روزنه‌ای و سرعت تعرق در اندام‌های مختلف همبستگی مثبت وجود داشت، در حالی که ضریب همبستگی در اندام‌های سبز رنگ بدون برگ کمتر از تیغه برگ بود
[ترجمه ترگمان]همبستگی مثبت بین رسانایی stomatal و میزان تراوش در اندام های مختلف وجود داشت، در حالی که ضریب همبستگی در اندام های سبز برگ کم تر از مقدار آن در تیغه برگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bipolar-pulse conductance measurement technique can overcome the effect of double layer polarization capacitance in electric cell and detect the conductance of solution accurately.
[ترجمه گوگل]روش اندازه‌گیری رسانایی پالس دوقطبی می‌تواند بر اثر خازن پلاریزاسیون دو لایه در سلول الکتریکی غلبه کند و رسانایی محلول را با دقت تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]روش اندازه گیری رسانایی Bipolar می تواند بر تاثیر خازن دو لایه در پیل الکتریکی غلبه کند و رسانایی محلول را به دقت تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. First and most obvious is it's high thermal conductance.
[ترجمه گوگل]اولین و واضح ترین رسانایی حرارتی آن است
[ترجمه ترگمان]ابتدا و بدیهی است که رسانایی حرارتی بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Investigation of the phase and conductance were used for the microemulsion.
[ترجمه گوگل]بررسی فاز و رسانایی برای میکروامولسیون استفاده شد
[ترجمه ترگمان]بررسی فاز و رسانایی برای the مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The scientific measurement of solution conductance.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری علمی هدایت محلول
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری علمی رسانایی محلول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In nonresonant waveguide-fed slot-antenna arrays, the slots conductance is variational in frequency bandwidth, and it will change the aperture distributions and affect the beam performances.
[ترجمه گوگل]در آرایه‌های شیار-آنتن تغذیه‌شده با موجبر موج غیررزونانسی، رسانایی شکاف‌ها در پهنای باند فرکانس متغیر است و توزیع دیافراگم را تغییر می‌دهد و بر عملکرد پرتو تأثیر می‌گذارد
[ترجمه ترگمان]در آرایه های آنتنی که به شکل موج در نظر گرفته می شود، the در پهنای باند فرکانس متغیر است و توزیع روزنه را تغییر خواهد داد و بر عملکرد پرتو تاثیر خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The lower stomatal conductance and photosynthetic rate of Paphiopedilum might partially caused by the lack of chloroplasts in the guard cell of Paphiopedilum.
[ترجمه گوگل]رسانایی روزنه ای پایین و نرخ فتوسنتزی Paphiopedilum ممکن است تا حدی ناشی از کمبود کلروپلاست در سلول محافظ Paphiopedilum باشد
[ترجمه ترگمان]رسانایی stomatal و نرخ فتوسنتزی تری Paphiopedilum ممکن است تا حدی از نبود کلروپلاست ها در سلول محافظ of ایجاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There exist a resistance tensor and a conductance tensor respectively form of second order.
[ترجمه گوگل]یک تانسور مقاومتی و یک تانسور رسانایی به ترتیب مرتبه دوم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک تانسور مقاومت و a با رسانایی به ترتیب از مرتبه دوم وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When the conductance of sound radiation for IDT is equal to the output conductance for the matching network, the reflection loss and transmission loss can be reduced.
[ترجمه گوگل]هنگامی که رسانایی تابش صوت برای IDT برابر با رسانایی خروجی برای شبکه تطبیق باشد، افت بازتاب و تلفات انتقال را می توان کاهش داد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که رسانایی صدا برای idt برابر با رسانایی خروجی برای شبکه تطبیق است، کاهش بازتاب و اتلاف انتقال را می توان کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هدایت (اسم)
direction, lead, guidance, steerage, leading, conductance, conduction

رسانایی (اسم)
conductance, conduction, conductivity

انتقال (اسم)
transfer, shunt, transmission, transmittance, transmittal, shift, devolution, turnover, transportation, conveyance, transition, conductance, conduction, remittance, reassignment, remitment, transmittancy

میزان هدایت (اسم)
conductance

ضریب هدایت (اسم)
conductance

میزان رسانایی (اسم)
conductance

قدرت هدایت (اسم)
conductance

تخصصی

[شیمی] رسانایی، قابلیت هدایت، ضریب رسانایی، رسانش، گرما رسانایی، گرما رسانندگی، رسانایی الکتریکی
[عمران و معماری] رسانایی
[برق و الکترونیک] هدایت، رسانایی، کندو کتانس
[زمین شناسی] رسانایی هدایت الکتریکی؛ مخالف مقاومت اکتریکی که در mhos اندازه گیری می شود.
[نساجی] رسانایی
[ریاضیات] رسانایی

انگلیسی به انگلیسی

• transmission, conduction (of electricity)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conduct
✅️ اسم ( noun ) : conduct / conductance / conduction / conductivity / conductor
✅️ صفت ( adjective ) : conductive
✅️ قید ( adverb ) : conductively
نفوذپذیری
conductance ( شیمی )
واژه مصوب: رسانایی
تعریف: 1. در ترمودینامیک، حاصل تقسیم گرمای انتقال‏یافته بین دو سطح بر اختلاف دمای میان آن‏ دو|||2. در الکتریسیته، معکوس مقاومت الکتریکی در مداری که واکُنایی نداشته باشد
نفرذ پذیری

بپرس