conditioning

/kənˈdɪʃn̩ɪŋ//kənˈdɪʃn̩ɪŋ/

معنی: شایسته سازی
معانی دیگر: شایسته سازی

جمله های نمونه

1. operant conditioning
شرطی شدن کنش گر

2. the air conditioning system is not functional yet
دستگاه تهویه مطبوع هنوز به کار نیفتاده است.

3. This is a luxurious car complete with air conditioning and telephone.
[ترجمه گوگل]این یک ماشین لوکس با تهویه مطبوع و تلفن است
[ترجمه ترگمان]این یک ماشین لوکس با تهویه مطبوع و تلفن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Air conditioning is operating. Close the door, please.
[ترجمه مصطفي] تهویه مطبوع در حال کار است. لطفا درب را ببندید.
|
[ترجمه گوگل]تهویه مطبوع در حال کار است لطفا در را ببندید
[ترجمه ترگمان]تهویه هوا کار می کند لطفا در را ببندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Years of conditioning had left their mark on her, and she never felt inclined to talk to strange men.
[ترجمه گوگل]سالها شرطی شدن اثر خود را روی او گذاشته بود و او هرگز تمایلی به صحبت با مردان غریبه نداشت
[ترجمه ترگمان]سال ها شرطی سازی در او باقی مانده بود و هرگز میل نداشت با مردان غریبه حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was 90 degrees and the air conditioning barely cooled the room.
[ترجمه گوگل]90 درجه بود و تهویه هوا به سختی اتاق را خنک می کرد
[ترجمه ترگمان]۹۰ درجه بود و تهویه هوا به سختی اتاق را خنک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conditioning starts as soon as boys are given guns to play with and girls are given dolls.
[ترجمه غزل] شرطی سازی زمانی آغاز میشود که به پسر ها برای بازی کردن اسلحه داده میشود و به دختر ها عروسک
|
[ترجمه گوگل]به محض اینکه به پسرها اسلحه برای بازی و به دختران عروسک داده می شود، شرطی سازی شروع می شود
[ترجمه ترگمان]این جا به محض این که بچه ها به بچه ها اسلحه می دهند تا با دخترها بازی کنند، عروسک ها را به هم می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Social conditioning makes crying more difficult for men.
[ترجمه M] شرایط جامعه باعث می شود گریه کردن برای مردان سخت تر باشد
|
[ترجمه هدیه] شرایط اجتماعی گریه کردن را برای مردان دشوارتر می سازد.
|
[ترجمه گوگل]شرطی شدن اجتماعی گریه کردن را برای مردان دشوارتر می کند
[ترجمه ترگمان]شرایط اجتماعی باعث می شود گریه برای مردان سخت تر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The air - conditioning quit on us in mid - July.
[ترجمه گوگل]تهویه مطبوع در اواسط ژوئیه از ما خارج شد
[ترجمه ترگمان]تهویه هوا در اواسط ماه ژوئیه بر روی ما رها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The air conditioning doesn't seem to be cooling the room much.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد تهویه مطبوع اتاق را زیاد خنک کند
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد تهویه هوای اتاق را خنک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The coach has air conditioning and reclining seats.
[ترجمه گوگل]این مربی دارای تهویه مطبوع و صندلی های تکیه دار است
[ترجمه ترگمان]این مربی دارای تهویه مطبوع و صندلی راحتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My car has been summerized by adding air conditioning.
[ترجمه گوگل]ماشین من با اضافه کردن تهویه مطبوع تابستانی شده است
[ترجمه ترگمان]ماشینم با افزودن سیستم تهویه هوا آسیب دیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Air conditioning can contribute to sick building syndrome.
[ترجمه گوگل]تهویه مطبوع می تواند به سندرم ساختمان بیمار کمک کند
[ترجمه ترگمان]تهویه هوا می تواند به سندروم ساختمان بیمار کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. a polish for conditioning leatherWHICH WORD?
[ترجمه گوگل]پولیش برای حالت دهنده چرم کدام کلمه؟
[ترجمه ترگمان]یه لهستانی برای شرطی سازی leatherWHICH در گوش؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شایسته سازی (اسم)
conditioning

تخصصی

[کامپیوتر] شایسته سازی ؛ تقویت کننده های خط ؛ اصلاح مشخصه های اطلاعات در یک خط انتقال صدا از طریق تصحیحی خصوصیات فاز دامنه
[برق و الکترونیک] آماده سازی اصطلاح خطوط و تجهیزات ارسال داده ها برای تطبیق امپدانس و دامنه و یا متعادل سازی .
[زمین شناسی] آماده سازی مرحله افزودن مواد شیمیایی به پالپ در عملیات فلوتاسیون که باعث آبران شدن سطح پاره ای از کانیها می شود.
[نساجی] آماده سازی
[روانپزشکی] شرطی شدن، شرطی کردن. اصطلاحی کلی برای یک سری مفاهیم تجربی، خصوصاً مفاهیمی که مشخص کننده شرایطی هستند که تحت آن ها یادگیری ناشی از تداعی صورت می گیرد.

انگلیسی به انگلیسی

• training process involving reward and punishment; hair treatment following shampoo

پیشنهاد کاربران

شرطی شده
آمادگی
۱. تربیت ۲. {روانشناسی} شرطی سازی // شایسته سازی
مثال:
Social conditioning makes crying more difficult for men.
تربیت اجتماعی گریه کردن را برای مردها سخت تر کرده است.
☑️ بوتارش
مشتقات دیگر
Condition: بوتار
Conditioner: بوتارگر
Conditioned: بوتارده
Conditioning: بوتارش
Conditionable: بوتاردنی
Conditionality: بوتاردنیگی
Conditional: بوتاریک
Conditionality: بوتاریکی
Conditionally: بوتارانه
ماستمالی نکنیم 🖐🏽
بوتارش
( Butāresh )
�بوتار� ( condition ) و �‍ِش� ( ing )
the process of training or accustoming a person or animal to behave in a certain way or to accept certain circumstances
پروسه ی آماده سازی یک انسان یا حیوان به منظور انکه شرایطی که شاید برای او جدید و غیر قابل درک باشه رو باهاش کنار بیاد و بپذیره.
[در روانشناسی] ذهنیت - سازی، عادت - دهی، مفزشویی، بارآوری فکری
بدنسازی ( در علوم ورزشی )
[شیمی] پیش تیمار ( pretreatment ) ؛ آماده سازی؛ آماده کردن
قرار دادن نمونه ی آزمون در شرایط محیطی معین از نظر دما، فشار یا تنش، پ هاش، و مانند آن قبل از اعمال بار یا شبیه سازی کارکرد واقعی
1 - شرایط سازی, شرایط گذاری 2 - منظم کردن, راست و ریست کردن
conditioning ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: شرطی سازی
تعریف: فرایندی که از طریق آن آزمودنی به محرکی خاص پاسخ معینی می دهند
دلخواه . مطلوب
تربیت . آموزش
شرط کردن
بهسازی
بدیهه انگاره، بدیهه سازی
آماده شدن به صورت تخصصی ، رسیدن به شرای مطلوب به صورت تخصصی 👈👈 در ورزش
آمادگی ( جسمانی ) در ورزش و تمرینات ورزشی،
شرطی سازی ( روان شناسی )
محیا شدن ( ریکاوری )
ارزیابی
شرطی شدگی
شرطی سازی
آماده سازی جهت فرآورش.
شایسته سازی و تغییر شرایط به منظور رسیدن به شرایط مطلوب.
شرایط
در روانشناسی: شرطی سازی
تخصصی در ورزش = آماده سازی

آماده سازی ( فراوری )
مطلوب - حالت دهنده
تهویه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس