conditioned response

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a response elicited by repeated presentation of a stimulus not normally connected with the response together with one that is, leading the subject eventually to respond to the first stimulus when it is presented alone.

جمله های نمونه

1. If a conditioned response occurs, you will begin alternating escape scenes and pairing scenes.
[ترجمه گوگل]اگر یک پاسخ شرطی رخ دهد، صحنه‌های فرار متناوب و صحنه‌های جفت‌سازی را شروع می‌کنید
[ترجمه ترگمان]اگر یک پاسخ شرطی شده اتفاق بیفتد، شما شروع به فرار از صحنه های فرار متناوب و جفت کردن صحنه ها خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The decline of a conditioned response following repeated exposure to the conditioned stimulus.
[ترجمه گوگل]کاهش یک پاسخ شرطی به دنبال قرار گرفتن مکرر در معرض محرک شرطی
[ترجمه ترگمان]کاهش یک پاسخ شرطی شده به دنبال نوردهی مکرر به محرک شرطی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Instead of the rat making a conditioned response, we pick up response immediately from the brain.
[ترجمه گوگل]به جای اینکه موش یک پاسخ شرطی بدهد، ما بلافاصله پاسخ را از مغز دریافت می کنیم
[ترجمه ترگمان]به جای موش، پاسخ شرطی شده را ایجاد می کند و بلافاصله پاسخ را از مغز دریافت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How do you make conditioned stimulus, conditioned response things go away?
[ترجمه گوگل]چگونه می‌توانید محرک شرطی و پاسخ شرطی را از بین ببرید؟
[ترجمه ترگمان]چگونه محرک شرطی شده و یا پاسخ شرطی شده را چگونه از خود دور می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Behavioral psychologists believe that this automatic or conditioned response accounts for human mental activity as well, although they dislike that word "mental".
[ترجمه گوگل]روانشناسان رفتاری معتقدند که این پاسخ خودکار یا شرطی فعالیت ذهنی انسان را نیز به حساب می آورد، اگرچه آنها از کلمه "ذهنی" خوششان نمی آید
[ترجمه ترگمان]روان شناسان رفتاری بر این باورند که این پاسخ خودکار یا شرطی برای فعالیت ذهنی انسان نیز صادق است، اگرچه آن ها این کلمه \"ذهنی\" را دوست ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Instead of the rat making a conditioned response, we pick up the response immediately from the brain.
[ترجمه گوگل]به جای اینکه موش یک پاسخ شرطی بدهد، ما بلافاصله پاسخ را از مغز دریافت می کنیم
[ترجمه ترگمان]به جای موش، پاسخ شرطی شده را ایجاد می کند و بلافاصله پاسخ را از مغز دریافت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The conditioned response is a preparation for the unconditioned stimulus.
[ترجمه گوگل]پاسخ شرطی آمادگی برای محرک غیرشرطی است
[ترجمه ترگمان]پاسخ شرطی شده یک آماده سازی برای محرک های غیر شرطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And it says the conditioned response may be different from the unconditioned response.
[ترجمه گوگل]و می گوید پاسخ شرطی ممکن است با پاسخ غیرشرطی متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]و می گوید که پاسخ شرطی شده ممکن است با پاسخ غیر شرطی متفاوت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What would be the conditioned response? Fear. Excellent.
[ترجمه گوگل]پاسخ مشروط چه خواهد بود؟ ترس عالی
[ترجمه ترگمان]جواب conditioned چیه؟ ترس عالیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What's the conditioned response? Nausea. Perfect.
[ترجمه گوگل]پاسخ شرطی چیست؟ حالت تهوع کامل
[ترجمه ترگمان]جواب conditioned چیه؟ حالت تهوع عالیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Alternate pairing scenes with escape scenes to insure the firm establishment of the conditioned response.
[ترجمه گوگل]جفت کردن صحنه های جایگزین با صحنه های فرار برای اطمینان از استقرار ثابت پاسخ شرطی
[ترجمه ترگمان]جفت کردن جایگزین با صحنه های فرار به منظور تضمین تاسیس شرکت از پاسخ شرطی شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This will require you to monitor and record the point at which your client initiates a conditioned response within each scene.
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم نظارت و ضبط نقطه ای است که مشتری شما در هر صحنه یک پاسخ شرطی را آغاز می کند
[ترجمه ترگمان]این به شما نیاز دارد تا نقطه ای را که در آن مشتری شما یک واکنش شرطی شده را در هر صحنه آغاز می کند، کنترل و ثبت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unwrapping a stick of gum can even turn out to be a substitute ritual for lighting up a cigarette as a conditioned response to stress.
[ترجمه گوگل]باز کردن یک آدامس حتی می تواند به عنوان یک مراسم جایگزین برای روشن کردن سیگار به عنوان یک پاسخ شرطی به استرس تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک تکه آدامس می تواند یک مراسم جایگزین برای روشن کردن سیگار به عنوان پاسخ شرطی شده به استرس باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But are women more sleep-deprived and more susceptible to conditioned response than men?
[ترجمه گوگل]اما آیا زنان بیشتر از مردان دچار کمبود خواب هستند و بیشتر مستعد پاسخ شرطی هستند؟
[ترجمه ترگمان]اما آیا زنان بیشتر از مردان deprived و نسبت به مردان آسیب پذیر هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Through the simple tools of classical conditioning then, the shoe becomes a conditioned stimulus giving rise to the conditioned response of sexual pleasure.
[ترجمه گوگل]از طریق ابزارهای ساده شرطی سازی کلاسیک، کفش به محرک شرطی تبدیل می شود که باعث ایجاد پاسخ شرطی لذت جنسی می شود
[ترجمه ترگمان]از طریق ابزارهای ساده of کلاسیک، کفش به یک محرک شرطی شده تبدیل می شود که به واکنش شرطی لذت جنسی منجر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[روانپزشکی] پاسخ شرطی. هر پاسخی که از طریق شرطی سازی آموخته شده یا تغییر یابد. در شرطی سازی کلاسیک CR پاسخی است که تحت تاثیر محرکی که قبلاً خنثی بوده است، برانگیخته می شود.

پیشنهاد کاربران

پاسخ شرطی: ( اسم ) پاسخ به یک محرک در نتیجه ارتباط آن با یک محرک قبلی.
نمونه کلاسیک پاسخ شرطی، آزمایش پاولوف با سگ ها است که در آن بزاق تولید می کردند، آماده برای خوردن غذایشان، وقتی زنگ به صدا درآمد، زیرا در موارد قبلی هنگام نواخته شدن زنگ به آنها غذا داده بودند.
پاسخ شرطی

بپرس