conditioned reflex

/kənˈdɪʃəndˈriːfleks//kənˈdɪʃəndˈriːfleks/

(روان شناسی) بازتاب شرطی (conditioned response هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: see conditioned response.

جمله های نمونه

1. Such a response is a conditioned reflex.
[ترجمه گوگل]چنین پاسخی یک رفلکس شرطی است
[ترجمه ترگمان]چنین واکنشی یک واکنش شرطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The speed of establishment of monocular alimentary conditioned reflex and differentiation was studied in 8 rabbits.
[ترجمه گوگل]سرعت ایجاد رفلکس شرطی گوارشی تک چشمی و تمایز در 8 خرگوش مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]سرعت تاسیس of conditioned alimentary و تمایز در ۸ خرگوش مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Conditioned reflex, different from the inherent unconditioned reflex, is an advanced nervous activity gradually developing in human's life.
[ترجمه گوگل]رفلکس شرطی، متفاوت از رفلکس غیرشرطی ذاتی، یک فعالیت عصبی پیشرفته است که به تدریج در زندگی انسان ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]واکنش Conditioned، که با واکنش unconditioned ذاتی متفاوت است، یک فعالیت عصبی پیشرفته به تدریج در حال توسعه در زندگی انسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The stimulation proprioceptor, preserves the movement conditioned reflex.
[ترجمه گوگل]گیرنده عمقی تحریک، رفلکس شرطی حرکت را حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]محرک تحریک، واکنش شرطی شده را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These factors and sleep established very strong conditioned reflex, slightly change will affect sleep, so some people change a place it will be difficult to fall asleep.
[ترجمه گوگل]این عوامل و خواب ایجاد رفلکس شرطی بسیار قوی، کمی تغییر بر خواب تاثیر می گذارد، بنابراین برخی از افراد تغییر مکان آن را دشوار خواهد بود به خواب رفتن
[ترجمه ترگمان]این عوامل و خواب یک واکنش شرطی شده بسیار قوی ایجاد می کنند، تغییرات اندکی بر خواب تاثیر خواهند گذاشت، بنابراین برخی از مردم محلی را تغییر می دهند که خوابیدن در آن دشوار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. BDNF in the hippocampus maybe involves in operant conditioned reflex of rats.
[ترجمه گوگل]BDNF در هیپوکامپ ممکن است در رفلکس شرطی عمل کننده موش دخیل باشد
[ترجمه ترگمان]BDNF در هیپوکامپ، ممکن است شامل بازتاب شرطی شدن موش ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conditioned reflex, Mechanism of learning and memory.
[ترجمه گوگل]رفلکس شرطی، مکانیسم یادگیری و حافظه
[ترجمه ترگمان]واکنش Conditioned، مکانیزم یادگیری و حافظه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That belongs to conditioned reflex.
[ترجمه گوگل]که متعلق به رفلکس شرطی است
[ترجمه ترگمان] این یه واکنش طبیعیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Are we to infer from the texts that the pupils do not understand the differences between inborn and conditioned reflexes?
[ترجمه گوگل]آیا از متون استنباط می کنیم که دانش آموزان تفاوت بین رفلکس های ذاتی و شرطی را درک نمی کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما باید از متون استنتاج کنیم که دانش آموزان تفاوت بین واکنش های ذاتی و شرطی شده را درک نمی کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The results are used to help the teacher to diagnose student deficiencies. extinction See also under learning: conditioned reflex.
[ترجمه گوگل]نتایج برای کمک به معلم در تشخیص کمبودهای دانش آموز استفاده می شود انقراض همچنین تحت یادگیری را ببینید: رفلکس شرطی
[ترجمه ترگمان]از این نتایج برای کمک به معلم برای تشخیص نقص دانش آموزان استفاده می شود خاموش سازی در زیر یادگیری: واکنش شرطی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was assumed that all learning could be reduced to a series of conditioned reflexes.
[ترجمه گوگل]فرض بر این بود که تمام یادگیری را می توان به یک سری از رفلکس های شرطی تقلیل داد
[ترجمه ترگمان]فرض بر این بود که همه یادگیری را می توان به مجموعه ای از واکنش های مشروط کاهش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He hit the deck, moulding himself into the shadow as a matter of conditioned reflex.
[ترجمه گوگل]او به عرشه برخورد کرد و خود را به عنوان یک رفلکس شرطی در سایه قرار داد
[ترجمه ترگمان]او به عرشه ضربه زد و خود را به سایه یک واکنش منظم تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is an obvious difficulty in explaining all learnt behaviour in terms of conditioned reflexes.
[ترجمه گوگل]یک مشکل آشکار در توضیح همه رفتارهای آموخته شده بر حسب رفلکس های شرطی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک مشکل آشکار در توضیح همه رفتار learnt از نظر بازتاب های شرطی شده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective To study the role of basolateral amygdala in startle conditioned reflex.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه نقش آمیگدال قاعده‌ای جانبی در رفلکس شرطی مبهوت
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه نقش بادامه در واکنش شرطی startle
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Take advantage of this reflection, we will allow children to form early and late feeding of a conditioned reflex after the stool.
[ترجمه گوگل]از این انعکاس استفاده کنید، به کودکان اجازه می‌دهیم تا پس از مدفوع، تغذیه زودهنگام و دیرهنگام از یک رفلکس شرطی تشکیل دهند
[ترجمه ترگمان]از این انعکاس استفاده کنید، ما به کودکان اجازه می دهیم که زودهنگام و دیرهنگام یک واکنش شرطی بعد از چهار پایه را تشکیل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• reflex which has been learned by association

پیشنهاد کاربران

بازتاب شرطی: ( اسم ) واکنش خودکار یک فرد به یک محرک، یا واکنش مورد انتظار به یک محرک که از تجربه گذشته می آید.

بپرس