condescendingly

/ˌkɒndɪˈsendɪŋli//ˌkɒndɪˈsendɪŋli/

ازروی فروتنی یامهربانی ,لطفا

جمله های نمونه

1. he looked at me condescendingly
او نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد.

2. "Yes, do you know them?" she asked condescendingly, turning halfway toward him.
[ترجمه گوگل]"بله، آیا آنها را می شناسید؟" او با تحقیر پرسید و نیمی از راه را به سمت او چرخید
[ترجمه ترگمان]بله، شما آن ها را می شناسید؟ او در نیمه راه به طرف او برگشت و با لحنی تضرع آمیز پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He looked at me very condescendingly and then let out a long sigh.
[ترجمه گوگل]خیلی متواضعانه به من نگاه کرد و بعد آهی طولانی کشید
[ترجمه ترگمان]او خیلی با مهربانی به من نگاه کرد و بعد اه بلندی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He treats his secretary condescendingly.
[ترجمه گوگل]او با منشی خود با محبت رفتار می کند
[ترجمه ترگمان]با منشی خود رفتار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. " You want to look out for them things ,'said the officer on the left, condescendingly.
[ترجمه گوگل]افسر سمت چپ با تحقیر گفت: "شما می خواهید مراقب چیزهای آنها باشید "
[ترجمه ترگمان]افسر سمت چپ با لحن تفقد آمیزی گفت: شما می خواهید همه چیز را دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "The practical work you did for us in Brazil was of great value," he went on condescendingly.
[ترجمه گوگل]او با تحقیر ادامه داد: «کار عملی که برای ما در برزیل انجام دادید، ارزش زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]وی با فروتنی گفت: \" کار عملی که برای ما در برزیل انجام دادی ارزش بسیار زیادی داشت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And students with a primary interest in art who may have registered for courses in this condescendingly tolerated specialty found themselves confronting a perplexingly irrelevant literature.
[ترجمه گوگل]و دانش‌آموزانی که علاقه اولیه به هنر دارند و ممکن است برای دوره‌های این رشته تخصصی که به طرز تحقیرآمیزی قابل تحمل است ثبت نام کرده باشند، خود را با ادبیات گیج‌کننده‌ای بی‌ربط مواجه کردند
[ترجمه ترگمان]دانشجویان با علاقه اولیه به هنر که ممکن است برای دوره های آموزشی نام نویسی کرده باشند، خود را در مواجهه با ادبیات بی ربط و بی ربط نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Norman is a research physicist who does not believe the Bible and refuses to read it. Whenever I mention Bible prophecy to him, he smiles condescendingly .
[ترجمه گوگل]نورمن یک فیزیکدان محقق است که به کتاب مقدس اعتقادی ندارد و از خواندن آن امتناع می کند هرگاه پیشگویی کتاب مقدس را برای او ذکر می‌کنم، با تحقیر لبخند می‌زند
[ترجمه ترگمان]نورمن یک فیزیکدان تحقیقاتی است که کتاب مقدس را باور نمی کند و از خواندن آن امتناع می کند با لحن تفقد آمیزی لبخند می زند: هر وقت که من به پیشگویی انجیل به او اشاره می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When she wanted to talk about her work, he would change the subject, or at best listen condescendingly, as if she were a child telling of school excitements .
[ترجمه گوگل]وقتی می خواست در مورد کارش صحبت کند، موضوع را عوض می کرد، یا در بهترین حالت با احتیاط گوش می داد، انگار بچه ای است که از هیجانات مدرسه می گوید
[ترجمه ترگمان]وقتی می خواست در مورد کارش حرف بزند، موضوع صحبت را عوض می کرد، یا بهتر گوش می داد، انگار که او بچه ای بود که از excitements مدرسه حکایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The stories are not angry, accusatory, or even ideological. It’s worse: they are condescendingly elegiac.
[ترجمه گوگل]داستان ها خشمگینانه، اتهامی و حتی ایدئولوژیک نیستند بدتر از این است: آنها به طرزی تحقیرآمیز مرثیه خوان هستند
[ترجمه ترگمان]این داستان ها از نظر اتهامی، اتهامی، یا حتی ایدئولوژیک نیستند این از این هم بدتر است: آن ها condescendingly را به کار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a haughty manner, pridefully, in a patronizing manner

پیشنهاد کاربران

Showing or characterized by a patronizing or superior attitude toward others
Merriam Dictionary
به طرز حقارت آمیز

بپرس