condemnatory

/kənˈdemnətɒri//kənˈdemnətɒri/

محکوم کننده، محکومیت آمیز، نکوهش آمیز، حاکی ازمحکومیت

جمله های نمونه

1. his condemnatory look
نگاه نکوهش آمیز او

2. He was justified in some of his condemnatory outbursts.
[ترجمه گوگل]او در برخی از طغیان های مذموم خود توجیه شد
[ترجمه ترگمان]او حق داشت که یکی از condemnatory را بر خود هموار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A condemnatory approach can only alienate the unfaithful, Spring says.
[ترجمه گوگل]اسپرینگ می‌گوید که رویکرد محکوم‌کننده تنها می‌تواند بی‌وفا را از خود دور کند
[ترجمه ترگمان]او می گوید که یک رویکرد محکوم به محکوم کردن تنها می تواند این خیانت را منحرف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The role of the press is rarely condemnatory of the police and usually supportive of the official efforts to solve crime.
[ترجمه گوگل]نقش مطبوعات به ندرت محکوم کننده پلیس است و معمولاً از تلاش های رسمی برای حل جرم حمایت می کند
[ترجمه ترگمان]نقش مطبوعات به ندرت محکوم به محکومیت پلیس می شود و معمولا از تلاش های مقامات برای حل جرم حمایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The 2 condemnatory strength that should increase pair of enterprises to compasses act.
[ترجمه گوگل]2 قدرت مذموم که باید جفت شرکت را به قطب نما افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]قدرت condemnatory که باید دو تشکیلات را به سوی compasses افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She would burn Peter Datchett's letter and that dress in one fine condemnatory blaze.
[ترجمه گوگل]او نامه پیتر دچت و آن لباس را در یک شعله محکوم کننده خوب می سوزاند
[ترجمه ترگمان]نامه پیتر Datchett را آتش می زد و آن لباس را در یک محکوم بسیار زیبا می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Public security punishs a law to also have corresponding condemnatory regulation.
[ترجمه گوگل]امنیت عمومی یک قانون را مجازات می کند تا مقررات محکوم کننده مربوطه را نیز داشته باشد
[ترجمه ترگمان]امنیت عمومی نیز قانونی است که محکوم به محکوم کردن قوانین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Did not use up tutelar responsibility to guardian, or the person that the Internet bar does business of deregulation, byelaw stated condemnatory measure.
[ترجمه گوگل]آیا از مسئولیت سرپرستی در قبال قیم یا شخصی که نوار اینترنتی در زمینه مقررات زدایی فعالیت می کند استفاده نکرده است، آیین نامه اقدامی محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]از مسیولیت tutelar برای مراقبت، یا شخصی که نوار اینترنت به مقررات زدایی، byelaw اشاره کرد، استفاده نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. More network news analyst speaks say, according to such condemnatory logic, "Still have the netizen that doesn't break the law?"
[ترجمه گوگل]تحلیلگران اخبار شبکه بیشتر صحبت می کنند، با توجه به چنین منطق محکوم کننده ای، "هنوز هم کسی را دارید که قانون را زیر پا بگذارد؟"
[ترجمه ترگمان]به گفته یکی از تحلیل گران خبری شبکه، با توجه به چنین منطق condemnatory، \"هنوز the که قانون را نقض نمی کند، وجود دارد؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Issued sluggish signs up for custom golden receipt also is not condemnatory advice note.
[ترجمه گوگل]علائم تنبل صادر شده برای رسید طلایی سفارشی نیز توصیه‌ای محکوم کننده نیست
[ترجمه ترگمان]علایم sluggish شده برای دریافت جایزه طلایی سفارشی نیز توصیه نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• condemning, censorious, denouncing

پیشنهاد کاربران

Condemnatory describes a tone or expression of strong disapproval, criticism, or judgment towards someone or something. It implies a sense of guilt or wrongdoing on the part of the person or thing being condemned.
...
[مشاهده متن کامل]

ابراز مخالفت، انتقاد یا قضاوت شدید نسبت به کسی یا چیزی.
این به معنای احساس گناه یا اشتباه از طرف شخص یا چیزی است که محکوم می شود.
***************************************************************************************************
مثال؛
“His condemnatory remarks towards his colleagues created a hostile work environment. ”
In a debate about a controversial topic, someone might argue, “I find the use of condemnatory language unproductive and divisive. ”
A movie review might describe a film as “condemnatory of societal norms and expectations. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-guilty/

بپرس