condemnation

/ˌkɑːndəmˈneɪʃən//ˌkɒndemˈneɪʃən/

معنی: سرزنش، محکومیت
معانی دیگر: نکوهش، مردودشماری، دادباختگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of condemning or the state of being condemned.
متضاد: absolution, blessing
مشابه: boycott, censure, denunciation, vituperation

(2) تعریف: strong censure or reproof.
متضاد: approbation, praise
مشابه: ban, censure, denunciation, slam

(3) تعریف: a cause or occasion for condemning.

(4) تعریف: in U.S. law, governmental appropriation of private property for public use.
مشابه: levy

جمله های نمونه

1. we hereby express our strong condemnation of the company's actions
بدینوسیله اعتراض شدید خود را نسبت به اعمال شرکت اعلام می داریم.

2. we must avoid a blanket condemnation of any nation
باید از محکوم سازی بدون استثنای هر ملتی خودداری کنیم.

3. He is bitter in his condemnation of terrorism.
[ترجمه گوگل]او در محکومیت تروریسم تلخ است
[ترجمه ترگمان]او در محکوم کردن تروریسم تلخی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Editors were unanimous in their condemnation of the proposals.
[ترجمه گوگل]سردبیران در محکومیت این پیشنهادها اتفاق نظر داشتند
[ترجمه ترگمان]ویراستاران در محکومیت این پیشنهادها متفق القول بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was wide-spread condemnation of Saturday's killings.
[ترجمه گوگل]قتل های روز شنبه به طور گسترده محکوم شد
[ترجمه ترگمان]محکومیت گسترده کشتار روز شنبه وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's been no official condemnation of the bombing.
[ترجمه گوگل]هیچ محکومیت رسمی این بمب گذاری وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ محکومیت رسمی از این بمب گذاری رخ نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their proposal met with almost universal condemnation.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد آنها تقریباً با محکومیت جهانی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد آن ها تقریبا محکوم به محکومیت جهانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The shooting of the policeman has received universal condemnation.
[ترجمه گوگل]تیراندازی به پلیس با محکومیت جهانی روبرو شده است
[ترجمه ترگمان]تیراندازی به پلیس محکومیت جهانی را دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr Adams' speech yesterday was very loud in condemnation of the media.
[ترجمه گوگل]سخنرانی دیروز آقای آدامز در محکومیت رسانه ها بسیار بلند بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی دیروز آقای آدامز در محکومیت رسانه ها بسیار بلند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The raids have drawn a strong condemnation from the United Nations Security Council.
[ترجمه گوگل]این حملات با محکومیت شدید شورای امنیت سازمان ملل متحد مواجه شده است
[ترجمه ترگمان]این حملات باعث محکومیت شدید شورای امنیت سازمان ملل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His own actions are his condemnation.
[ترجمه گوگل]اعمال خودش محکومیت اوست
[ترجمه ترگمان]اعمال خود او محکومیت او هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The violence has drawn firm condemnation from all the main political leaders.
[ترجمه گوگل]این خشونت با محکومیت شدید همه رهبران سیاسی اصلی مواجه شده است
[ترجمه ترگمان]خشونت از سوی همه رهبران سیاسی اصلی محکوم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The church has been unequivocal in its condemnation of the violence.
[ترجمه گوگل]کلیسا در محکومیت خشونت بدون ابهام بوده است
[ترجمه ترگمان]کلیسا در محکومیت این خشونت صریح و صریح بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The jury's condemnation was a shock to the suspect.
[ترجمه گوگل]محکومیت هیئت منصفه برای مظنون شوکه کننده بود
[ترجمه ترگمان]محکومیت متهم، ضربه ای به مظنون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرزنش (اسم)
snub, vituperation, blame, reproach, reproof, raillery, remonstrance, railing, rebuke, scolding, twit, condemnation, chiding, disapprobation, sarcasm, conviction, demerit, deprecation, reprimand, reprehension

محکومیت (اسم)
proscription, condemnation

انگلیسی به انگلیسی

• severe disapproval; conviction of guilt
condemnation is the act of saying that something or someone is very bad and unacceptable.
a condemnation of something or someone is a fact or situation that suggests how bad they are.

پیشنهاد کاربران

۱. محکومیت ۲. تقبیح. نکوهش. ابراز انزجار ۳. خبط. اشتباه ۴. گواه خطاکاری ۵. مصادره. تصرف
مثال:
we hereby express our strong condemnation of the company's actions
بدین وسیله ما محکومیت و ابراز انزجار شدید خودمان را از اقدامات شرکت بیان کردیم.
مخالفت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : condemn
✅️ اسم ( noun ) : condemnation
✅️ صفت ( adjective ) : condemned
✅️ قید ( adverb ) : _
محکومیت
تصرف مثلا زمین
برای استفاده عموم
( حقوق ) مراحل قانونی تصرف ملک توسط دولت برای استفاده عموم در قبال پرداخت به مالک
تقبیح
توبیخ
نکوهش

بپرس