concubinage

/kanˈkjuːbənədʒ//kanˈkjuːbənədʒ/

معنی: زندگانی با صیغه، زندگی بطور صیغه
معانی دیگر: (حقوق) هم خوابگی (بدون ازدواج رسمی)

جمله های نمونه

1. Although concubinage and foot-binding have been outlawed, the woman's role is still considered to be in the home.
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه صیغه و بستن پا ممنوع شده است، اما نقش زن همچنان در خانه تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]اگرچه concubinage و foot ممنوع اعلام شده است، اما نقش این زن هنوز در خانه در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Historically, concubinage was frequently voluntary (by the girl and/or her family’s arrangement), as it provided a measure of economic security for the woman involved.
[ترجمه گوگل]از لحاظ تاریخی، صیغه غالباً داوطلبانه بود (توسط دختر و/یا ترتیب خانواده او)، زیرا معیاری از امنیت اقتصادی برای زن درگیر فراهم می کرد
[ترجمه ترگمان]از لحاظ تاریخی، آن ها اغلب داوطلبانه (توسط دختر و \/ یا خانواده او)داوطلبانه بودند، چرا که یک معیار امنیت اقتصادی برای زنی که در آن دخیل بود را فراهم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Concubinage was abolished by the Communist after 194
[ترجمه گوگل]صیغه پس از سال 194 توسط کمونیست ها لغو شد
[ترجمه ترگمان]حزب کمونیست پس از ۱۹۴ (۱۹۴)توسط حزب کمونیست لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The institutions of slave girls, concubinage and forced marriage also irrevocably tied to the landlord system.
[ترجمه گوگل]نهادهای کنیز، صیغه و ازدواج اجباری نیز به طور غیرقابل برگشتی به سیستم ارباب رعیتی گره خورده است
[ترجمه ترگمان]موسسات دختران برده، concubinage و ازدواج اجباری نیز به طور قطع به نظام اربابی وابسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Involuntary, or servile, concubinage sometimes involves sexual slavery of one member of the relationship, typically the woman.
[ترجمه گوگل]صیغه غیر ارادی، یا خدمتکارانه، گاهی اوقات شامل بردگی جنسی یکی از اعضای رابطه، به طور معمول زن است
[ترجمه ترگمان]Involuntary، یا servile، گاهی شامل بردگی جنسی یکی از اعضای این رابطه می شود که معمولا زن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Concubinage has a long history and was common through the early 20th century.
[ترجمه گوگل]صیغه سابقه طولانی دارد و در اوایل قرن بیستم رایج بود
[ترجمه ترگمان]Concubinage دارای سابقه طولانی است و در اوایل قرن بیستم رایج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Concubinage is the state of a woman or youth in an ongoing, quasi-matrimonial relationship with a man of higher social status.
[ترجمه گوگل]صیغه وضعیت یک زن یا جوان در یک رابطه شبه زناشویی مستمر با مردی با موقعیت اجتماعی بالاتر است
[ترجمه ترگمان]Concubinage وضعیت یک زن یا جوان در یک رابطه ادامه دار و نامشروع با مردی از وضعیت اجتماعی بالاتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They inveighed against slavery, concubinage, foot binding, arranged marriage, cruel punishments, and the use of opium.
[ترجمه گوگل]آنها علیه برده داری، صیغه، پا بستن، ازدواج ترتیب داده شده، مجازات های ظالمانه و استعمال تریاک دعوا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مخالف بردگی، concubinage، پای پیاده، ازدواج منظم، تنبیه ات بی رحمانه، و استفاده از تریاک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So concubinage has been an institution for thousands of years and the Chinese have always had an exceptionally pragmatic attitude toward sex.
[ترجمه گوگل]بنابراین صیغه یک نهاد برای هزاران سال بوده است و چینی ها همیشه نگرش استثنایی عمل گرایانه نسبت به رابطه جنسی داشته اند
[ترجمه ترگمان]پس concubinage هزاران سال است که یک موسسه بوده و چینی ها همیشه نگرش واقع گرایانه ای نسبت به رابطه جنسی داشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The institutions of slave girls, concubinage and forced marriage were also irrevocably tied to the landlord system.
[ترجمه گوگل]نهادهای کنیز، صیغه و ازدواج اجباری نیز به طور غیرقابل برگشتی به سیستم مالکیت گره خورده بود
[ترجمه ترگمان]موسسات دختران برده، concubinage و ازدواج اجباری نیز به طور قطع به نظام اربابی بسته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Concubinage has a long history in China and was common right up to the early 20th century.
[ترجمه گوگل]صیغه در چین سابقه طولانی دارد و تا اوایل قرن بیستم رایج بود
[ترجمه ترگمان]Concubinage دارای سابقه طولانی در چین است و تا اوایل قرن بیستم رایج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Concubinage has made a come back in recent years.
[ترجمه گوگل]صیغه در سال های اخیر بازگشته است
[ترجمه ترگمان]Concubinage در سال های اخیر بازگشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the story's social context is the concubinage, Zhao Wei's role in the real conditions can share with my husband, how she was in the end the answer?
[ترجمه گوگل]اما زمینه اجتماعی داستان صیغه است، نقش ژائو وی در شرایط واقعی می تواند با شوهرم به اشتراک بگذارد، چگونه او در پایان پاسخ بود؟
[ترجمه ترگمان]اما زمینه اجتماعی این داستان، صیغه کردن است، نقش ژایو وی در شرایط واقعی، می تواند با شوهرم در میان باشد، چگونه او در پایان این پاسخ بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As a rule concubinage was more the custom than multiple wives.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک قاعده، صیغه بیش از چند همسر مرسوم بود
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک قانون، concubinage از زنان دیگر رسم و رسم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Concubinage, which had been almost unknown under the Japanese, was re introduced into the island.
[ترجمه گوگل]صیغه، که در زمان ژاپنی ها تقریبا ناشناخته بود، دوباره به جزیره معرفی شد
[ترجمه ترگمان]در این میان ژاپن که تقریبا ناشناخته بود، به جزیره معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زندگانی با صیغه (اسم)
concubinage

زندگی بطور صیغه (اسم)
concubinage

انگلیسی به انگلیسی

• state of being a concubine; practice of living together without being legally married

پیشنهاد کاربران

هم بالینی ( انگلیسی: Concubinage ) یک ارتباط بین فردی بدون ازدواج است. درصد بالایی از پیوندهای هم بالینی به ازدواج ختم نمی شود قرار و پیش فرض از زندگی هم بالینی بر این اساس بود که افراد مدتی در کنار هم
...
[مشاهده متن کامل]
زندگی کنند تا با اخلاق و روحیات هم آشنا شوند و بعد به تفاهم برسند تا به صورت رسمی با هم ازدواج کنند.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Concubinage
concubinage ( روان شناسی )
واژه مصوب: هم بالینی
تعریف: وضعیت زندگی فردی که بدون ازدواج با فرد دیگری زندگی می کند

بپرس