concourse

/ˈkɑːnˌkɔːrs//ˈkɒŋkɔːs/

معنی: گروه، محل اجتماع، محل ملاقات، محل تلاقی چند خیابان یا جاده
معانی دیگر: (در فرودگاه یا ایستگاه و غیره) تالار مرکزی، محل تجمع، سالن اصلی، محل گردهمایی، جمعیت انبوه، جماعت، گروه بزرگ، گردهمایی بزرگ، هم مسیری (رود خانه یا راه و غیره)، با هم رفتن (گروهی از مردم و غیره)، الحاق (دو یا چند رود و غیره)، معبر بزرگ، گذرگاه بزرگ، شاهراه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large open space, as in a railway station, where many people pass or gather.

- The concourse was filled with people waiting or rushing off in different directions to meet their trains.
[ترجمه گوگل] میدان پر از مردمی بود که منتظر بودند یا با عجله به جهات مختلف می رفتند تا با قطارهایشان ملاقات کنند
[ترجمه ترگمان] جمعیت مملو از مردمی بود که منتظر بودند و یا در جهت های مختلف حرکت می کردند تا به trains برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a wide boulevard or thoroughfare.
مشابه: avenue, thoroughfare

- The Champs �lys�es in Paris is one of the most famous concourses in the world.
[ترجمه گوگل] شانزلیزه در پاریس یکی از معروف ترین کانکس های جهان است
[ترجمه ترگمان] The در پاریس یکی از مشهورترین concourses در جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a large crowd or assembly.
مشابه: confluence, crowd

- The speaker was nervous when he addressed the concourse.
[ترجمه گوگل] سخنران هنگام سخنرانی در کانکس عصبی بود
[ترجمه ترگمان] وقتی به جمعیت اشاره کرد، سخنران مضطرب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the act or an instance of coming together or gathering; confluence.

(5) تعریف: an area or arena for racing or the like.

جمله های نمونه

1. an immense concourse of workers and farmers
گروه عظیمی از کارگران و کشاورزان

2. There's a ticket machine in the main concourse.
[ترجمه گوگل]یک دستگاه بلیط در سالن اصلی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه ماشین جریمه در طبقه اصلی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'll meet you on the station concourse near the paper shop.
[ترجمه گوگل]من شما را در محوطه ایستگاه نزدیک مغازه کاغذ فروشی ملاقات خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]شما را در ایستگاه قطار نزدیک فروشگاه ملاقات خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A small train shuttles constantly between the concourse and the runways.
[ترجمه گوگل]یک قطار کوچک دائماً بین میدان و باند فرودگاه حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]یک قطار کوچک به طور مداوم بین سالن و راهروها حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mist hung over the water and the huge concourse of duck swam and ducked and preened.
[ترجمه گوگل]مه روی آب آویزان بود و مجموعه عظیم اردک ها شنا می کردند و اردک می زدند و پیش می رفتند
[ترجمه ترگمان]اقای ویزلی در حالی که سرش را تکان می داد گفت: - آره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Once we were in the main concourse, I put down my suitcase and turned to say goodbye.
[ترجمه گوگل]یه بار که تو کانکس اصلی بودیم چمدونمو گذاشتم زمین و برگشتم تا خداحافظی کنم
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در سالن اصلی بودیم چمدانم را گذاشتم و چرخیدم تا خداحافظی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So naturally, a walk around the concourse at halftime overheard more than a handful of bad reviews on McCallum.
[ترجمه گوگل]بنابراین به طور طبیعی، قدم زدن در حوالی سالن در نیمه دوم بیش از تعداد انگشت شماری از نقدهای بد مک کالوم را شنید
[ترجمه ترگمان]به طور طبیعی، یک قدم دور و اطراف جمعیت به گوش می رسید که در نیمه اول از یک مشت مجله های بد در McCallum شنیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His sons were there and so was a concourse of knights so huge that it reminded men of his Coronation.
[ترجمه گوگل]پسرانش آنجا بودند و همچنین دسته ای از شوالیه ها آنقدر بزرگ بود که تاج گذاری او را به یاد مردان می انداخت
[ترجمه ترگمان]پسرانش آنجا بودند و به این ترتیب، جمعیتی از شوالیه ها بودند که مردان of را به یاد او می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then they descended again to the concourse.
[ترجمه گوگل]سپس دوباره به سمت محل سکونت فرود آمدند
[ترجمه ترگمان]بعد دوباره پایین آمدند و به طرف جمعیت رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After a time, all knew that the concourse was not going to turn sour or break up in a fight.
[ترجمه گوگل]پس از مدتی، همه می دانستند که کانکس قرار نیست ترش کند یا در دعوا از هم بپاشد
[ترجمه ترگمان]بعد از یک مدت، همه می دانستند که جمعیت به خاطر دعوا و دعوا در دعوا قرار نخواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The outer concourse in glass and iron had its architectural roots in the exhibition halls of the nineteenth century.
[ترجمه گوگل]محوطه بیرونی در شیشه و آهن ریشه های معماری خود را در سالن های نمایشگاهی قرن نوزدهم داشت
[ترجمه ترگمان]در سالن های نمایشگاه قرن نوزدهم، گرد و غبار و آهن، ریشه های معماری خود را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On the concourse people stood around gazing up at the departure and arrival boards, checking times of trains.
[ترجمه گوگل]در محوطه، مردم دور تا دور ایستاده بودند و به تابلوهای خروج و رسیدن خیره می شدند و زمان قطارها را بررسی می کردند
[ترجمه ترگمان]مردم طبقه بالا، در حالی که به حرکت قطار در حال حرکت بودند، ایستاده بودند و چندین بار قطار را بررسی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Far below, leaves blew across the concourse, piling against the railings which ran beside an inhospitable river Thames.
[ترجمه گوگل]بسیار پایین تر، برگ ها در سراسر محوطه وزیدند، روی نرده هایی که در کنار رودخانه ای غیر مهمان نواز تیمز قرار داشتند، انباشته شدند
[ترجمه ترگمان]در آن پایین برگ ها از میان جمعیت عبور کردند و به نرده ها تکیه دادند و در کنار رودخانه inhospitable کنار رودخانه تیمز برخورد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Concourse of elevated station in rail transit line is a passenger transfer center, the architecture design of which shall harmonize with surrounding environment.
[ترجمه گوگل]کانکس ایستگاه مرتفع در خط ترانزیت ریلی مرکز جابجایی مسافر است که طراحی معماری آن باید با محیط اطراف هماهنگ باشد
[ترجمه ترگمان]Concourse از ایستگاه مرتفع در خط انتقال ریلی، مرکز انتقال مسافران است که طراحی معماری آن با محیط اطراف هماهنگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The people concourse is the contriver of history and beneficiary.
[ترجمه گوگل]مجمع مردمی تاریخ ساز و ذی نفع است
[ترجمه ترگمان]جمعیت این شهر پر جمعیت تاریخ و ذی نفع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گروه (اسم)
many, school, section, outfit, mass, heap, cohort, kind, flock, society, assembly, clique, ring, troop, team, pack, army, host, corps, group, company, platoon, folk, crowd, class, gang, clinch, cluster, bunch, ensign, fry, shoal, bevy, concourse, swarm, throng, congregation, covey, herd, multitude, horde, legion, rout, skulk, squad

محل اجتماع (اسم)
concourse

محل ملاقات (اسم)
concourse

محل تلاقی چند خیابان یا جاده (اسم)
concourse

انگلیسی به انگلیسی

• assemblage, gathering of people; open space which holds large numbers of people; promenade in a park; boulevard
a concourse is a wide hall in a building, where people walk about or gather together.
a concourse is also a large group of people gathered together; a formal use.

پیشنهاد کاربران

محوطه اصلی بازار، پاساژ، فرودگاه، ایستگاه قطار و. . .
concourse
محوطه اصلی
سالن ایستگاه

بپرس