concord

/ˈkɑːnˌkɔːrd//ˈkɒŋkɔːd/

معنی: توافق، پیمان، موافقت، قرار، مطابقت، مقاوله نامه، یکجوری، سر یکی کردن
معانی دیگر: همدلی، سازش، سازگاری، هماهنگی، همگامی، همسازی، (در مورد ملت ها و غیره) روابط حسنه، رابطه ی دوستانه، همزیستی (مسالمت آمیز)، (دستور زبان) مطابقه، تطابق، کانکورد (مرکز ایالت نیوهمپشایر - امریکا)، انگور کانکورد (که به رنگ آبی تیره است) (نام کامل آن: concord grape)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the capital of New Hampshire.

جمله های نمونه

1. concord agreement
تطابق نحوی

2. international peace and concord
صلح و توافق بین المللی

3. in multiracial societies, racial concord is a must
در جوامع چند نژادی سازگاری نژادی از واجبات است.

4. as long as their father was alive, the brothers lived together in concord
مادام که پدرشان زنده بود برادرها با سازگاری با هم زندگی می کردند.

5. His speech did nothing for racial concord.
[ترجمه گوگل]سخنان او هیچ کمکی به توافق نژادی نداشت
[ترجمه ترگمان]سخنانش برای concord نژادی کار نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The couple dwelt together in harmony and concord.
[ترجمه گوگل]این زوج در هماهنگی و هماهنگی با هم زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]این زوج در هماهنگی و هماهنگی با هم زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Concord inaugurated a new era in airplane travel.
[ترجمه گوگل]کنکورد عصر جدیدی را در سفر با هواپیما آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]کنکورد یک دوره جدید در سفر با هواپیما را افتتاح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The two tribes lived in concord.
[ترجمه گوگل]این دو قبیله با هم هماهنگ زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]دو قبیله در concord زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These states had lived in concord for centuries.
[ترجمه گوگل]این ایالت ها برای قرن ها با هم هماهنگ زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]این ایالات، برای قرن ها، با یکدیگر سازش کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The difference is that concord particles precede the verb, whereas-5 is an inflectional suffix on the verb.
[ترجمه گوگل]تفاوت این است که ذرات همخوانی قبل از فعل قرار می گیرند، در حالی که-5 پسوند عطفی بر روی فعل است
[ترجمه ترگمان]تفاوت این است که ذرات concord بر فعل است، در حالی که - ۵ یک پسوند inflectional روی the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Try Concord grapes for their jagged leaves.
[ترجمه گوگل]انگور کنکورد را برای برگ های دندانه دار آن امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]Concord را به خاطر برگ های jagged امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In Huntington Beach and Concord where he worked previously, Uberuaga said there were cultural diversity training programs for city workers.
[ترجمه گوگل]اوبرواگا در هانتینگتون بیچ و کنکورد که قبلاً در آنجا کار می کرد، گفت که برنامه های آموزشی تنوع فرهنگی برای کارگران شهری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در هانتینگتون بیچ و کنکورد جایی که قبلا کار می کرد، Uberuaga گفت که برنامه های آموزشی گوناگونی برای کارگران شهری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But concord and harmony were the professed and accepted norm for the conduct of relations.
[ترجمه گوگل]اما هماهنگی و هماهنگی هنجار رسمی و پذیرفته شده برای انجام روابط بود
[ترجمه ترگمان]اما سازش و هماهنگی، نرم و پذیرفته شده برای رفتار روابط بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dynastic concord and family harmony were, however, bought somewhat at the expense of the two princes' subjects.
[ترجمه گوگل]با این حال، توافق خاندانی و هماهنگی خانوادگی تا حدودی به هزینه رعایای دو شاهزاده خریداری شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، سازش و هماهنگی خانوادگی تا حدی به قیمت دو امپراطور خریداری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The showpiece projects are the Concord Centre and Glass City expected to attract two million visitors and 000 jobs.
[ترجمه گوگل]پروژه های نمایشی مرکز کنکور و شهر شیشه ای هستند که انتظار می رود دو میلیون بازدید کننده و 000 شغل را جذب کنند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که پروژه های showpiece مرکز کنکورد و شهر شیشه ای باشند که انتظار می رود دو میلیون بازدیدکننده و ۱۰۰۰۰ فرصت شغلی را جذب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The nearest distraction is probably the Concord Turnpike, a half mile north of the pond.
[ترجمه گوگل]نزدیکترین عامل حواس پرتی احتمالاً Concord Turnpike است که در نیم مایلی شمال برکه قرار دارد
[ترجمه ترگمان]نزدیک ترین حواس پرتی احتمالا به شاهراه Concord و نیم میل در شمال دریاچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توافق (اسم)
analogy, accord, coincidence, accordance, adaptation, conformation, agreement, compromise, settlement, understanding, concurrence, conciliation, concord, adhesion, consistency, commensurability, keeping, consistence, rapport

پیمان (اسم)
hand, accord, agreement, covenant, contract, treaty, pact, promise, concord, compact, oath, vow, faith, troth, league

موافقت (اسم)
consent, assent, accord, accordance, agreement, covenant, contract, treaty, pact, concurrence, compliance, concord, compact, approbation, entente, congruence, assentation, concordance, congruency, congruity

قرار (اسم)
equanimity, accord, agreement, arrangement, decision, concord, dictum, stipulation, fixity

مطابقت (اسم)
comparison, concord, conformity, similarity, correspondence, concordance

مقاوله نامه (اسم)
concord

یکجوری (اسم)
concord, homogeneity

سر یکی کردن (فعل)
concord, concert, collude, conspire

تخصصی

[حقوق] توافق، سازش، مصالحه، پیمان

انگلیسی به انگلیسی

• harmony, peaceful state; treaty, agreement
concord is the state of being in agreement with others; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: A state of agreement or harmony, especially in music or relationships 🎶
🔍 مترادف: Harmony
✅ مثال: The two countries signed a treaty to maintain concord and peace.
1. توافق . هماهنگی. سازگاری. سازش. مسالمت 2. معاهده 3. ( دستور زبان ) مطابقه
مثال:
council meetings rarely ended in concord
جلسات مجلس به ندرت به توافق ختم می شود.
a concord was to be drawn up
یک معاهده تنظیم شده بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : concordance
✅️ اسم ( noun ) : concord / concordance
✅️ صفت ( adjective ) : concordant
✅️ قید ( adverb ) : concordantly
Cord ریشه از دل داره con که یک پیشونده به معنی ( هم ) پس concord میشه هم دلی
سازش، توافق
توافق
موافقت و صلح بین افراد و کشورها

بپرس