concluding


معنی: عقد
معانی دیگر: انجامین ,خر

جمله های نمونه

1. his concluding remarks
سخنان پایانی او

2. At the concluding press conference, both leaders said that the talks had been constructive.
[ترجمه گوگل]در پایان کنفرانس مطبوعاتی، هر دو رهبر گفتند که مذاکرات سازنده بوده است
[ترجمه ترگمان]در کنفرانس خبری پایانی، هر دو رهبر گفتند که مذاکرات سازنده بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On the radio I caught Mr Hague's concluding remarks at the Blackpool conference.
[ترجمه گوگل]در رادیو من سخنان پایانی آقای هیگ را در کنفرانس بلکپول دریافت کردم
[ترجمه ترگمان]من در رادیو اظهارات نهایی آقای هگ را در کنفرانس پول پول دستگیر کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let me make just a few concluding remarks.
[ترجمه گوگل]بگذارید فقط چند نکته پایانی را بیان کنم
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید چند نکته نتیجه گیری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't miss tonight's concluding episode.
[ترجمه گوگل]قسمت پایانی امشب را از دست ندهید
[ترجمه ترگمان]اپیزود امشب رو از دست نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The General Commissioners had erred in law in concluding that the ancillary lighting was plant.
[ترجمه گوگل]کمیساریای عمومی در نتیجه گیری اینکه روشنایی جانبی گیاهی است در قانون اشتباه کرده بودند
[ترجمه ترگمان]کمیسیون عمومی، در خاتمه یافتن اینکه نورپردازی جانبی نیروگاه است، در قانون اشتباه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Joint concluding press conference At their joint concluding press conference on June 3 the two leaders pronounced their summit a success.
[ترجمه گوگل]کنفرانس مطبوعاتی پایانی مشترک در کنفرانس مطبوعاتی پایانی مشترک خود در 3 ژوئن، دو رهبر اجلاس خود را موفقیت آمیز اعلام کردند
[ترجمه ترگمان]دو رهبر در کنفرانس مطبوعاتی مشترک خود در ۳ ژوئن در کنفرانس مطبوعاتی مشترک خود در ۳ ژوئن گفتند که این دو رهبر موفقیت خود را موفقیت آمیز اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By the late seventies many observers were concluding that something had gone badly wrong with initially well-motivated regulation.
[ترجمه گوگل]در اواخر دهه هفتاد، بسیاری از ناظران به این نتیجه رسیدند که در مقررات اولیه با انگیزه اولیه، مشکلی بد پیش رفته است
[ترجمه ترگمان]در اواخر دهه هفتاد، بسیاری از ناظران نتیجه گیری کردند که چیزی در ابتدا با مقررات با انگیزه خوب اشتباه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We will return to these points in the concluding chapter.
[ترجمه گوگل]در فصل پایانی به این نکات باز خواهیم گشت
[ترجمه ترگمان]ما در فصل پایانی به این نکات بر می گردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the concluding chapter, Jonnes takes issue with those who favor decriminalization or legalization of recreational drugs.
[ترجمه گوگل]در فصل پایانی، جونز با کسانی که طرفدار جرم زدایی یا قانونی کردن مواد مخدر تفریحی هستند، بحث می کند
[ترجمه ترگمان]در فصل پایانی، Jonnes با کسانی که طرفدار decriminalization یا قانونی کردن داروهای سرگرمی هستند مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Indeed, as we shall see in our concluding chapter.
[ترجمه گوگل]در واقع، همانطور که در فصل پایانی خود خواهیم دید
[ترجمه ترگمان]در واقع، همانطور که در بخش پایانی بحث خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Before concluding the development of this framework, we should investigate the relationship between the constraints.
[ترجمه گوگل]قبل از نتیجه گیری توسعه این چارچوب، باید رابطه بین محدودیت ها را بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]قبل از نتیجه گیری از توسعه این چارچوب، باید رابطه بین این محدودیت ها را بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We had a few concluding words about the literary scene in London, which he thought to have reached a pretty low ebb.
[ترجمه گوگل]ما چند کلمه پایانی در مورد صحنه ادبی در لندن داشتیم، که او فکر می‌کرد به حدی پایین رسیده است
[ترجمه ترگمان]چند کلمه ای راجع به صحنه ادبی لندن داشتیم که به نظر او مد روز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The disconnected personal opinion Concluding with your own words, however, requires caution, particularly in the handling of personal response.
[ترجمه گوگل]عقیده شخصی منفصل پایان دادن به سخنان شما، به ویژه در رسیدگی به پاسخ شخصی، نیازمند احتیاط است
[ترجمه ترگمان]با این حال، نظر شخصی قطع شده با کلمات خودتان، به ویژه در برخورد با واکنش شخصی، نیازمند احتیاط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In concluding he promised to go to prison rather than pay his fine.
[ترجمه گوگل]او در پایان قول داد به جای پرداخت جریمه خود به زندان برود
[ترجمه ترگمان]در خاتمه قول داد که بجای پرداخت جریمه به زندان برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عقد (اسم)
knot, agreement, contract, treaty, concluding, wedding, necklace, string

انگلیسی به انگلیسی

• summarizing, summing up, finishing, closing

پیشنهاد کاربران

نتیچه گیر، ختم مبحث
البته توی مقاله ها بند پایان هست. اما نه همیشه، چون گاهی 'نتیجه'، 'پایان last' نیست ، ممکنه ماقبل آخر باشه. مثلا توی بحث دولت فصل ۸ از کتاب انسانی بسیار انسانی نیچه ، گزین گویه ۴۸۱ بحث دولت رو خاتمه میده اما از نظر موقعیت ماقبل آخر است، پس فرق پایانی last رو با نتیجه گیر یا ختم مبجث دقت بفرمایید. اولی از نظر موقعیت ممکانی است دومی از نظر عملکرد ( عمل ختم بحث ) :
...
[مشاهده متن کامل]

"Last" refers to the final item or time in a sequence or series, while "concluding" specifically refers to the act or part that summarizes and brings something to an end, such as a concluding paragraph or concluding sentence in a piece of writing. "Last" can be about position or time, while "concluding" has a specific function of summarizing and bringing closure to a topic or thought.

تصویب کردن
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم clud/clus/claud/claus/clos
📌 این ریشه، معادل "shut" و "close" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "shut" یا "close" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 include: to ‘shut’ or ‘close’ something in
🔘 exclude: to ‘shut’ or ‘close’ something out
🔘 conclude: to ‘shut’ or bring something to an end
🔘 seclude: to ‘shut’ away from others
🔘 preclude: to ‘shut’ out beforehand, prevent
🔘 occlude: to ‘shut’ or block passage
🔘 recluse: one who ‘shuts’ themselves away from society
🔘 exclusive: ‘shutting’ out all but a select few
🔘 inclusion: the act of ‘shutting’ something in or making part of a whole
🔘 exclusion: the act of ‘shutting’ something out
🔘 clause: a grammatical unit ‘shut’ within a sentence
🔘 closure: the act of ‘shutting’ or closing something
🔘 claustrophobia: fear of ‘shut’ or enclosed spaces
🔘 enclose: to ‘shut’ something in on all sides
🔘 disclose: to ‘shut’ away secrecy and reveal information
🔘 foreclose: to ‘shut’ out the right to recover property due to debt

پایانی. آخری
مثال:
the concluding paragraph
پاراگرف آخری و پایانی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : conclude
اسم ( noun ) : conclusion
صفت ( adjective ) : conclusive / concluding
قید ( adverb ) : conclusively
فرجامین
نتیجه گیری
پایانی . نهایی
در انشا نویسی ( concluding paragraph ) به معنای بند نتیجه گیری .
1 انعقاد، بستن ( قرارداد )
2 جمع بندی
نتیجه گیری، استدلال
منعقد کردن ( پیمان )
نتیجه
پایانی، نهایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)