concise

/kənˈsaɪs//kənˈsaɪs/

معنی: مختصر، کوتاه، موجز، لب گو، فشرده ومختصر
معانی دیگر: (در مورد سخن یا نوشته ای که در عین وضوح مختصر هم هست) فشرده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: concisely (adv.), conciseness (n.), concision (n.)
• : تعریف: short and to the point; saying much in a few words.
مترادف: compact, laconic, succinct, terse
متضاد: diffuse, discursive, garrulous, long-winded, rambling, redundant, verbose, wordy
مشابه: brief, brisk, crisp, curt, incisive, pithy, summary, tight, trenchant

جمله های نمونه

1. a concise english-persian dictionary
فرهنگ فشرده ی انگلیسی - فارسی

2. a concise summary
خلاصه ی عاری از حشو و زوائد

3. Burton's text is concise and informative.
[ترجمه گوگل]متن برتون مختصر و آموزنده است
[ترجمه ترگمان]متن برتون مختصر و آموزنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Make your answers clear and concise.
[ترجمه گوگل]پاسخ های خود را واضح و مختصر بیان کنید
[ترجمه ترگمان]پاسخ های خود را واضح و مختصر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I gave a concise answer about this.
[ترجمه گوگل]من در این مورد پاسخ اجمالی دادم
[ترجمه ترگمان]من یه جواب مختصر در این مورد دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your summary should be as clear and concise as possible.
[ترجمه گوگل]خلاصه شما باید تا حد امکان واضح و مختصر باشد
[ترجمه ترگمان]خلاصه شما باید تا جایی که ممکن است واضح و مختصر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A definitive and concise statement on democratic transition and consolidation with contemporary relevance and applicability.
[ترجمه گوگل]بیانیه ای قطعی و مختصر در مورد انتقال و تحکیم دموکراتیک با ارتباط و کاربرد معاصر
[ترجمه ترگمان]یک بیانیه قطعی و مختصر در مورد گذار دموکراتیک و تحکیم با ارتباط و کاربرد معاصر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A concise way of illustrating it is to consider two questions.
[ترجمه گوگل]یک راه مختصر برای نشان دادن آن، در نظر گرفتن دو سؤال است
[ترجمه ترگمان]یک روش مختصر برای نشان دادن آن، این است که دو پرسش را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sergeant Hanks gave us concise, sensible instructions.
[ترجمه گوگل]گروهبان هنکس دستورات مختصر و معقولی به ما داد
[ترجمه ترگمان]گروهبان برودی به ما یه دستورالعمل دقیق و معقول داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The instruction manual is written in clear, concise English.
[ترجمه گوگل]راهنمای دستورالعمل به زبان انگلیسی واضح و مختصر نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]دفترچه راهنما با زبان انگلیسی و روشن نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Show them how to be concise when they may have only minutes or even seconds to put over their viewpoint.
[ترجمه گوگل]به آنها نشان دهید که چگونه مختصر باشند، در صورتی که ممکن است فقط چند دقیقه یا حتی چند ثانیه فرصت داشته باشند که به دیدگاه خود بپردازند
[ترجمه ترگمان]به آن ها نشان دهید که زمانی که ممکن است تنها چند دقیقه یا حتی چند ثانیه وقت داشته باشند تا دیدگاه خود را بیان کنند، کوتاه باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The text is clear and concise, although the need for extended detail on the pathogenesis of myocardial infarction is debatable.
[ترجمه گوگل]متن واضح و مختصر است، اگرچه نیاز به جزئیات بیشتر در مورد پاتوژنز انفارکتوس میوکارد قابل بحث است
[ترجمه ترگمان]متن واضح و مختصر است، اگرچه نیاز به جزییات گسترده در بیماری زایی of myocardial debatable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Naturally such a diary needs to be concise, yet it should contain concrete details about exactly what you have done.
[ترجمه گوگل]طبیعتاً چنین دفتر خاطراتی باید مختصر باشد، اما باید حاوی جزئیات دقیق در مورد آنچه شما انجام داده اید باشد
[ترجمه ترگمان]طبیعتا این دفتر باید مختصر باشد، با این حال باید شامل جزییات بتونی در مورد آنچه انجام داده اید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Foster's set of negatives is a concise deconstruction of areas once considered inviolable.
[ترجمه گوگل]مجموعه نگاتیو فاستر، ساختارشکنی مختصری از مناطقی است که زمانی غیرقابل تعرض تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]مجموعه نکات منفی فاستر یک واسازی مختصر از حوزه هایی است که زمانی مورد تجاوز قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مختصر (صفت)
brief, abridged, concise, summary, short, little, terse, succinct, compendious, laconic, curt, synoptic, synoptical, telegraphic

کوتاه (صفت)
concise, short, little, miniature, succinct, dumpy, stocky, transient, laconic, stunted, pygmy, synoptic, synoptical

موجز (صفت)
concise, summary, short, terse, succinct, compendious, laconic, telegraphic

لب گو (صفت)
concise

فشرده ومختصر (صفت)
concise

تخصصی

[برق و الکترونیک] فشرده، مختصر و موجز

انگلیسی به انگلیسی

• succinct, short and to the point, brief yet comprehensive
something that is concise gives all the necessary information in a very brief form.

پیشنهاد کاربران

1. موجز 2. مختصر. فشرده
مثال:
his observations were concise and to the point
اظهار نظرهای او موجز ، مختصر و بجا بود.
A concise history of France : دیرینه شناسی گزیده و فشردۀ فرانسه
Concise همان Summarised است. = گزیده، فشرده، خلاصه و مختصر
در فارسی معمولاً به آن "موجز" می گوییم. یعنی گفتن یا نوشتن کلمات بسیار زیاد در حجم و میزان بسیار کم.
البته باقی برابرهایی که دوستان ارائه کردند، از قبیل "مختصر و مفید" نیز کاملاً درست و صحیح هستند.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
همون کوتاه، مختصر و مفید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : concision / conciseness
صفت ( adjective ) : concise
قید ( adverb ) : concisely
مختصر و مفید
Do you sometimes prefer to send a text message "instead of" telephoning? Why? Why not?
Definitely, there are times when text messages offer a better way of communication than telephone calls. For instance, if I think that someone might be in his office or in an important meeting, I would send him a text message instead of "calling on his cell phone". To congratulate someone or to wish him a birthday, I would prefer text messages than phone calls. Finally, when I need to reach a friend or a relative at night, I send them a text message instead of taking the risk to call them and wake them up
...
[مشاهده متن کامل]

Text messages are 🔶concise🔶 and convey the exact information. They could be read over and over again and hence addresses and contact information are more secure to be sent in text formats. Calling might interrupt someone while SMS gives does not

short and clear, expressing what needs to be said without unnecessary words
مختصر و موجَز
Make your answers clear and concise
این واژه یک صفت هست، قیدش Concisely و اسمش Conciseness میباشد
[more concise; most concise] :
🔴 using few words : not including extra or unnecessary information
◀️a clear and concise account of the accident
...
[مشاهده متن کامل]

◀️a concise summary
◀️a concise definition
◀️ This is the type of scholar we need teaching the younger generations. Someone who is funny, concise and friendly overall
بررسی مترادف های این واژه همراه مثال و تعریف :
Synonyms: concise, terse, succinct, laconic, and pithy mean expressing or stating an idea by using only a few words. concise is the most general of these words and suggests a lack of extra or unnecessary information
◀️She provided a concise description of the problem
TERSE/ suggests that you are using very few words in a way that may seem rude
◀️“I'm not interested” was his terse reply
SUCCINCT/ suggests that the words you use are clear and helpful in explaining something
◀️ The article provides a succinct overview of the region's history
LACONIC/ suggests the use of words that may seem rude, indifferent, or mysterious
◀️an aloof and laconic stranger
◀️She is known for her laconic style of writing
PITHY/ suggests the skillful or meaningful use of a small number of words
◀️a comedy sharpened by pithy one - liners
◀️pithy prose

short, whit no unnecessary words
brief but comprehensive
یجورایی میشه "مختصر و مفید"
Short and concise
مختصر و مفید
مختصر، موجز و فشرده،
چون پسوند cise به معنای بریدن ، cut down است در اینجا
در معنای چکیده به معنای 👈👈 اضافی هایش پاک شده ، بریده شده
است .
gist
مختصرمفید
دقیق ( مختصر اما مشخص )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس