concinnity


معنی: ظرافت، تناسب، زیبایی
معانی دیگر: (به ویژه در مورد سبک ادبی) ظرافت و زیبایی، موزون بودن، حسن ترکیب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: concinnities
• : تعریف: a harmonious or skillful arrangement of parts, as in writing or rhetoric.

جمله های نمونه

1. The concinnity of the song made me feel relaxed.
[ترجمه گوگل]نزدیک بودن آهنگ به من احساس آرامش می کرد
[ترجمه ترگمان]زمزمه این آهنگ باعث شد احساس راحتی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tied arch bridge, not only has a concinnity outline, but also is fit for buildings in the watery region and cities on the soft clay ground.
[ترجمه گوگل]پل قوسی گره خورده، نه تنها دارای طرح کلی مجاورت است، بلکه برای ساختمان‌های منطقه پرآب و شهرهای روی زمین سفالی نرم نیز مناسب است
[ترجمه ترگمان]پل arch (Tied)نه تنها طرح کلی تری دارد، بلکه متناسب با ساختمان ها در منطقه پر آب و شهرهای روی خاک رس نرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is really not only beauty, loveliness, and winningness, to my thinking, but also cleanness, concinnity, and holiness just as I shown the flowers are.
[ترجمه گوگل]او واقعاً نه تنها از نظر فکر من زیبایی، دوست داشتنی و برنده بودن است، بلکه همان طور که گل ها را نشان دادم، پاکی، صمیمیت و قداست است
[ترجمه ترگمان]او نه تنها زیبایی، زیبایی و winningness را به تفکر من، بلکه از پاکیزگی، concinnity و تقدس را درست همان طور که نشان دادم گل ها هستند، نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Schopenhauer has come up with the aesthetics category of "obsequious beauty" between concinnity and magnificence, which is a great contribution to the classification of the pattern of beauty he does.
[ترجمه گوگل]شوپنهاور مقوله زیبایی شناسی «زیبایی مبتذل» بین همبستگی و شکوه را ارائه کرده است که کمک بزرگی به طبقه بندی الگوی زیبایی است که او انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]شوپنهاور برگرفته از \"زیبایی obsequious\" بین concinnity و magnificence است که سهم بزرگی در طبقه بندی الگوی زیبایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Uge —One of the famous fashionable brand name in France, is holding the great reputation with concinnity and elegance design over the world since 1920's.
[ترجمه گوگل]Uge - یکی از برندهای معروف مد روز در فرانسه، که از دهه 1920 با طراحی زیبا و جذاب در سراسر جهان شهرت زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]Uge - یکی از مشهورترین نام تجاری معروف در فرانسه، شهرت بزرگ خود را با طراحی concinnity و ظرافت در سراسر جهان از دهه ۱۹۲۰ در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Purple-grey silver-flash painting doors look so classical and charming as if a concinnity waltz.
[ترجمه گوگل]درب‌های رنگ‌آمیزی نقره‌ای خاکستری بنفش آنقدر کلاسیک و جذاب به نظر می‌رسند که انگار یک والس همبستگی هستند
[ترجمه ترگمان]در رنگ نقره ای - نقره ای رنگ نقره ای - نقره ای چنان کلاسیک و جذاب به نظر می رسد که گویی یک آهنگ والس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are really not only beauty, loveliness, and winningness, in my opinions, but also cleanness, concinnity, and holiness just as I show the candock is.
[ترجمه گوگل]آنها واقعاً نه تنها زیبایی، دوست داشتنی، و برنده بودن، به نظر من، بلکه پاکیزگی، نزدیکی، و قداست هستند، همانطور که من نشان می دهم candock است
[ترجمه ترگمان]آن ها نه تنها زیبایی، زیبایی و winningness را در نظر من، بلکه منزه بودن، تقدس و تقدس را، همان طور که نشان می دهم، پاک و منزه می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cable-stayed bridge is a new type of bridge structure which has been developed in recent decades and enjoys the characteristics of concinnity, slenderness and strong span ability.
[ترجمه گوگل]پل کابلی نوع جدیدی از سازه پل است که در دهه های اخیر توسعه یافته است و از ویژگی های همسایگی، باریکی و قابلیت دهانه قوی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]پل stayed یک نوع جدیدی از ساختار پل است که در دهه های اخیر توسعه یافته است و از ویژگی های of، لاغری و توانایی محدوده قوی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sometime they are also missish, rejects man's appointment with the lazy expression, like missish belongs concinnity forever. But they don't have the sense of belongingness.
[ترجمه گوگل]گاه دلتنگ هم می شوند، قرار انسان را با بیان تنبل رد می کنند، مثل دلتنگی تا ابد قرابت است اما آنها احساس تعلق ندارند
[ترجمه ترگمان]زمانی که آن ها نیز missish هستند، انتصاب مرد با عبارت تنبل را رد می کند، مثل missish که برای همیشه متعلق به concinnity است اما آن ها حس belongingness را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nanfang hospital has in mind on creating first rate and concinnity job and habitation.
[ترجمه گوگل]بیمارستان نانفنگ ایجاد شغل و سکونت درجه یک و همجوار را در نظر دارد
[ترجمه ترگمان]بیمارستان Nanfang در زمینه ایجاد نرخ اولیه و ایجاد شغل و مسکن در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظرافت (اسم)
agility, adroitness, delicacy, elegance, grace, airiness, daintiness, concinnity, jocularity, gumption, jocosity, quick-wittedness, wittiness

تناسب (اسم)
analogy, symmetry, coordination, scale, proportion, appropriateness, proportionality, congruence, concinnity, propriety, commensurability, congruency

زیبایی (اسم)
elegance, grace, beauty, seeming, glee, pulchritude, sheen, concinnity

پیشنهاد کاربران

بپرس