conciliatory

/kənˈsɪˌliəˌtɔːri//kənˈsɪlɪətəri/

آشتی آمیز، آشتی جویانه، مسالمت آمیز، دلجویانه، استمالت آمیز (conciliative هم می گویند)، استمالت میز,صلح میز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: conciliatorily (adv.), conciliatoriness (n.)
• : تعریف: tending to placate or reconcile.
متضاد: combative
مشابه: complaisant, pacific

- The old enemies now approached each other in a conciliatory manner, hoping to end their long feud.
[ترجمه گوگل] دشمنان قدیمی اکنون به شیوه ای آشتی جویانه به یکدیگر نزدیک شدند، به این امید که به دشمنی طولانی خود پایان دهند
[ترجمه ترگمان] اکنون دشمنان قدیمی با رفتار conciliatory به یکدیگر نزدیک می شدند و امیدوار بودند که تا آخر عمر خود را به پایان برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. conciliatory attitued
روش مسالمت آمیز

2. a conciliatory tone
لحن آشتی آمیز

3. he had a conciliatory meeting with his opponents
با مخالفان خود ملاقات آشتی جویانه ای کرد.

4. Everyone was in a conciliatory mood at the start of the meeting.
[ترجمه گوگل]در شروع جلسه همه در حالت آشتی بودند
[ترجمه ترگمان]همه در آغاز جلسه حالت conciliatory داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps you should adopt a more conciliatory approach.
[ترجمه گوگل]شاید شما باید رویکرد آشتی جویانه تری اتخاذ کنید
[ترجمه ترگمان]شاید شما باید یک رویکرد آشتی جویانه تر را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His comments to reporters were conciliatory in tone.
[ترجمه گوگل]اظهارات او به خبرنگاران لحنی آشتی جویانه بود
[ترجمه ترگمان]اظهارات وی نسبت به خبرنگاران در لحن مسالمت آمیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Brooks felt in no mood to be conciliatory.
[ترجمه گوگل]بروکس احساس نمی کرد که هیچ تمایلی به مصالحه نداشت
[ترجمه ترگمان]بروکس احساس آرامش نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The article struck a conciliatory note.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک یادداشت آشتی جویانه داشت
[ترجمه ترگمان]مقاله یک یادداشت صلح را نواخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His letter was couched in conciliatory terms.
[ترجمه گوگل]نامه او با عبارات مصالحه آمیز نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]نامه او عبارت بود از عبارات آشتی جویانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The extension of the informal conciliatory system will not satisfy the demand for an investigative system.
[ترجمه گوگل]گسترش سیستم آشتی غیررسمی تقاضا برای یک سیستم تحقیقاتی را برآورده نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]تمدید سیستم مصالحه غیر رسمی تقاضا برای یک سیستم تحقیقی را برآورده نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And if a conciliatory approach fails to work,[sentence dictionary] the job must still be done.
[ترجمه گوگل]و اگر رویکرد آشتی‌جویانه کارساز نشد، [فرهنگ جملات] کار همچنان باید انجام شود
[ترجمه ترگمان]و اگر یک رویکرد آشتی جویانه در کار نباشد، [ فرهنگ لغت جمله ] باید این کار هنوز انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It could not otherwise have achieved its conciliatory aim.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت نمی توانست به هدف آشتی جویانه خود دست یابد
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت به هدف آشتی جویانه خود دست نیافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But even that conciliatory gesture never really convinced me that Don Bradman's signature could make up for that of Jack Hobbs.
[ترجمه گوگل]اما حتی آن ژست آشتی جویانه هرگز واقعاً مرا متقاعد نکرد که امضای دون بردمن می تواند امضای جک هابز را جبران کند
[ترجمه ترگمان]اما حتی این ژست آشتی جویانه هرگز من را متقاعد نکرد که امضای Don Bradman می تواند برای آن دست جک هابز درست شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A conciliatory tone should he adopted for a letter of adjustment.
[ترجمه گوگل]باید لحنی آشتی جویانه برای نامه تنظیمی اتخاذ کند
[ترجمه ترگمان]یک لحن آشتی جویانه باید برای یک نامه تعدیل انتخاب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. As a conciliatory gesture, the restaurant was built like a large shack, so as not to be too obtrusive.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک حرکت آشتی جویانه، رستوران مانند یک کلبه بزرگ ساخته شد تا بیش از حد مزاحم نباشد
[ترجمه ترگمان]رستوران مانند یک کلبه بزرگ ساخته شده بود تا مزاحم کسی نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. But the conciliatory gesture itself was significant after the partisan exchanges this summer over policy on asylum and crime.
[ترجمه گوگل]اما خود این ژست آشتی پس از تبادلات حزبی در تابستان امسال بر سر سیاست پناهندگی و جنایت قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]اما این ژست مسالمت آمیز بعد از تبادل حزبی در تابستان امسال نسبت به سیاست پناهندگی و جنایت مهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• appeasing, disarming, pacifying
when you are conciliatory, you are willing to end a disagreement with someone.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conciliate
✅️ اسم ( noun ) : conciliation / conciliator
✅️ صفت ( adjective ) : conciliatory
✅️ قید ( adverb ) : _
مصالحه
صلح جویی
صلح جو

بپرس