conciliator

/kənˈsiːliˌetər//kənˈsɪlieɪtə/

اشتی دهنده، میانجی

جمله های نمونه

1. Her reputation as an effective conciliator and a determined negotiator has gained lustre.
[ترجمه گوگل]شهرت او به عنوان یک مصالحه کننده مؤثر و یک مذاکره کننده مصمم، درخشش بیشتری پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]شهرت وی به عنوان یک conciliator موثر و یک مذاکره کننده مصمم، درخشش را به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He sent Fawzi, known as a conciliator, to Washington.
[ترجمه گوگل]فوزی را که به مصالحه معروف بود به واشنگتن فرستاد
[ترجمه ترگمان]او فوزی، معروف به a را به واشنگتن فرستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The warrior and the conciliator form two sides of the same soul, seeking one result.
[ترجمه گوگل]جنگجو و آشتی دهنده دو طرف یک روح را تشکیل می دهند و به دنبال یک نتیجه هستند
[ترجمه ترگمان]جنگجو و the دو طرف یک روح را تشکیل می دهند و به دنبال یک نتیجه می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Douglas Hurd was widely seen as a conciliator, occupying the central ground of Conservative politics.
[ترجمه گوگل]داگلاس هرد به طور گسترده ای به عنوان یک مصالحه کننده در نظر گرفته می شد که زمینه اصلی سیاست محافظه کار را اشغال می کرد
[ترجمه ترگمان]داگلاس هرد به طور گسترده به عنوان a شناخته می شد، که زمینه مرکزی سیاست محافظه کارانه را اشغال کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Clinton rarely offers direct challenges to the people; he prefers to play the preacher and the conciliator.
[ترجمه گوگل]کلینتون به ندرت به مردم چالش های مستقیم ارائه می کند او ترجیح می دهد نقش واعظ و آشتی دهنده را بازی کند
[ترجمه ترگمان]کلینتون به ندرت چالش های مستقیمی را برای مردم مطرح می کند؛ او ترجیح می دهد تا واعظ و the را بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To deal with disputes over such matters, regional health authorities will act as conciliators.
[ترجمه گوگل]برای رسیدگی به اختلافات بر سر چنین موضوعاتی، مقامات بهداشت منطقه ای به عنوان مصالحه کننده عمل خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]مسئولان بهداشت منطقه ای برای پرداختن به مناقشات بر سر این مسائل، به عنوان conciliators عمل خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But he owes it too to his own promise to be a conciliator, a man who will pull together the diverse threads of American society into a more coherent, united whole.
[ترجمه گوگل]اما او این را مدیون وعده خود است که یک مصالحه کننده باشد، مردی که رشته های مختلف جامعه آمریکا را در یک کل منسجم تر و متحدتر جمع خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]اما او آن را به قول خودش بدهکار است، مردی که رشته های گوناگون جامعه آمریکایی را به سوی هم جمع می کند و متحد و متحد می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He came into office in September casting himself as a conciliator of Japan’s warring political factions.
[ترجمه گوگل]او در سپتامبر به قدرت رسید و خود را به عنوان مصالحه کننده جناح های سیاسی متخاصم ژاپن معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]او در ماه سپتامبر وارد دفترش شد و خود را به عنوان عضوی از جناح های سیاسی در حال جنگ ژاپن معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Barth had been a blacksmith's son who rose to be King's Hand during the reign of Jaehaerys the Conciliator.
[ترجمه گوگل]بارت پسر آهنگر بود که در زمان سلطنت جیهاریس آشتی دهنده به دست پادشاه تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]بارت پسر یک آهنگر بود که در دوران حکومت Jaehaerys به دست شاه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] مصلح، سازش دهنده

انگلیسی به انگلیسی

• arbiter, arbitrator

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conciliate
✅️ اسم ( noun ) : conciliation / conciliator
✅️ صفت ( adjective ) : conciliatory
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس