conciliate

/kənˈsɪlɪeɪt//kənˈsɪlɪeɪt/

معنی: اشتی دادن، ارام کردن، ساکت کردن
معانی دیگر: دل (کسی را) به دست آوردن، (خشم کسی را) فرو نشاندن، سرلطف آوردن، استمالت کردن، دلجویی کردن، (قدیمی) آشتی دادن، (دو متن را با هم) مقایسه و تلفیق کردن، (با خوشرفتاری و غیره) جلب محبت کردن، تحبیب کردن، محبوب القلوب کردن، مطالعه کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: conciliates, conciliating, conciliated
(1) تعریف: to overcome the anger, distrust, or animosity of; appease; placate.
متضاد: antagonize, provoke
مشابه: disarm, placate, propitiate

- A diplomatic mission was sent to conciliate the menacing nation in an effort to avoid war.
[ترجمه گوگل] یک هیأت دیپلماتیک برای آشتی دادن ملت تهدید کننده در تلاش برای جلوگیری از جنگ فرستاده شد
[ترجمه ترگمان] یک ماموریت دیپلماتیک برای آشتی دادن ملت تهدید کننده در تلاش برای جلوگیری از جنگ فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: through friendly or pleasant behavior, to gain or regain (friendship or good will).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: conciliation (n.)
• : تعریف: to gain or regain friendship or good will through friendly or pleasant behavior.

- As he had not apologized, she resisted his efforts to conciliate.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که او عذرخواهی نکرده بود، او در برابر تلاش های او برای آشتی مقاومت کرد
[ترجمه ترگمان] و چون او عذرخواهی نکرده بود کوشش خود را به کار برد تا آشتی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to conciliate (between) the parties in a dispute
طرفین مشاجره را با هم آشتی دادن

2. to conciliate angry customers
از مشتریان خشمگین دلجویی کردن

3. after winning the elections, he tried to conciliate his rivals
پس از بردن انتخابات کوشید که دل رقبای خود را به دست آورد.

4. His duty was to conciliate the people, not to provoke them.
[ترجمه گوگل]وظیفه او آشتی دادن مردم بود نه تحریک آنها
[ترجمه ترگمان]وظیفه او این بود که با مردم آشتی کند، نه اینکه آن ها را تحریک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An independent adviser has been brought in to conciliate between the two sides involved in the conflict.
[ترجمه گوگل]یک مشاور مستقل برای مصالحه بین دو طرف درگیر در مناقشه وارد شده است
[ترجمه ترگمان]یک مشاور مستقل برای آشتی بین دو طرف درگیر در این مناقشه آورده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They tried to conciliate the natives with presents.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند بومیان را با هدایایی آشتی دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند با هدیه ها از بومیان آشتی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is nearly impossible to conciliate these two disagreeing parties.
[ترجمه گوگل]آشتی دادن این دو طرف مخالف تقریباً غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]آشتی کردن این دو حزب مخالف تقریبا غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Negotiators were called in to conciliate the warring factions.
[ترجمه گوگل]مذاکره کنندگان برای آشتی دادن جناح های متخاصم فراخوانده شدند
[ترجمه ترگمان]از مذاکره کنندگان خواسته شد تا جناح های متخاصم را آشتی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Clinton told Congress the administration's conciliate conciliatory policy toward Iran is not open - ended.
[ترجمه گوگل]کلینتون به کنگره گفت که سیاست آشتی جویانه دولت در قبال ایران بی پایان نیست
[ترجمه ترگمان]کلینتون به کنگره گفت که سیاست آشتی جویانه دولت نسبت به ایران باز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is hard to conciliate their views.
[ترجمه گوگل]تطبیق نظرات آنها دشوار است
[ترجمه ترگمان]مدارا کردن با عقاید آنان دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It can conciliate China and the west, transfix in the ancient and modern, help to enforce and manage state affairs--- The law science blueprint what he describe have democratic, scientific character.
[ترجمه گوگل]می تواند چین و غرب را با هم آشتی دهد، در باستان و مدرن متمایز کند، به اجرا و مدیریت امور دولتی کمک کند --- طرح علم حقوق آنچه او توصیف می کند دارای ویژگی دموکراتیک و علمی است
[ترجمه ترگمان]می تواند چین و غرب را آرام کند، در عهد باستان و مدرن بایستد، به اجرا و مدیریت امور دولتی کمک کند - - علم قانون آنچه را که توصیف می کند دارای شخصیت علمی و علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They tried to conciliate natives with presents.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند بومیان را با هدایا آشتی دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند با هدیه ها از بومیان آشتی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its proposition conciliate Chinese and western cultures with a prudent and mild attitude is somewhat reasonable.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد آن برای آشتی دادن فرهنگ های چینی و غربی با نگرش محتاطانه و ملایم تا حدودی معقول است
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد آن برای فرهنگ های چینی و غربی با نگرش محتاطانه و ملایم تا حدی منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We conciliate a large customs'faith with high quality and service in these years.
[ترجمه گوگل]ما در این سالها ایمان بزرگ گمرکی را با کیفیت و خدمات بالا تطبیق می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما یک ایمان گمرکی بزرگ با کیفیت بالا و خدمات در این سال ها برقرار کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشتی دادن (فعل)
agree, accord, reconcile, conciliate

ارام کردن (فعل)
assuage, acquiesce, conciliate, calm, appease, soothe, quiet, gentle, still, cool, allay, alleviate, solace, silence, pacify, smooth, becalm, lull, mollify, placate, quieten

ساکت کردن (فعل)
conciliate, calm, appease, soothe, quiet, still, silence, pacify, quieten, shush, talk down

انگلیسی به انگلیسی

• appease, placate, pacify, reconcile
if you conciliate, you try to end a disagreement with someone; a formal word.

پیشنهاد کاربران

صلح آمیز کردن
مثال: The mediator tried to conciliate the two parties.
واسطه گر سعی کرد دو طرف را صلح آمیز کند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
۱. آرام کردن. خشم {کسی را} فرو نشاندن ۲. دل {کسی را} بدست اوردن. دلجویی کردن. استمالت کردن ۳. اشتی دادن. سازش دادن. میانجی گری کردن ۴. اشتی کردن. مصالحه کردن. رفع اختلاف کردن ۵. بدست اوردن. جلب کردن
مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

So whoever excuse and conciliates
پس هر کس چشم پوشی و مصالحه کند.
�عَفَا وَأَصْلَحَ�

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conciliate
✅️ اسم ( noun ) : conciliation / conciliator
✅️ صفت ( adjective ) : conciliatory
✅️ قید ( adverb ) : _
صلح کردن با
to make peace with
calm
lull
این فعل میتونه بعنوان "به توافق رسیدن" هم بکار بره.

بپرس