conceptualize


اندیش زایی کردن، مفهوم آفریدن، ذهنی کردن، عقلانی کردن، تعقلی کردن، تصور یا اندیشه چیزی را کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: conceptualizes, conceptualizing, conceptualized
• : تعریف: to form or make (something) into a concept.
مشابه: conceive
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: conceptualization (n.)
• : تعریف: to form a concept or concepts.
مشابه: conceive

جمله های نمونه

1. How we conceptualize things has a lot to do with what we feel.
[ترجمه گوگل]اینکه ما چگونه چیزها را تصور می کنیم، ارتباط زیادی با احساس ما دارد
[ترجمه ترگمان]اینکه ما چگونه تصور می کنیم چیزهای زیادی با آنچه که احساس می کنیم، دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's hard to conceptualize the finished building.
[ترجمه آراد] تصورکردن ساختمان به اتمام رسیده سخت است.
|
[ترجمه گوگل]مفهوم سازی ساختمان تمام شده دشوار است
[ترجمه ترگمان]برای ساختمان مرکزی خیلی سخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These people do not conceptualize hunting as a violent act.
[ترجمه گوگل]این افراد شکار را به عنوان یک عمل خشونت آمیز تصور نمی کنند
[ترجمه ترگمان]این افراد از شکار به عنوان یک عمل خشونت بار تصور نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How do older people conceptualize their health?
[ترجمه گوگل]سالمندان سلامت خود را چگونه تصور می کنند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه افراد مسن سلامتی خود را تصور می کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Increasingly, researchers have attempted to conceptualize speaker variables in such a way as to solve a widening range of substantive problems.
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده ای، محققان تلاش کرده اند تا متغیرهای گوینده را به گونه ای مفهوم سازی کنند که طیف گسترده ای از مسائل اساسی را حل کند
[ترجمه ترگمان]پژوهشگران به طور فزاینده ای تلاش کرده اند تا متغیرهای گوینده را به گونه ای تصور کنند که طیف وسیعی از مشکلات حقیقی را حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If you cant conceptualize a job in less than forty words, you won't be able to conceptualize the job clearly at all.
[ترجمه سالومه محجوب] اگر نتوانید یک شغل را در کمتر از چهل کلمه مفهموم سازی کنید، شما دیگر قادر نخواهید بودشغل را به صراحت تفهیم کنید.
|
[ترجمه گوگل]اگر نتوانید یک شغل را در کمتر از چهل کلمه مفهوم سازی کنید، به هیچ وجه نمی توانید کار را به وضوح مفهوم سازی کنید
[ترجمه ترگمان]اگر در کم تر از چهل کلمه کار به دست بیاوری، دیگر نمی توانی کار را به طور واضح انجام بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These three factors enable one to conceptualize the situation like this.
[ترجمه گوگل]این سه عامل، فرد را قادر می‌سازد تا موقعیت را به این شکل تصور کند
[ترجمه ترگمان]این سه عامل باعث می شوند که فرد چنین وضعیتی را تصور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. While liberal pluralist models best conceptualize the globalization process, no model is adequate.
[ترجمه گوگل]در حالی که مدل‌های تکثرگرای لیبرال به بهترین شکل فرآیند جهانی‌سازی را مفهوم‌سازی می‌کنند، هیچ مدلی مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]درحالیکه مدل های کثرت گرا و لیبرال به بهترین شکل فرآیند جهانی سازی را تصور می کنند، هیچ مدلی مناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of all abilities only the capacity to conceptualize has been found to correlate with the performance of managers.
[ترجمه گوگل]از بین همه توانایی‌ها، تنها ظرفیت مفهوم‌سازی با عملکرد مدیران مرتبط است
[ترجمه ترگمان]از همه توانایی ها، تنها ظرفیتی که تصور می شود با عملکرد مدیران ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How do we as a nation conceptualize racial equality?
[ترجمه گوگل]ما به عنوان یک ملت چگونه برابری نژادی را تصور می کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چگونه به عنوان یک ملت برابری نژادی را تصور کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How, then, are we to conceptualize the three distinct, yet interrelated, processes apparent in contemporary global politics?
[ترجمه گوگل]پس چگونه می‌توانیم سه فرآیند متمایز و در عین حال مرتبط با یکدیگر را که در سیاست جهانی معاصر آشکار می‌شوند، مفهوم‌سازی کنیم؟
[ترجمه ترگمان]پس چگونه ما باید سه مفهوم متمایز و در عین حال مرتبط با هم در سیاست جهانی معاصر را تصور کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How can we conceptualize this process? In essence, it is quite simple.
[ترجمه گوگل]چگونه می توانیم این فرآیند را مفهوم سازی کنیم؟ در اصل، بسیار ساده است
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانیم این فرآیند را تصور کنیم؟ در اصل، کاملا ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This led him to conceptualize intellectual development in much the same way as biological development.
[ترجمه گوگل]این امر باعث شد که او رشد فکری را به همان شکلی که توسعه بیولوژیکی تصور می کند، تصور کند
[ترجمه ترگمان]این امر او را به تصور توسعه فکری به شیوه ای مشابه رشد زیستی سوق داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That is how I conceptualize the process of transmuting internalization now.
[ترجمه گوگل]من اکنون فرآیند تبدیل درونی سازی را اینگونه تصور می کنم
[ترجمه ترگمان]این روشی است که من اکنون فرآیند درونی سازی transmuting را تصور می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• imagine, conceive, envision; ideate; explain observations with a concept (also conceptualise)

پیشنهاد کاربران

۱. تصور کردن. مجسم کردن ۲. متصور شدن
مثال:
It's hard to conceptualize the finished building.
تصور کردن {مجسم کردن} ساختمان به اتمام رسیده سخت است.
to form an idea in your mind
طرح ریختن - تدبیر کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conceptualize
✅️ اسم ( noun ) : concept / conception / conceptualist / conceptualism / conceptualization
✅️ صفت ( adjective ) : conceptual
✅️ قید ( adverb ) : conceptually
در ذهن شکل گرفتن/دادن
عینیت دادن، عینیت بخشیدن
مفهوم سازی، طراحی، خلق، ایجاد، فرموله کردن
به دست دادن مفهوم
/kənˈseptʃuəlaɪz/
( British English also conceptualise )
[transitive, intransitive] ( formal ) Verb Forms
​to form an idea of something in your mind
مجسم کردن
مفهوم پردازی، مفهوم آفرینی
مفهوم سازی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس