concept

/ˈkɑːnsept//ˈkɒnsept/

معنی: مفهوم، تصور کلی، فکر
معانی دیگر: برداشت، فرایافت، معنی کلی، اندیشه کلی، عقیده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a distinct, novel idea that has been arrived at through consideration.
مترادف: idea, theory
مشابه: construct, hypothesis, notion, postulate, premise, proposition, thought

- The company was looking for an exciting concept that would increase sales of its cars.
[ترجمه سارا] شرکت به دنبال مفهومی هیجان انگیز بود که فروش خودروهای خود را افزایش دهد
|
[ترجمه دانیال] شرکت دنبال یک ایده هیجان انگیز بود که با آن بتواند فروش اتومبیل ها را افزایش دهد
|
[ترجمه رضا] شرکت به دنبال ایده ای هیجان انگیز بود، تا فروش ماشینهایش را افزایش دهد.
|
[ترجمه سارا] شرکت به دنیال ایده ای جالب برای افزایش فروش خودروهایش بود.
|
[ترجمه جواد کیهان] شرکت به دنبال ایده ( راه و روش یا شیوه ای جدید ) برای فروش بیشتر بود
|
[ترجمه Alianism] شرکت به دنبال یک طرح هیجان انگیز بود که با آن بتواند فروش خودروهایش را افزایش دهد. ( concept در خودرو به معنای یک نمونه آزمایشی و تولید شده است که هنوز به تولید انبوه نرسیده اما آن را در نمایشگاه به نمایش می گذارند تا واکنش مردم را نسبت به آن از هر لحاظ ( فنی، کیفی، طراحی و . . . ) بررسی کنند در نهایت پس از ثبت بازخورد مردم بررسی میکنند که آیا تولید انبوه از این نمونه اولیه ( Prototype ) صورت بگیرد یا خیر.
|
[ترجمه گوگل] این شرکت به دنبال مفهومی هیجان انگیز بود که فروش خودروهایش را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان] شرکت به دنبال مفهومی هیجان انگیز بود که فروش خودروهای خود را افزایش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The Earth being round was a novel concept to many in the fifteenth century.
[ترجمه میثاق قاسمی] گرد بودن زمین یک مفهوم تازه برای بسیاری در سده ی پانزدهم بود.
|
[ترجمه غلامرضا نیک نام] گرد بودن زمین مفهوم نویی برای خیلی ها در سده ی پانزدهم بود.
|
[ترجمه گوگل] گرد بودن زمین برای بسیاری در قرن پانزدهم مفهوم بدیعی بود
[ترجمه ترگمان] دور بودن زمین یک مفهوم جدید برای بسیاری در قرن پانزدهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a personal or generally-held way of conceiving something; idea; notion.
مترادف: idea, notion
مشابه: fancy, image, impression, inference, supposition, surmise, thought

- Your concept of a good marriage is not the same as mine.
[ترجمه اکبر] عقیده شما در مورد یک ازدواج خوب با [عقیده] من یکی نیست.
|
[ترجمه جوا کیهان] پنداشت شما ( concept درمورد مفاهیم انتزاعی مثل عشق نفرت مرگ و زنگی دلالت دارد ) از یک ازدواج خوب با من متفاوت است
|
[ترجمه گوگل] تصور شما از ازدواج خوب با من یکی نیست
[ترجمه ترگمان] تصور شما از ازدواج خوب مثل مال من نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The child had heard the word "loyalty," but she didn't really understand the concept.
[ترجمه غلامرضا نیک نام] آن کودک واژه ی وفاداری را شنیده بود ، اما واقعا مفهوم آن را درک نکرده بود.
|
[ترجمه جواد کیهان] بچه لغت وفاداری را شنیده بود اما عمیقا معنی آن را درک نکرده بود
|
[ترجمه گوگل] کودک کلمه "وفاداری" را شنیده بود، اما او واقعاً این مفهوم را درک نمی کرد
[ترجمه ترگمان] کودک کلمه وفاداری را شنیده بود، اما او واقعا این مفهوم را درک نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a purely ideal concept of society
تصور صرفا خیال پردازانه ای از جامعه

2. they are unfamiliar with the concept of "freedom"
آنان با مفهوم ((آزادی)) آشنایی ندارند.

3. I have no concept what it is like.
[ترجمه payman] من هیچ درکی از چگونگیش ندارم.
|
[ترجمه میثاق قاسمی] هیچ تصوری از این که چه شکلی است ندارم.
|
[ترجمه Rosifer] من هیچ فکری ندارم که این شبیه چیه
|
[ترجمه گوگل]من هیچ تصوری ندارم که چگونه است
[ترجمه ترگمان]هیچ مفهومی ندارد که آن چه شکلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's not a question of some abstract concept.
[ترجمه گوگل]بحث یک مفهوم انتزاعی نیست
[ترجمه ترگمان]این سوال یک مفهوم انتزاعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She found the whole concept faintly absurd.
[ترجمه آیناز] او مفهوم کلی را ناخوشایند یافت.
|
[ترجمه گوگل]او کل این مفهوم را به شدت پوچ یافت
[ترجمه ترگمان]تمام مفهوم را اندکی بی معنی می یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "Mental handicap" should be replaced with the broader concept of "learning difficulties".
[ترجمه جواد کیهان] عقب ماندگی ذهنی باید با مفهوم جامع تر یادگیری مشکلات جایگزین شود
|
[ترجمه محمد تبريزی] بجای مفهوم وسیعتر "مشکلات فراگیری" باید واژه معلولیت ذهنی را جایگزین کرد.
|
[ترجمه گوگل]"ناتوانی ذهنی" باید با مفهوم گسترده تر "مشکلات یادگیری" جایگزین شود
[ترجمه ترگمان]\"ناراحتی ذهنی\" باید با مفهوم وسیع تر \"مشکلات یادگیری\" جایگزین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The very concept of free speech is unknown to them.
[ترجمه گوگل]مفهوم آزادی بیان برای آنها ناشناخته است
[ترجمه ترگمان]مفهوم آزادی بیان آزاد برای آن ها ناشناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Who originated the concept of stereo sound?
[ترجمه جواد کیهان] چه کسی برای اولین بار ایده صدای استریو را پدید آورد ؟ ( چه کسی صدای استریو را ساخت ؟ )
|
[ترجمه گوگل]چه کسی مفهوم صدای استریو را ایجاد کرد؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی مفهوم صدای استریو را منشا صدا درمی آورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The whole concept of responsibility was alien to him.
[ترجمه محمدحسین] تمام مفاهیم مسیولیت پذیری برای او ناشناخته بود
|
[ترجمه گوگل]کل مفهوم مسئولیت برای او بیگانه بود
[ترجمه ترگمان]تمام مفهوم مسئولیت برایش بیگانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She added that the concept of arranged marriages is misunderstood in the west.
[ترجمه محمدحسین زارع] او اضافه کرد ک مفهوم ازدواج سنتی در غرب به اشتباه برداشت شده است
|
[ترجمه گوگل]او افزود که مفهوم ازدواج های ترتیبی در غرب به اشتباه درک می شود
[ترجمه ترگمان]وی افزود که مفهوم ازدواج های تنظیم شده در غرب مورد سو تعبیر قرار نمی گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is very difficult to define the concept of beauty.
[ترجمه محمدحسین زارع] تعریف کردن مفهوم زیبایی بسیار سخت است
|
[ترجمه گوگل]تعریف مفهوم زیبایی بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]تعریف مفهوم زیبایی بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's a concept that is difficult to render into English.
[ترجمه گوگل]این مفهومی است که ارائه آن به انگلیسی دشوار است
[ترجمه ترگمان]این مفهومی است که به زبان انگلیسی دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kleenbrite is a whole new concept in toothpaste!
[ترجمه گوگل]Kleenbrite یک مفهوم کاملاً جدید در خمیر دندان است!
[ترجمه ترگمان]Kleenbrite یک مفهوم کاملا جدید برای خمیر دندان است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The new concept of form reached its fullest expression in the work of Picasso.
[ترجمه گوگل]مفهوم جدید فرم به کامل ترین شکل خود در آثار پیکاسو رسید
[ترجمه ترگمان]مفهوم جدید شکل به کامل ترین تجلی خود در اثر پیکاسو رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This concept is discussed more fully in Chapter
[ترجمه گوگل]این مفهوم به طور کامل در فصل مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]این مفهوم در فصل به طور کامل مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مفهوم (اسم)
hang, substance, meaning, sense, significance, implication, signification, effect, intention, purport, notion, concept, contents, tenor, raison d'etre

تصور کلی (اسم)
concept

فکر (اسم)
opinion, intent, intention, thought, idea, notion, concept, speculation

تخصصی

[حسابداری] مفهوم
[برق و الکترونیک] مفهوم، معنی
[صنعت] مفهوم، انگاره
[ریاضیات] مفهوم، تدبیر، اصل، خط مشی، خلاصه، تصور، پنداره

انگلیسی به انگلیسی

• idea, thought
a concept is an idea or abstract principle.

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم con
📌 این پیشوند، معادل "thoroughly" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "thoroughly" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 Convalescent: a person who thoroughly rests to regain health after illness or injury
🔘 Conflagration: a fire that thoroughly burns and destroys a large area
🔘 Inconspicuous: something thoroughly unnoticeable due to being small or ordinary
🔘 Consternation: thorough anxiety caused by unexpected events
🔘 Misconstrue: to thoroughly misunderstand something
🔘 Consummate: to possess thoroughly perfect skill
🔘 Connive: to thoroughly plan something secret and often wrong
🔘 Contentious: thoroughly argumentative and likely to fight
🔘 Condign: thoroughly deserved, whether punishment or reward
🔘 Convoluted: thoroughly complex and full of twists
🔘 Condescend: to thoroughly act superior to others
🔘 Conscript: to thoroughly force someone into military service
🔘 Contrite: thoroughly sorry for wrongdoing
🔘 Contagion: a disease that thoroughly spreads from person to person
🔘 Unconscionable: thoroughly shameful and unjust
🔘 Confound: to thoroughly confuse or surprise someone
🔘 Condone: to thoroughly accept or overlook bad behavior
🔘 Concede: to thoroughly admit or give in to something
🔘 Concise: thoroughly brief and to the point
🔘 Condemnation: thorough disapproval, often leading to punishment
🔘 Conducive: thoroughly helps or supports a result
🔘 Confidant: a person you thoroughly trust with your secrets
🔘 Conscientious: works thoroughly and with great care
🔘 Consign: to thoroughly entrust someone to another's care
🔘 Constrain: to thoroughly restrict or force someone’s actions
🔘 Contemplate: to thoroughly think about or observe something
🔘 Contemptible: thoroughly shameful and deserving of scorn
🔘 Contrived: thoroughly planned and unnatural
🔘 Disconsolate: thoroughly sad and unable to be comforted
🔘 Inconceivable: thoroughly unbelievable or unimaginable
🔘 Inconclusive: thoroughly uncertain or incomplete
🔘 Inconsequential: thoroughly unimportant
🔘 Inconsolable: thoroughly devastated and beyond comfort
🔘 Preconception: a thoroughly formed bias or assumption
🔘 Conversion: the act of thoroughly changing something
🔘 Concept: a thoroughly formed idea or thought
🔘 Conceit: thoroughly excessive self - pride
🔘 Conceal: to thoroughly hide something
🔘 Consolidate: to thoroughly combine and strengthen
🔘 Constant: thoroughly ongoing without stopping
🔘 Consider: to thoroughly think about something
🔘 Concern: thorough care or worry about someone or something
🔘 Confuse: to thoroughly make something unclear or hard to understand
🔘 Conceive: to thoroughly form or imagine an idea
🔘 Conclusion: the thorough end or final part of something
🔘 Convince: to thoroughly persuade someone to believe something
🔘 Confident: thoroughly sure of one’s ability or success
🔘 Conclude: to thoroughly decide by reasoning

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم cept
📌 این ریشه، معادل "taken" و "seized" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "taken" یا "seized" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 accept: ‘taken’ towards
🔘 except: ‘taken’ from
🔘 exceptional: ‘taken’ from the normal
🔘 deception: ‘taken’ from the truth
🔘 perceptive: having thoroughly ‘taken’ in one’s surroundings
🔘 intercept: ‘taken’ between origin and target
🔘 concept: thoroughly ‘taken’ or seized in one’s brain
🔘 inception: ‘taken’ in at the beginning
🔘 receptive: ‘taken’ back to oneself
🔘 susceptible: able to be ‘taken’ under
🔘 receptacle: container which “takes” something back into it for safekeeping

دریافته= مفهوم، concept
فرایافت= مفهوم ژرف، دریافته ای فراتر از یک فهم و درک ساده، فراتر از concept
با توجه به وجود یک زبان کهن و یک زبان مشترک در تمدن و جوامع بشری، درک بهتر این کلمه مرتبط با مفهوم کلمات زیر می باشد؛
کلمه concept یک کلمه ترکیبی، متشکل از دو کلمه con و cept می باشد. که خود این کلمه هم به تنهایی یک کانسپت کلامی می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

حالا اینکه فلسفه پیدایش این کلمه چیست و چه مفهومی در دل خودش پنهان دارد نیاز به واکاوی و کمک گرفتن از دیگر کلمات هم خانواده خودش می باشد تا بتوانیم جریان مفاهیم را در زنجیره این کلمات با چشم صیرت و قدرت تفکر ببینیم. برای درک بهتر قبل از بررسی مفهوم کلمه concept یک توضیحی در مورد دو کلمه ی کنگره و زیپ لاین داشته باشیم. تا بتوانیم بهتر پی به مفهوم این کلمه ببریم.
کُنگِره؛ کنگره یک کلمه ترکیبی متشکل از دو کلمه . کُن که برگرفته از کلمه کُوْن و مکان می باشد و گِره نیز یعنی به هم رسیدن و به هم آمیختن و Connect شدن. در تعریف ساده یعنی در یک مکان به هم رسیدن یا مکانی برای به هم گره خوردن ، مثل دندانه های یک چرخدنده که به هم چسبیده باشند برای انجام یک کار گروهی. یا روی دیوار برج ها و قلعه های قدیمی و تاج های سلطنتی که حالت کنگره کنگره به عنوان علامت و نمادی از یک گروه متفکر و دانا و متحد و مشاور جهت بودن پشتوانه ای محکم و علمی برای حاکم و حکومت برای زیبایی کار در فرهنگ کهن ما ایرانی ها وجود داشت. در تعریف کلی کنگره یعنی؛ گردهمایی همایش اجماع connect شدن.
زیپ لاین کلمه ای که در زبان فارسی قدیم و زبان لاتین امروزی در حال استفاده می باشد. مثل دو چیز به هم زیب شدن و زیبندگی ایجاد کردن مثل کلمه زینب که از زیبندگی و زیبایی ایجاد شده. اصطلاح زیپ لباس و شلوار امروزی هم مُؤَید این مفهوم می باشد. یک اصطلاحی هم گویش های محلی وجود دارد که وقتی دو چیز به هم جور در نیاید در این حالت گفته می شود این دو چیز به هم نمی زیپه. یعنی ادغام و زیپ شدن این دو چیز به هم زیبندگی و زیبایی ایجاد نمی کند. اگر همین مقوله رو در فیزیک وجود خودمان که خداوند متعال طراحی نموده نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که تمام اعضای وجود ما چطور بر مبنای یک تناسب دقیق طراحی گردیده و باعث زیبایی در وجود ما و همه موجودات عالم گردیده است. و این مطلب که گفته شده خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد متوجه خواهیم شد. البته از اصطلاح زیپ لاین، عشایر ما در خطه لرستان تحت عنوان جَرّه استفاده می کنند که با این جَرّه و زیپ لاین و قرقره نصب شده روی آن خودشان و امکاناتشان را از یک طرف دره به طرف دیگر به گرایش و جریان می انداختند.
کلمه کانسپت که با ترجمه مفهوم یا درک کردن یا یک طرح مفهومی این روزها در حال استفاده می باشد تغییر شکل یافته ی کانزیپ یا کِنزیپ می باشد. یعنی زیپ شدن دو مفهوم در یک مکان
یا دریافت و ترکیب و مونتاژ دو طرح یا دو مفهوم در یک مکان جهت ایجاد یک مفهوم جدید یا ایده یا خلق محصولی زیباتر
یا به هم رسیدن مفاهیم در ذهن و ایجاد یک مفهوم جدید
یا به فکر خطور کردن مفاهیم و مرتبط کردن آنها به همدیگر.
در یک تعریف ساده هم اگر بخواهیم بگوییم یعنی مونتاژ مونتاژها، اتحاد متحدها که در زبان روسی تحت عنوان کنفدراسیون در حال استفاده می باشد.
کنفدراسیون ؛ کانون دفتر یان
قانون تغییر شکل حروف در کلمه concept قابل رؤیت هست. که حرف س پ به لحاظ نزدیکی محل صدورشان برای ایجاد آوا از ابزارهای کلامی دهان قابل تبدیل شدن به دو حرف ز ب می باشد.
کلمه دیگری که به صورت مستقیم با کلمه concept رابطه خانوادگی دارد کلمه Septic سپتیک می باشد. کاربرد کلمه سپتیک یا همان زیپتیک در صنعت تصفیه سازی یک کاربرد جمع نمودن و زیپ نمودن جرم های معلق در سیال جهت جداسازی جرم از سیال را دارد.
اگر از زاویه ذات حروف دو کلمه زیپ و زاپ رو بررسی کنیم، ذات حرف ( ی ) وقتی دو سطح زبان و کام و سقف دهان هنگام تلفظ به هم نزدیک می شوند نشان دهنده زیپ شدن دو سطح یا دو چیز به مفهوم به هم رسیدن می باشد. و ذات حرف ( آ ) در کلمه زاپ هنگام تلفظ دو سطح زبان و سقف دهان از هم فاصله می گیرند و اصطلاح شلوار زاپ دار که شلوارهایی با سطوحی پاره پاره می باشد موید این مفهوم می باشد. موید دیگری در این خصوص کلمه زاپاس می باشد که لاستیک جداگانه از محل اصلی خود جهت استفاده به عنوان قطعه یدکی می باشد.
کلمه ی accepte : این کلمه که به معنی موافقت کردن و پذیرفتن ترجمه و برگردان شده است متشکل از دو کلمه ی آک و زیپ می باشد. با این توضیح که آک شدن و کامل شدن و تکامل و بزرگ شدن چیزها در گرو زیپ شدن دو چیز به هم می باشد. به مفهوم اینکه وقتی دو چیز به هم زیپ می شوند زیبا و کامل می شوند.
کلمه ی ceptive که تحت عنوان پذیرایی ترجمه گردیده و درست هم است از همین کلمه زیبایی و زیبندگی ایجاد گردیده است. هرچند که کلمه پذیرایی از کلمه پریز و پریس و پاریس و پارس ایجاد گردیده است.
دو حرف ( ز ب ) یا ( س ب ) با توجه به ذات رفتاری که دارند وقتی در میان لغات به هم تلاقی پیدا می کنند یک مقوله زیپ شدن یا عدم زیپ شدن چیزها و سبب زیبایی یا عدم زیبایی در عالم معنا را ایجاد می کنند. به طوری که اگر در میان کلمات با ترتیب ( ز ب ) استفاده شود یه مقوله ی به هم رسیدن و زیپ شدن و اگر با ترتیب ( ب ز ) استفاده شود یک مقوله ی از هم باز شدن رو نشان می دهد. و اگر امکان تبدیل معنای اینها در علم زبان شناسی به یک فیلم انیمیشن بود، ترکیب و متارکه این دو حرف در دو جهت دو مفهوم باز و بست یا انقباض و انبساط را به چشم می دیدیم به طوری که در عالم واقع کلمه ی بازو به معنی عضله هر دو مفهوم را در معنای درونی خودش به ما می رساند. یعنی بازو عضوی از اعضای وجودی ماست که به صورت کاربردی هر دو مفهوم باز و بست و انقباض و انبساط در عالم واقع قابل رؤیت است. یا خود کلمه زبان که دلیل و عامل و سببی برای زیب کردن حروف یا اِزباسم یا اسپاسم حروف و ساخت کلمات زیبا و زیبنده می باشد.

پنداشت و دریافت مانند معنی ومفهوم
خط مشی نظامی، اهداف نظامی
مفهوم
مثال: It took me a while to grasp the concept.
به من یک مدت طولانی طول کشید تا مفهوم را درک کنم.
idea, abstraction, conception, conceptualization, hypothesis, image, notion, theory, view
بِگِرت
( Begert )
• برای واژه های دقیق انگلیسی، نمیشه واژه های مردم پسند و آشنای پرابهام بکار برد؛ شلختگی و نابسامانی که در زبان ما هست دستاورد کوشش های عربزده های دوران قاجار است؛ اون احمق های نادون هر واژه ی انگلیسی که می دیدند بجای جستجو در پارسی، یکراست اون رو از فرهنگ های عربی - انگلیسی می گرفتند؛ غافل از اینکه زبان خودمون بسیار سازگار و همپوش بر انگلیسی ست و مثل آب خوردن از پس همتاسازی بر میاد.
...
[مشاهده متن کامل]

• ازین رو برای فهم درست بگرت های ( concepts ) انگلیسی که بی ابهام هستند، باید از برابرنهاد های دقیق پارسی انجمن، بازدیسان پارسی و فرهنگستان زبان و ادب بهره برد؛ تا با بگرت دیگه ای جابجا شناخته نشن.
• این واژه در دانش و ویستا ( Science ) کاربرد فراوان داره.
واژه ی �بگرت� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.

⤶𝗖𝗼𝗻𝗰𝗲𝗽𝘁
پنداشت
داشته ی ذهنی
مفهوم
تصور کلی، راه کار، تدبیر، روش اجرای یک چیز، چکیده، فکر، عقیده، روانشناسی: مفهوم، علوم نظامی: خلاصه خط مشی
درک
مفهوم
طرح
ساختار
مفهوم، تدبیر
پندار
مدل اولیه
پیشندیش = پیش اندیش = کانکپت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conceptualize
✅️ اسم ( noun ) : concept / conception / conceptualist / conceptualism / conceptualization
✅️ صفت ( adjective ) : conceptual
✅️ قید ( adverb ) : conceptually
طرح مفهومی
یعنی طرحی پیشرو و اولیه که ممکنه ساخته بشه یا نشه
دریافت
the idea f haw something is e how something should be
concept ( اصطلاح شناسی )
واژه مصوب: مفهوم
تعریف: واحد دانش که از ترکیب منحصر به فرد شماری مشخصة ضروری شکل می گیرد
a principle or idea
پدیده
concept ( noun ) = notion ( noun ) = impression ( noun )
به معناهای: مفهوم، خیال، عقیده کلی، تصور، باور، نظر
Concept
در مبحث خودرو به معنای تنها نمونه ساخته شده است یعنی از این ماشین فقط یک عدد در جهان وجود دارد و هنوز به تولید انبوه نرسیده است.
مثل
Mercedesbenz EQ Concept
یا
BMW 328Hommage 2011 concept
ایده
برداشت
مفهوم
فهم
تصور
درک
خط مشی
طرز تفکّر - تفکّر
برداشت
بینش
راهکار
روش انجام کار
طرح
مدل
مفهوم
ساختار
دیدگاه
مفهوم و درک کلی از موضوع بصورت جمع ( Plural )
فرایافته
مفهوم . درک.
مفهوم.
جمع: مفاهیم
سخن
حرف
تفکر . اندیشه
درک . مفهوم
ایده. انگاره
مفهوم . مفهوم کلی
انگاره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٦)

بپرس